ايراس: جمهوری چچن با یک میلیون و سیصد هزار نفر جمعیت (که اکثریت آنها مسلمان سنی حنفی هستند) و 19300 کیلو متر مساحت، در بخش شرقی شمال قفقاز، غرب اوستیا و اینگوش، شمال استاوروپل کاری، شرق داغستان و جنوب گرجستان قرار دارد و از سه طرف به روسیه محدود است. این جمهوری در منطقهای با تاریخی طویل قرار دارد که بعد از اسلام و بویژه پس از ظهور قدرت و دولت روس (از قرن دهم میلادی به بعد) در شمال قفقاز بین سه قدرت روس، ایران و عثمانی به صورت منطقه رقابت دست به دست شده است و هر از گاهی قدرتهای مزبور بر تمام و قسمتی از قفقاز تسلط داشتهاند.
چچنها پس از دستگیری شیخ شامل در سال 1895 و تکمیل سلطه روسها بر منطقه و سرکوب شدید چچنها، مقاومت خود را ادامه داده و از هر فرصتی برای نجات خود از سلطه روسها و شوروی استفاده نمودند و تعدادی از آنها نیز آواره شده و به مناطق پیرامونی و حتی سرزمین عثمانی پراکنده گردیدند. اعتقادات دینی مسلمانان چچن دارای دو خصلت مشخص است یکی اینکه اکثرا مسلمان حنفی مذهب میباشند که خود در حوزه نظارت مرکز مذهبی قفقاز شمالی و داغستان، مستقر در ماخاچ قلعه که پیرو مذهب شافعی است قرار دارند و دیگر این که در اعتقادات آنها طریقتهای صوفیانه جای ویژهای داشته و از خود تاثیر شگرفی به جا گذاشته است. از طریقتهای صوفیانه مشهور و متداول در منطقه چچن میتوان به طریقه نقشبندی منسوب به خواجه بهاء الدین نقشبندی بخارائی و نیز طریقه قادریه منسوب به عبدالقادر گیلانی (چیلانی) که در عراق شکل گرفت اشاره کرد.
خصلت طریقتگرائی چچنها، گویا در شکل دهی به انگیزه مبارزه و مقاومت آنها در برابر روسهای مهاجم در سراسر قرون 18، 19، 20 مؤثر بوده است و روسها نیز متقابلا وحشیانهترین روشها را نسبت به این ملت مبارز و مقاوم روا داشتهاند. داستان مبارزات قهرمانانه غازی محمد، شیخ شامل، کوشا حاجی، علی بیک حاجی، عبدالرحمان، اورون حاجی و سایرین زبانزد همگان و جزو خاطرات چچنیهاست و نمیتوانند آن را فراموش نمایند. به همین خاطر رمز مقاومت و مبارزه مردم چچن با روسها را در گذشته و حال اسلامخواهی و طریقت صوفیانه میدانند زیرا رهبران مبارزاتی را عمدتا شیوخ متصوفه تشکیل میدادند. چچنیها بر اساس گزارشهای مقامات رسمی شوروی، از اواسط دهه هشتاد اقدام به فعالیتهای مذهبی نگرانکننده نمودند.
تاثیرات انقلاب اسلامی در جهان اسلام از سوئی و به گوش رسیدن لرزش پایههای نظام شوروی کمونسیتی از سوی دیگر سبب افزایش فعالیتهای زیرزمینی در بین چچنیها شده بود. تداوم پیگیرانه ازدواجهای درونگروهی مسلمانان بخصوص از سوی زنان، مدارس اسلامی و ساعات منظم آموزش قرآن در میان کودکان، رسوخ نوارهایی با محتوای دینی از خارج، چاپ قرآن، زیارت اماکن مقدسه و مزار چهره های مذهبی و مبارز، غیبت از مراسم رسمی برگزار شده از سوی دولت شوروی، ابراز ناخشنودی از حضور روسها و برخورد خشونت آمیز جوانان چچنی با آنها و غیره مقامات شوروی را به این نتیجه رسانده بود که بقای اسلام در میان چچنها و سایر اقوام منطقه عمدتا به سبب ریشههای تاریخی و نقش آنها در مبارزات ملی در قرن گذشته بوده است و در واقع نگرش یک مرد چچنی به اسلام جنبهای از هویت ملی او محسوب می شود.
