۹.۶.۸۸

مناسبات تهران – باکو با تاکيد بر ديپلماسي عمومي

استفاده از سرمایه های مشترک فرهنگی، تاریخی، معنوی دو کشور همسایه ایران و آذربایجان بگونه ای مثبت و بعنوان یک فرصت متقابل، ضرورتی اجتناب ناپذیر و در جهت تحکیم علقه های دو ملت امری کارشناسانه است . بعنوان مثال در سطوح عالی مدیریتی کشور همسایه و دوستمان جمهوری آذربایجان، که شخصیتهائی هستند که ایرانی الاصل بوده و از سادات می باشند.
همینطور شخصیتهای دیگری در سطوح پایین تر که تاکنون از نگاه همگان مغفول مانده اند. علیرغم اشترکات دیرینه تاریخی، فرهنگی و دینی فراوانی که میان ملتهای دو کشور وجود دارد متاسفانه در طول قریب به دو دهه که از زمان استقلال جمهوری آذربایجان می گذرد مناسبات دو کشور بویژه در عرصه فرهنگی دو کشور از سطح قابل قبولی برخوردار نیست و صرفا به روابط فرهنگی از منظر دولتها نگریسته می شود و دستگاهها و عناصر دولتی متولی همکاریهای فرهنگی فیمابین هستند که حتی در همین سطح نیز، مناسبات دو کشور ملتهای دو کشور را اقناع نمی کند به بیانی واضح تر علیرغم ارتباطات و تماسهای اتباع دو کشور بصورت روزانه، همکاری های فرهنگی به دلایل محدود و محصور بودن در چارچوب نهادهای دولتی، و محدودیت ایجاد کردن از سوی دولتها و عدم ایجاد فضای مناسب در سطوح مردمی، بسیار ناچیز است. این در شرایطی است که فرهنگها از دولتها بزرگترند و این امور باید به مردم واگذار شود تا پشتوانه محکمی برای دولتهای دوکشور باشند. از این منظر، دیپلماسی عمومی بویژه در مناسبات تهران - باکو اهمیت مضاعفی می یابد . دیپلماسی عمومی به دست دولتها، دولتمردان و نهادهای دولتی قابل انجام نیست چرا که شکل و محتوای آن متفاوت است. دولتها باید عرصه را فراختر سازند و حمایت نمایند نه دخالت، تا مردم خود بتوانند با ایجاد گروههای فرهنگی و نهادهای غیر حکومتی، در زمینه های مختلف به همکاری فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی گسترده بپردازند تا بیش از پیش آگاهی یابند، و پشتیبان مناسبات دو کشور شوند. باید بصورت قاطع اذعان نمود که نزدیکترین ملت به ملت ایران از هر حیث مردم جمهوری آذربایجان و به مردم جمهوری آذربایجان ملت ایران است. و اگر بگوئیم این دو یک ملت در قالب دو دولت هستند، اغراق نگفته ایم.
در طول قریب به دو دهه ، با فراز و نشیب های گوناگون در مناسبات فیمابین مواجه بوده ایم متاسفانه باید گفت، به دلیل درهم تنیدگی مسائل مختلف فرهنگی، سیاسی، امنیتی و اقتصادی و ..... علیرغم اینهمه سرمایه تاریخی و فرهنگی، مناسبات دو کشور و دو ملت در حداقل سطح خود قرار دارد. نکته مهمتر آنکه به دلیل ناکار آمدی برنامه های فرهنگی دو کشور و وجود برخی حساسیتهای غیر اصولی از سوی طرفین و تاثیر عناصر ثالث، از اشتراکات ملتهای دو کشور همسایه در جهت تضعیف مناسبات دو کشور و ایجاد بدبینی در ملتهای دو کشور نسبت به دولتهای یکدیگر بهره برداری شده است. بگونه ای که مناسبات فرهنگی هر دو کشور با سایر کشورها حتی کشورهای غیر مسلمان و غیر همسایه در سطح بسیار وسیعتر و پر محتواتری نسبت به روابط تهران – باکو قرار دارد.