تا اواخر قرن هیجدهم عمدتا ایران - عثمانی و پس از آن (بویژه پس از جنگهای ایران و روس که به معاهدات گلستان 1813 م و ترکمنچای در 1828م منتهی شد) روسها بر منطقه مسلط شدند. با فروپاشی شوروی سابق و استقلال جمهوریهای مختلف بویژه در قفقاز، موج استقلالخواهی مناطق نامتجانس را دربرگرفت. اینک با دو قفقاز مواجهیم، یکی قفقاز جنوبی شامل سه کشور نو استقلال آذربایجان، ارمنستان وگرجستان که مستقلند اما هنوز به درجاتی متفاوت تحت نفوذ روسیه و دیگری ماوراء قفقاز یا قفقاز شمالی که تحت سیطره و حاکمیت روسیه میباشد و هر گونه تلاش آنها برای مستقل شدن با مانع زیادی از سوی کرملین مواجه شده و تا کنون دهها هزار کشته و مجروح از مسلمانان بویژه چچنها، آنها را به آرزویشان نرسانده است.
در این میان چچنها و اینگوشها و داغستانی که بیشترین هزینه را دادهاند به دلیل عدم امکان آزادی درنظرات و برگزاری انتخابات آزاد برای گزینش نوع حکومت و رئیس جمهور در برخی موارد مجبور به اقدامات چریکی و عملیات انتحاری علیه مقامات دولتی چچنی وابسته به مسکو و مقامات روسی در شهرهای مختلف روسیه بویژه در مسکو شدهاند که ناگزیر غیر نظامیان روسی نیز جان خود را از دست دادهاند به گونهای که در حمله روسیه به چچن مردم غیر نظامی چچن نیز جان باختهاند و در مجموع چچنها و اینگوشها بیشتر از روسها جان خود را از دست دادهاند.
آنچه روشن است این است که چچنها استقلالخواهی خود را از دست ندادهاند و در مبارزه سالهای 1994تا 1996 که روسها را به عقب راندند و قریب 40 هزار از مبارزین و مردم غیرنظامی جان خود را از دست دادند این را باثبات رساندند. متاسفانه آنها حتی به اندازه مردم بوسنی و یا کوزوو هم از حمایت دولتهای اسلامی و کنفرانس اسلامی برخوردار نشدند در حالیکه به گفته رهبران چچن آنها برای نیل به استقلا و احیاء و اعتلاء اسلام، در خط گسل اسلام و مسیحیت ارتدوکس قفقاز و فرهنگ اسلاوی - روسی منطقه مبارزه میکردند. از منظر تاریخی روسها همواره علیه مسلمانان بودهاند و اگر در مقاطعی با مسلمانان به نرمی برخورد کردهاند بنا به ضرورت تاریخی بوده است. بعنوان مثال استالين در جنگهای جهانی اول و دوم با تحریک احساسات مسلمانان از آنها در جهت منافع شوروی استفاده کرد. همانگونه که از ایران بعنوان پل پیروزی در جنگ دوم بهره برد اما پس از خاتمه جنگ مناطق آذربایجان ایران را تخلیه نکرد و در نهایت با تهدید رئیس جمهور وقت آمریکا اراضی ایران را رها ساخت.
روسها همچنین از مسلمانان علیه مسلمانان در طول تاریخ استفاده نمودهاند و هم اکنون نیز از مسلمانان چچن، اینگوش، بالکار، داغستان، تاتارستان و... علیه آنان استفاده میکنند. پس ازحادثه 11 سپتامبر 2001 در آمریکا، مسکو از فرصت استفاده کرد و جنگ علیه استقلالطلبان چچن را به بخشی از مبارزه علیه تروریسم تبدیل نمود و به قلع و قمع مسلمانان چچن پرداخت.
مسکو در شرایطی علیه مسلمانان آزادیخواه و استقلالطلب روسیه هجوم میبرد که خود بر خلاف قواعد شناخته شده و پذیرفته شده حقوق بینالملل، استقلال آبخازیا و اوستیای جنوبی را که جز ء لاینفک گرجستان میباشد مورد شناسائی قرار داد و عملا این دو منطقه را از این طریق به اراضی خود پیوند زده است. مبارزین چچن از سال 1999 به این سو پس از هجوم نیروهای روسیه به دستور پوتین به چچن وارد لاک دفاعی شدهاند و عملیات انتحاری، پارتیزانی علیه روسها انجام میدهند. پس از قریب 6 سال سکوت نسبی که بحران چچن آتش زیر خاکستر بود در ماههای پایانی سال 2009 و در ماههای اخیر سال جاری میلادی شاهد افزایش این گونه عملیات از سوی مبارزین چچن، اینگوش و داغستانی علیه روسها هستیم. این تحولات نشان میدهد که بحران هنوز حل نشده و مردم چچن و مسلمانان روسیه که بیش از 20 میلیون نفر تخمین زده میشوند در پی کسب استقلال از مسکو هستند.
البته آنها در شرایط فعلی اختیارات بیشتری مطالبه میکنند و مایلند در ترکیب فدراسیون روسیه ادامه حیات دهند اما اصالتا در پی استقلال هستند و اگر رفراندومی آزاد برگزار شود اکثریت مسلمانان به استقلال آری رای خواهند داد. اما مسکو با انجام معامله با غرب وآمریکا (که در مقاطعی حامی استقلال خواهی چچنها بودند و از آنها حمایت میکردند و برخی از رهبران چچن را بعنوان پناهنده سیاسی پذیرفتند) بویژه پس از حادثه سپتامبر 2001 ذیل هدف مبارزه با تروریسم مبارزه با چچنها را تقویت نمود. اما چرا روسیه نمیخواهد چچن و جمهوریهای اطراف آنرا از دست بدهد؟ دلایل اصرار روسیه بر حفظ چچن ولو به قیمت نابودی شهرها، روستاها و یک میلیون چچنی عبارتند از:
1-موقعیت جغرافیایی استراتژیک چچن که ضلع جنوبی آن بر خطالراس رشته کوههای قفقاز شمالی تکیه زده و جدائی آن، روسیه را از داشتن موقعیت مسلط در منطقه قفقاز محروم می نماید و به لحاظ اشراف رشتههای مزبور بر دشتهای روسیه، میتواند آن را به منبع تهدیدی برای روسیه تبدیل نماید.
2- قلمرو جغرافیایی چچن و شهر گروزنی از موقعیت کنترلی و استراتژیکی از جهات دیگر برخوردار است که فقدان آن بر وابستگی روسیه و نیز محرومیت آن از دسترسی به منافعش در منطقه تاثیر به سزائی دارد. برای نمونه میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1-2- رودخانه ترک که بخشهایی از داغستان را آبیاری نموده و در این جمهوری به دریای خزر میریزد از منطقه چچن سرچشمه میگیرد.
2-2- خط آهن سبلان به ماخاچ قلعه از مرکز گروزنی میگذرد.
3-2- گروزنی در مسیر خط آهن رستف به باکو و آستاراخان - گراسنودار و ساحل دریای سیاه قرار دارد.
4-2- گروزنی پس از پیدایش نفت و احداث خطوط لوله شرق خزر اهمیت ویژه ای پیدا کرد و این شهر که در سال 1818م تاسیس شد به همین خاطر به سرعت رشد کرد و هم اکنون از موقعیت محوری برخوردار است و اگر چه خطوط لوله انتقال نفت باکو و شرق خزر به بندر روسی نووروسیسک در ساحل دریای سیاه از گروزنی عبور میکند، به دلیل بحران چچن فعلا بلااستفاده میباشد ولی نقش آتی موقعیت چچن و گروزنی در اتصال خطوط لوله نفت خزر به اروپا و جهان خارج از دید روسها پنهان نمیباشد و به لحاظ ژئوپلتیکی محور گروزنی - نووروسیسک میبایست در رقابتهای منطقهای و جهانی و در جنگ خطوط نفت منطقه به ایفای نقش بپردازد و میدان را از رقبای دیگر نظیر باکو - جیهان برباید.