آیا زمان آسیب شناسی مناسبات فیمابین و ارائه رهیافتهای مناسب، در جهت تقویت و تحکیم روابط دو کشور فرا نرسیده است؟ بسیار بدیهی است که نه تنها زمان آن فرا رسیده بلکه زمان آن سپری شده و فرصتهای طلایی بسیاری از کف رفته است. اما علیرغم عدم امکان جبران گذشته، می توان از آسیب های آتی جلوگیری و از فرصتهای باقیمانده استفاده حداکثری نمود. اما برای نیل به این مقصود ضروری است که با حضور کارشناسان مستقل، آگاه و با تجربه نسبت به تنظیم یک استراتژی در جهت تقویت دیپلماسی عمومی اقدام شود. نکته مهم این است که اگر دولت از نظر کارشناسان بهره نمی برد حداقل در سطوح مردمی این امکان را فراهم آورد که با انگیزه ملی در این راستا تلاش شود.
برای تقویت دیپلماسی عمومی و استفاده از همه امکانات معنوی و ماد ی موجود در عرصه فرهنگی، ضروری است این عرصه فراختر شود و بدون حساسیت و با ایجاد انگیزه، فرصت برای علاقمندان به تقویت همکاری های فرهنگی ایجاد و از اقدامات آنها حمایت گردد.
در این راستا دولتهای دو کشور باید نسبت به عواملی که سبب محدودیت مراودات فرهنگی مردم دو کشور می شود حساس بوده و در خصوص رفع آنها اقدام نمایند. در اولویت این اقدام، عدم دخالت مسائل سیاسی در مناسبات فرهنگی یک ضرورت است. ضمن اینکه دولتهای دو کشور باید در فضای احترام و اعتماد متقابل و بدور از دخالتهای عناصر ثالث و عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر نسبت به تحکیم مناسبات فیمابین چارچوبهای همکاریهای خود را در عرصه های مختلف تبیین نمایند.
چنین تحرکی بویژه در دوره جهانی شدن و جهانی سازی که نفوذ فرهنگی غرب در سرلوحه برنامه های قدرتهای برتر قرار دارد ضرورتی اجتناب ناپذیر است هر چند که از جهات مثبت فرهنگ غرب باید استفاده مطلوب صورت گیرد.
بدیهی است در این مقاله طرح همه موضوعات و مشکلات موجود در عرصه روابط دو کشور امکان پذیر نیست و هر یک از موضوعات نیازمند نگارش مقاله های جداگانه می باشد. اما از نقطه نظر همکاری های فرهنگی در سطح مردمی آن در راستای تقویت دیپلماسی عمومی می توان توسط شخصیت های فرهیخته، شناخته شده، مستقل که اهداف مادی و زودگذر نداشته و به تامین منافع مشترک ملتهای دو کشور علاقمندند به اقداماتی از قبیل: تشکیل انجمن های دوستی تخصصی شامل نویسندگان، روزنامه نگاران، هنرمندان، دانشگاهیان و ..... همت گمارند تا براساس یک برنامه مدون در جهت افزایش شناخت هر چه بیشتر از تاریخ، فرهنگ، عناصر فرهنگی دو کشور و .... از طریق اقدامات مشترک از قبیل تبادل هیئت های تخصصی، برگزاری سمینارها و کنفرانس ها، انتشار کتب و مقالات و .... گامهای موثر و مداومی بردارند.
در یک نگاه اجمالی آسیب شناسانه، به مناسبات تهران – باکو در طول قریب به دو دهه اخیر، شاهد فراز و نشیب های فراوانی در این روابط بوده ایم و اکنون نیز هستیم . آنچه که باعث عدم استفاده از همه ظرفیتهای تاریخی و فرهنگی مردم دو کشور گردیده ، عمدتا ایجاد حساسیتهای نابجا از سوی برخی عناصر ناآگاه یا مغرض، بوده است. برخی در آذربایجان، شعار استقلال باصطلاح آذربایجان جنوبی، یا آذربایجان واحد سر می دهند. و عده ای در ایران، شعار ایران شمالی را، کسانی در آذربایجان سخن ازحمایت ایران از ارمنستان می گویند. و افرادی در ایران نسبت به مناسبات باکو، با واشنگتن و بیت المقدس حساسیت بیش از حد نشان می دهند و عناصری دیگر باکو را نسبت به تاثیر انقلاب اسلامی بر مردم جمهوری آذربایجان حساس می نمایند. بدیهی است طرح موارد و مسائلی از این قبیل سبب افزایش نگاه امنیتی و از دست رفتن فرصتها برای مردمان هر دو کشور می گردد.