3-روسها با از دست دادن چچن بخشی از خاک خود را از دست میدهند و از دست رفتن چچن علاوه بر آن، خطر پدیدار شدن بازی دومنیو را در پی دارد زیرا اگر این اولین جمهوری سرسخت و ناسازگار با روسیه موفق به استقلال گردد بلافاصله نوبت به جمهوریهای قرینه آن در منطقه قفقاز و سایر مناطق میرسد یعنی به دنبال آن هیچ تضمینی وجود ندارد که سایر جمهوریهای خودمختار روسیه در قفقاز و ماورای آن دست به اقدام مشابهی برای جدائی از روسیه نزنند. در این میان میتوان از جمهوریهای داغستان، تاتارستان، اینگوش، اوستیای شمالی، آدیکه، قرهچای، چرکس، کاباردین و بالکار، کلموک و غیره نامبرد.
4-اتحاد فرضی و احتمالی چچن و داغستان میتواند علاوه بر محروم کردن روسیه از دسترسی به برخی فرصتهای استراتژیکی، به محرومیت روسیه از بخش قابل توجهی از دریای خزر منجر گردیده و بر منافع روسیه تاثیر منفی بگذارد.
بنابراین با ملاحظه دلایل مفروض فوقالذکر روسها با تمام قوا سعی بر سرکوب جنبش استقلال طلب مسلمانان چچن و حفظ اتصال آن در مجموعه جغرافیای سیاسی روسیه دارند. متقابلا چچنیها نیز با تمام قوا سعی بر بهثمررساندن مبارزات مستمر تاریخی و در آغوش کشیدن آرمان سیاسی دیرینه خود یعنی استقلال از مجموعه اسلاوی - ارتودوکسی شمال خود که هیچ گونه تجانسی با آن احساس نمیکنند را دارند . از این رو جدالی سخت بین آنها جریان دارد.
با درنظر داشت این نکته که از زمان جنگ جهانی دوم به این سو قریب بیش از 150 کشور به تعداد واحدهای سیاسی در نظام بینالملل افزوده شده و سازمان ملل متحد که با حضور 51 کشور تشکیل شد اینک قریب 200 عضو دارد و با ملحوظ داشتن مولفههای موثر ناشی از دوران مدرنیسم، پست مدرنیسم، جهانی شدن و فرا صنعتی و استمرار این پروسه سیاسی و اجرای پروژههای مختلف همه جانبه از سوی کشورهای مختلف، که جملگی در احیای هویتهای تاریخی، فرهنگی و دینی موثرند و اکثریت ملتها را به سمت هویتخواهی و بازگشت به خویشتن سوق میدهند و همینطور منافع بازیگران بزرگ عرصه بینالملل در افزایش تعداد واحدهای سیاسی و تضعیف قدرتمندان سلطهجو است.
بنظر میرسد موج استقلالخواهی مردم مسلمان چچن و دیگر جمهوریهای مسلمان نشین روسیه (که جمعیت آنها از نرخ رشد مثبتی بر خلاف جمعیت روسها که از نرخ رشد منفی برخوردار است) فرو نخواهد نشست و علیرغم فراز و نشیبهای پیش رو از روند رو به جلوئی برخوردار خواهد بود و با عنایت به روند تاریخی گذشته و عوامل موثر کنونی که به برخی از آنها اشارت رفت، در آیندهای نه چندان دور جهان مكرر، شاهد ظهور کشورهای جدید از درون فدراسیون روسیه خواهد بود. با توجه به اینکه به حوادث تاریخی چچن بصورت کلی اشاره شد ذیلا به برخی از این حوادث که امکان استخراج آنها در فرصت اندک میسر بود میپردازم. بدیهی است که این منطقه حوادث بسیاری را در طول حداقل 5 قرن گذشته شاهد بوده است اما در این مقال مجال طرح آن نیست.