وقت آن رسیده است که بصورت آشکار و شفاف بگوئیم و بدانیم که هر دو کشور، کشورهای مستقلی هستند و از اعضای سازمان ملل متحد بوده و در بسیاری از نهادهای بین المللی و منطقه ای با یکدیگر همکاری می نمایند. همانگونه که پیشتر نیز مذکور افتاد باید دولتهای دو کشور، براساس احترام و اعتماد متقابل و بدون دخالت در امور داخلی یکدیگر از همه بنیانهای تاریخی و فرهنگی مشترک و ظرفیتهای موجود در عرصه های مختلف به نفع دو ملت بکوشند. و در راستای منافع مشترک و جهت حمایت از یکدیگر گام های جدی تری بردارند و با تقویت اعتماد متقابل میان دو دولت و دو ملت از ظرفیتهای ملتهای دو کشور نیز بویژه در عرصه فرهنگی و اقتصادی بهره برند. و به مردم دو کشور فرصت دهند تا سیمائی از یک دیپلماسی عمومی را یه منصه ظهور رسانند.
در همین راستا همانگونه که قبلا به آن اشاره گردید، باید طبقات و لایه های مختلف مردمی، نسبت به ایجاد انجمن های فرهنگی تخصصی، بعنوان گام نخست مبادرت نمایند. و با افزایش شناخت متقابل از همه ظرفیتها های موجود استفاده نمایند.
در این نوشتار قصد دارم بعنوان یک شروع مبارک، شخصیتی از جمهوری آذربایجان را به خوانندگان محترم و علاقمندان به مناسبات دو ملت معرفی و پیشنهاد نمایم که معطوف به هدف نیز خواهد بود اگر مسئولین ذیربط در کشورمان همت گمارند و بعنوان اولین گام مدرسه ای را در محل تولد این شخصیت بنام وی نامگذاری نمایند . پرواضح است که در صورت اتخاذ چنین تصمیمی، می توان برنامه ریزی نمود و با حضور شخصیتهای فرهنگی و ذی نفوذ مراسمی را تدارک دید، و طی آن این نامگذاری را در تاریخ روابط دو کشور ثبت نمود.
استمرار چنین اقداماتی از سوی مردم کشور، در خصوص معرفی شخصیت های فرهنگی و تشکیل و فعالیت انجمن های دوستی مختلف و برگزاری سمینارهای فرهنگی، تاریخی، اقتصادی، در پایتخت های دو کشور و سایر شهرهای آن و رفع موانع و محدودیتهای موجود و فراهم نمودن امکانات نرم افزاری و سخت افزاری در جهت تقویت و تحکیم مناسبات مردمی، مزید بر آنکه مناسبات فیمابین را به سطح قابل قبولی می رساند. می تواند بعنوان یک الگوی منطقه ای برای سایر کشورهای همسایه با در روابط ایران و همینطور در مناسبات با یکدیگر مطرح گردد و از این رهگذر در جهت تقویت صلح و امنیت منطقه ای و بین المللی موثر افتد و هزینه های سیاست خارجی کشورها را کاهش و سود آنها را افزون کند.
اینک به معرفی شخصیت مورد نظر می پردازیم: پرفسور میر جلال پاشازاده فرزند علی در 26 آوریل 1908 در روستای انبیل در نزدیکی شهر سراب - اردبیل ایران چشم به جهان گشود و دوران تحصیلات ابتدائی خود را در همین شهر سپری کرد و در 28 سپتامر 1978 دار فانی را وداع گفت، وی پدربزرگ خانم دکتر مهربان علیوا (پاشازاده) همسر الهام علیف رئیس جمهور آذربایجان و پدر عارف، حافظ و نرگس پاشازاده (1) که جملگی از شخصیت های سیاسی و فرهنگی ذی نفوذ در جمهوری آذربایجان هستند می باشد.