گاه شمار اهم تحولات چچن از قرن 16 تا کنون
سال 1577
سپاه قزاق ترک روسی توسط قزاقهای آزاد ساکن مناطق ولگا به سوی رودخانه ترک در مناطق پست چچن شکل گرفت.
سال 1783
روسیه و پادشاهی گرجی کارتل –کاختی (که در اثر تاخت و تاز ترکان و ایرانیان تخریب شده بود، پیمان گئورکی وسک را امضا کردند که بر اساس آن کارتل –کاختی تحت سلطه روسیه در آمد.
سالهای 1791-1785
گسترش سلطه و نفوذ روسیه بر مناطقی که قبلا تحت نفوذ ترکیه و ایران بود و ادامه مقاومت مسلمانان در برابر روسها (این مقاومت تحت رهبری منصور آشورما (شیخ نقشبندی صوفی) با حمیت متزلزل قبایل قزاق شمالی انجام میشد. منصور آشورما امید داشت بتواند یک کشور اسلامی ماوراءقفقاز تحت قوانین شریعت اسلامی ایجاد نماید، اما سرانجام به علت مقاومت روسها و بسیاری از چچنها که تا آن زمان اسلام نیاورده بودند موفق به نتیجه نشد. پرچم نهضت او بعدها توسط امام شیخ شامیل از مردم آوار(که از روزگاران باستان در شرق کوههای قفقاز سکنی داشتند) برافراشته شد.
سالهاي 1834-1859
استمرار جنگ امام شیخ شامیل علیه سلطه روسیه
سالهاي 1877-1888
ادامه شورشهای چچن علیه روسیه درهمزمان با جنگ روسیه –ترکیه
سال 1905
تداوم شورشهای چچن علیه روسیه همزمان با انقلاب روسیه
سال 1917
شورشهای چچن همزمان با انقلاب بلشویکی روسیه
سال 1930
اتحاد چچن با اینگوش و تشکیل جمهوری چچن –اینگوش در ترکیب اتحاد جماهیر شوروی سابق
سال 1940
تقابل مجدد چچن با روسیه، تبعید اجباری چچنها به قزاقستان شوروی و مناطق سیبری روسیه به دستور استالین رهبر دیکتاتور شوروی و کشتن یک چهارم مردم چچن
سال 1942
بمبافکنهای روسی مستقر در پایگاه قفقاز شورشیان چچن را بمباران کردند. (این کشتارها در شرایطی صورت گرفت که نیروهای آلمان، استالینگراد را محاصره کرده بودند و نیروهای روس باید به جنگ با آلمانها اولویت میدادند)
سال 1956
اجازه بازگشت به تبعدیان چچن به سرزمین مادری خود به دستور نیکیتا خروشچف که پس از استالین رهبر شوروی شده بود. روسیزه کردن چچنها از طریق فرهنگ روس بویژه زبان روسی در راستای بیگانه کردن آنها نسبت به خود.
سال 1990
تشکیل کنگره ملی چچن همزمان با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و اعلام مخالفت بوریس یلستین رئیس دولت وقت روسیه با این اقدام.
سال 1992
چچن و تاتارستان تنها جمهوریهايی بودند که از تائید قراداد جدید تشکیل فدراسیون روسیه در 31 مارس 1992 خودداری نمودند.جمهوری چچن و اینگوش که متحد بودند در اصلاحیهای در ماه دسامبر تجزیه شدند و هر یک جمهوری جداگانهای در ترکیب فدراسیون روسیه شدند. (این اقدام مسکو حاکی از ضعیفسازی جمهوری متحد قبلی بود تا در جهت استقلال نتوانند اقدام موثری نمایند.)
سال 1994
اعلام استقلال جمهوری چچن از سوی جوهر دودایف، ژنرال نظامی سابق شوروی سابق و رهبر چچنها
شروع اولین دوره جنگ چچن علیه روسیه که منجر به عقب نشینی روسیه و با خاک یکسان شدن گروزنی پایتخت چچن و بروز فاجعه انسانی در این جمهوری گردید. دراین جنگ 7500 نظامی روس، 4000 جنگجوی چچنی و بیش از 35 هزار غیر نظامی کشته شدند. (مجموعا 46500نفر) برخی از منابع این رقم را از 80 تا 100 هزار نفر تخمین زدهاند. (11دسامبر 3 لشکر زرهی روسیه هجومی خونبار را به گروزنی آغازکردند این نبرد 20ماه ادامه داشت)
سال 1996
اعلام آتشبس از سوی بوریس یلستین و امضای پیمان صلح میان چچنها و مسکو و اعلام غیر رسمی استقلال چچن تحت عنوان جمهوری چچن ایچکریا .
سال 1997
رئیس جمهور شدن اصلان مسخدوف در چچن پس از کشتهشدن جوهر دودایف به دست نیروهای روسیه .
رئیس جمهور شدن احمد زاکایف پس از کشتهشدن مسخدوف. (وی معاون نخست وزیر و وزیر خارجه در دولت مسخدوف بود)
سال 1999
به رسمیت شناختن دولت چچن از سوی رژیم طالبان در افغانستان
به رسمیت شناختن دولت چچن توسط گامسا خوردیا، رئیس جمهور وقت گرجستان که مخالف سلطه روسیه بود.
وقوع یک رشته بمبگذاری در چندین مجتمع مسکونی در روسیه بیش از 300 سال کشته به جای گذاشت که به مبارزین چچنی نسبت داده شد. در حمله نیروهای امنیتی به این مکان 33 تن از مبارزین و 130 تن از مردم عادی جان خود را از دست دادند. این اقدام را سرویس امنیتی روسیه انجام داد و بر گردن مبارزین چچن انداخت و به این بهانه، پوتین به چچن حمله نظامی گسترده نمود. پوتین به عنوان یک عضو کا.گ.ب شوروی سابق میدانست چگونه باید بهانهای برای حمله به چچن به دست آورد.
دومین دوره جنگ روسیه علیه چچن: ولادیمیر پوتین (که نخست وزیر بوریس یلستین بود وسودای رئیس جمهور شدن در روسیه را در سر میپروراند و با یلتسین در این خصوص معامله نموده بود و در ازای تضمین کتبی به یلستین که با فساد مالی او و خانواده در صورت رئیس جمهور شدن کاری نخواهد داشت، سبب شد تا یلتسین با استعفای زود هنگام خود زمینه کفالت ریاست جمهوری پوتین را فراهم آورد و پوتین در دوره کفالتش در کرملین زمینه ریاست جمهور شدنش را فراهم نمود و رویای خود را پس از چند سال به واقعیت تبدیل نمود.) جهت مطرح کردن بیشتر خود در افکار عمومی روسیه دستور حمله نظامی به چچن را صادر کرد و با کشتار چچنها، استقلال خواهی مردم چچن را به آتش زیر خاکستر مبدل ساخت.
سال 2000
16 ژانویه سفارت چچن در کابل پایتخت افغانستان افتتاح شد.
سال 2001
بسته شدن سفارت چچن در کابل پس از سقوط طالبان
سال 2002
گروهی افراد مسلح با ورود به یک تماشاخانه بیش از 800 تن را به گروگان گرفتند. با دخالت نیروهای امنیتی و پلیس وکشته تعدادی از طرفین و گروگانها این حادثه خاتمه یافت.
سال 2003
در آخرین روزهای این سال یک قطار محلی در منطقه استاوپولسکی هدف حمله انتحاری قرار گرفت و منجر به کشته شدن 44 نفر و مجروح شدن 170 نفر گردید.
تصویب قانون اساسی چچن بعنوان جمهوری چچن در ترکیب فدراسیون روسیه در ماه مارس.