این شخصیت ایرانی الاصل در طول حیات خود بیشتر از سی سال تحصیل و سی سال نیز به فعالیتهای تحقیقاتی و اجرائی پرداخت که ذیلا به اهم فعالیتهای وی می پردازیم:
اهم فعالیتهای تحصیلی وی عبارتند از:
- فارغ التحصیل دانشگاه تربیت معلم شهر گنجه 1928 و اخذ مدرک فوق دیپلم
- فارغ التحصیل دانشگاه تربیت معلم شهر قازان (2) 1932 و اخذ مدرک لیسانس
- فارغ التحصیل انستیتو علمی، تحقیقاتی آذربایجان 1936 و اخذ مدرک فوق لیسانس
- فارغ التحصیل دانشگاه تربیت معلم لنین 1938 و اخذ مدرک نامزدی علوم (مدرکی بین دکترا و فوق لیسانس که در سیستم آموزش عالی شوروی سابق وجود داشته)
- فارغ التحصیل دانشگاه تربیت معلم باکو 1940 و اخذ مدرک دکترای علوم فیلولوژی ( موضوع رساله ایشان ویزگیهای شعر ملا محمد فضولی شاعر و فیلسوف پر آوازه بوده است )
- فارغ التحصیل دانشگاه دولتی باکو 1947 و اخذ مدرک فوق دکترای علوم فیلولوژی ( موضوع رساله ایشان مکاتب ادبی در آذربایجان بوده است.)
اهم فعالیتهای سیاسی و اجرائی :
عضو سازمان جوانان کمونیست گنجه 1924، رئیس بخش دانشجویی و رئیس بخش سندیکاهای صنفی دانشجویان دانشگاه تربیت معلم گنجه 1926 – 27، مدیر مدرسه بخش گده بیک 1928، مدیر مدرسه گنجه 1929، کارمند علمی بخش علوم انسانی دفتر نمایندگی آکادمی علوم شوروی در باکو 1933، رئیس بخش ادبیات آذربایجان در قرن20 در انستیتو نظامی گنجوی 1935، عضویت در حزب کمونیست شوروی 1944، رئیس بخش ادبیات شوروی در انستیتو ادبیات و زبان آکادمی علوم شوروی 1960 – 1944، پرفسور دانشگاه دولتی آذربایجان 1948، رئیس کرسی ادبیات آذربایجان در دانشگاه دولتی باکو 1978 – 1961
اهم فعالیتهای علمی و پژوهشی :
تالیف کتابهای هایی داستانی از قبیل : در مسیرهای سالم 1932، قامت 1935، دزد مزرعه 1937، اشتهای آخوند 1938، مشتلق 1938، چشمت روشن 1939، الیاس، اسرافیل، شربت و حکایت وطن 1942، زخمهای میهن 1943، وطن 1944، حکایت زندگی 1945، سایه سرو 1951، قصه های ساده 1955، خواب و باد 1956، فلسفه انسانی (55 قصه 1961 )، خاطرات ( 24 قصه 1962)، دختر گل پرور 1965، شفق (27 قصه 1972)، برادران اسلحه (42 قصه 1974)
رمانها:
کوهها به صدا در آمدند (11 قصه 1978)، مرده ای که زنده شد (50 رمان و قصه 1978)، همسالان (15 رمان )، لیاقت (10 قصه 1984)، شهر تازه (رمان 1951)، همسالان من (5 دوره از 1948 تا 1964)، راهمان به کجاست ؟ 1968، مانیفست جوان (9 دوره 1949 – 1940 )، کتاب باز (سه دوره 1987 – 1957)
چاپ آثار برگزیده :
140 اثر 1956 یک جلد ، 40 قصه 1975 دو جلد، 44 قصه 1967 چهار جلد، 2 جلد 1967، 43 قصه 1968 سه جلد، 41 قصه 1968 چهار جلد، 20 قصه 1986 دو جلد، 44 قصه 1987دو جلد .