انتخاب احمد قادرف به ریاست جمهوری چچن از طریق انتخابات تحت تدابیر امنیتی و اعمال زور در ماه اکتبر
سال 2004
در فوریه این سال انفجار انتحاری در خط مترو مسکو و کشته شدن بیش از 40 نفر و زخمی شدن بیش از 100
سپتامبر این سال مردان مسلح به مدرسهای در شهر بسلان حمله و دانش آموزان، معلمان و والدین آنها را به گروگان گرفتند. این گروگانگیری با کشته شدن بیش از 300 نفر پایان یافت. مسئولیت این اقدام را شامیل باسایف رهبر اسلامی داغستان بر عهده گرفت.
احمد قادرف رئیس جمهور چچن بر اثر انفجار بمب در استادیوم گروزنی که در محل جایگاه ویژه کار گذاشته شده بود کشته شد. (ماه مه )
سرگئی آبراموف سرپرست نخست وزیری چچن شد. (10می )
الو الخاناف وزیر کشور سابق چچن به ریاست جمهوری رسید. انتخابات مهندسی شده بود و از سوی محافل بینالمللی مورد تائید واقع نشد.
سال 2005
در اثر حادثه رانندگی سرگئی آبرامف معلول شد و نتوانست به امور نخست وزیری رسیدگی کند.
رمضان قادروف بنا به توصیه آبرامف و موافقت مسکو سرپرستی نخست وزیر را برعهده گرفت .
کشته شدن اصلان مسخدوف به دست نیروهای امنیتی روسیه (8مارس )
سال 2006
سرگئی آبرامف استعفا داد و از این طریق خواست رمضان قادروف پسر احمد قادروف به ریاست جمهوری برسد. (ماه مارس )
رمضان رهبر یک گروه شبه نظامی موسوم به قادرفسکی بود .
نیروهای مخصوص روسیه طی یک تهاجم عبدالخلیم سعد ولیاف را در شهر آرگان چچن به قتل رساندند. وی یک قاضی و مجری برنامههای اسلامی تلویزیون چچن و از جانشینان مسخدوف بود و پیشتر نیز از شامیل باسایف رهبر اسلامی داغستان جدا شده بود.(17 ژوئن )
دوکا عمروف جانشین سعد ولیيوف شد.
نیروهای امنیتی روسیه با انفجار یک کامیون بمبگذاری شده در نزدیکی کاروان حامل جدائیطلبان چچن در شهر اینگوش شامیل باسایف رهبر اسلامی داغستان و12 جدائیطلب را به قتل رساندند. جدائیطلبان این خبر را تکذیب کردند و اعلام نمودند که باسایف در اثر یک سانحه انفجار کامیون حامل مواد منفجره که بطور تصادفی اتفاق افتاده کشته شده است.
قتل خانم آنا پولیتکووسکا، روزنامهنگار سرشنا س روزنامه روسی نوایا گازتا توسط نیروهای امنیتی روسیه در چچن وی (از نقض حقوق بشر در روسیه بویژه نقض حقوق مسلمانان چچن، اینگوش انتقاد شدید کرد.) ( ماه اکتبر)
این خانم سیزدهمین روزنامهنگاری بود که در دوره ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین توسط قاتل اجیر شده به قتل رسید. محاکمات نمایشی قاتل نتیجهای در پی نداشت.
سال 2007
انفجار در قطار مسیر مسکو –سن پترزبورگ که منجر به مجروح شدن 30 نفر گردید.