دیگر آثار علمی وی عبارتند از:
ویژگیهای شعر فضولی 1940، مانیفست شعر نو 1965، خنده مانند سلاحی بدیع 1961، ادبیات آذربایجان در قرن بیستم 1969، مبانی ادبیات شناسی 1982، شخصیتهای کلاسیک و معاصر 1973، هنر فضولی 1940، مکتبهای ادبی آذربایجان در سالهای (1917 – 1908)
ترجمه های میر جلال پاشازاده :
شعر مارش حابل زن مایاکوفسکی 1927 (از روسی به آذری)
شعر دریای کاسپین سروده باتین شاعر ازبکی 1930 (از اربکی به آذری)
دیوان هفت پیکر نظامی گنجوی 1935 (از فارسی به آذری)
در مجموع می توان گفت پرفسور میرجلال پاشازاده در طول حیات پویای خود 65 کتاب به زبان آذری، شامل 6 رمان، 32 مقاله، 20 داستان، 10 اثر علمی و 664 مقاله کوتاه به یادگار گذاشت و بسیاری از آثار وی به سایر زبانها، از جمله فارسی، روسی، ازبکی، ارمنی و ترکی بچاپ رسید و برخی از آثار وی در نشریات سایر کشورها نیز منتشر شد. وی در طول این مدت در چندین کنفرانس علمی شرکت نمود، چندین مدال افتخار دریافت کرد و استاد راهنمای بیش از 40 نفر دانشجوکه در مقطع دکتری تحصیل می کردند را بر عهده گرفت . تا کنون بیش از یکصد مقاله توسط نویسندگان آذری و روسی در خصوص شخصیت علمی وی به رشته تحریر در آمده و منتشر شده است.
از مهمترین مدالهای افتخار که به ایشان اهداء شده است می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
- مدال دفاع از قفقاز و قهرمان فعال، به مناسبت 220 مین سالگرد تاسیس آکادمی علوم شوروی 1945
- مدال شرافت در دومین همایش نویسندگان اتحاد جماهیر شوروی1954
- مدال شخصیت پیشرو در زمینه ارشاد به مناسبت پنجاهمین سالگرد تولد وی 1958
- مدال قهرمان فعال، در سومین همایش نویسندگان اتحاد جماهیر شوروی 1960
- مدال پرچم قرمز کار، در چهارمین همایش نویسندگان اتحاد جماهیر شوروی 1967
- مدال انقلاب اکتبر 1978
امید است این مقاله بعنوان شروعی موثر در جهت معرفی سرمایه های مشترک معنوی دو کشور از سوی علاقمندان به مناسبات فی مابین باشد و فرهیختگان، نویسندگان، هنرمندان دو کشور به سهم خویش در این راستا گام بردارند و از این طریق نسبت به تشکیل انجمن های دوستی تخصصی در جهت تقویت، تعمیق و تحکیم مناسبات همه جانبه مردمی دو کشور مبادرت نمایند.

پاورقی :
(1) عارف پاشازاده، رئیس دانشگاه نیروی هوایی جمهوری آذربایجان و از شخصیتهای ذی نفوذ این کشور است وی پدر خانم رئیس جمهور آذربایجان (الهام علیف) است. حافظ پاشازاده، معاون وزیر امور خارجه و رئیس آکادمی دیپلماتیک جمهوری آذربایجان است که قریب 12 سال سفیر این کشور در ایالات متحد آمریکا بوده است ایشان عموی خانم دکتر مهربان علی اوا می باشد.. نرگس پاشازاده، رئیس دانشگاه روسی در باکو است. ایشان خواهر مهربان خانم علی اوا می باشد.
(2) گازان یا قازان پایتخت جمهوری خود مختار تاتارستان فداسیون روسیه است که دارای جمعیتی مسلمان و یکی از شهرهای مهم این کشور که به لحاظ صنعتی می باشد. سید محمد خاتمی رئیس جمهور وقت کشورمان در اسفند سال 1379 در سفر رسمی به روسیه از این شهر نیز بازدید و با آقای شامیین رئیس جمهوری تاتارستان که از شخصیتهای مطرح و ذی نفوذ تاتار می باشددیدار و گفتگو نمود بخشی از تجهیزات مربوط به نیروگاه اتمی بوشهر در این شهر ساخته می شود که آقای خاتمی از کارخانه مورد نظر نیز بازدید نمود . ایشان در جریان سفر با حضور در مسجد قازان و اقامه نماز به (امامت آقای خاتمی ) با تعدادی از علمای تاتار و اقشار مختلف مردم نیز دیدار و گفتگو کرد . خاتمی اولین رئیس جمهور ی اسلامی ایران است که از تاتارستان دیدار نموده است . نگارنده نیز افتخار حضور در هیئت همراه جناب آقای خاتمی را داشته است.
(3) خانم دکتر مهربان علییوا همسر رئیس جمهور آذربایجان و رئیس موسسه حیدر علی اف در باکو می باشد.
(4) گده بیک شهری در آذربایجان است.

آخرین مطالب وبلاگ