سال 2009
کشته شدن معاون دادگاه عالی اینگوش به ضرب گلوله
کشته شدن وزیر کشور داغستان در حین شرکت در مجلس عروسی به دست تک تیرانداز
سوء قصد به جان یونس بیک یوکوروف رئیس جمهور اینگوش از طریق انفجار بمب کنار جادهای هنگام عبور وی از نازران، یونس بیک مجروح و محافظش کشته شد. (ماه ژوئن)
کشته شدن ناتالیا اسمیراوا فعال حقوقبشر سرشناس که پس از ربوده شدن در گروزنی مرکز چچن به قتل رسید. رمضان قادروف رئیس جمهور چچن متهم به قتل وی شد. (ماه ژوئیه )
سال 2009
کشته شدن رزماسادیلاوا و همسرش. وی رئیس موسسه خیریهای بود که هدفش مصون نگاهداشتن کودکان از اثرات خشونتها در چچن بود. او همچنین به معلولان دو دوره جنگهای روسیه با چچن کمک میکرد و با صندوق کودکان سازمان ملل (یونیسف) همکاری داشت.
بمبگذاری انتحاری در مقر پلیس نازران پایتخت اینگوش که منجر به کشته شدن 20 مامور روسی گردید. (ماه آگوست)
انفجار در قطار مسیر مسکو –سن پترزبورگ و کشته شدن 26 نفر و مجروح شدن بیش از 100نفر در نزدیکی شهر بولوگویه. این قطار 700 مسافر داشت و 7 کیلو گرم مواد منفجره در داخل آن جاسازی شده بود. (ماه نوامبر)
سال 2010
انفجار در ایستگاه مترو لوبیانکا در نزدیک سازمان امنیت روسیه که بیش از 20 کشته و تعدادی زخمی به دنبال داشت.
انفجار در ایستگاه متروپارک کولتوری وکشته شدن بیش از 38 کشته و زخمی شدن بیش از 70 نفر. به گفته مقامات دادستانی روسیه دو زن عامل انتحاری این انفجار بوده اند. (ماه مارس )
مقامات امنیتی روسی متعاقبا اعلام کردند عاملین انتحاری بمبگذاریهای فوق دو زن بنامهای ژانت عبدالرحمانووا، 17 ساله و مریم شاریاوا، معلم 28 ساله که هر دو داغستانی بودند از روی اجسادشان شناسائی شدهاند.
کشته شدن الکساندر تیخو میروف معروف به سعید بوریانسکی اسلامگرای مبارز اینگوش به دست سرویس فدرال امنیت روسیه. وی متهم به بمبگذاری در قطار سریعالسیر نفسکی بود که در نوامبر 2009 در مسیر مسکو-سن پترزبورگ منفجر شد.
در خودروی بمب گذاری شده در مقابل ساختمان نمایندگی وزارت کشور و دفتر سازمان اطلاعات روسیه در شهر کیزلیار در داغستان بیش از 11نفر کشته شدند. سرهنگ ویتالی ودرنیکوف رئیس پلیس شهر کیزلیار از جمله کشته شدگان بود. عملیات انتحاری با ملبس شدن به لباس فرم پلیس محلی صورت گرفت.
دیمتری مدويديف، رئیس جمهور روسیه از دستگاه امنیتی کشورش خواست تا متوقف کردن عملیاتی که بیش از یک دهه در منطقه به طول انجامیده تلاشهای خود را ادامه دهند.
دوکو عمروف رهبر مبازرین چچن مسئولیت بمبگذاری در راه آهن زیرزمینی مسکو را پذیرفت. وی اعلام کرد که به تلافی عمل نیروهای امنیتی روسیه در کشتن غیر نظامیان در قفقاز (شمالی) این اقدام را نموده است. او گفت اینگونه عملیاتها ادامه خواهد یافت. (آوریل )
پلیس کارابولاک در 2 کیلومتری شمال ماگاس پایتخت منطقه، مورد حمله قرار گرفت. یکساعت بعد وسیله نقلیهای که در نزدیکی مقر فوق پارک شده بود منفجر شد و 2 افسر پلیس کشته شدند.
انفجار 2 بمب در جنوب داغستان 12 تن را کشت.
2 انفجار موجب خروج یک قطار باری از ریل شد.
انفجار بمب زیر تریبون ویژه مقامهای روسی در باشگاه سوارکاری نالچیک در جمهوری کاباردینوبالکاریا در جنوب روسیه 15 نفر را زخمی کرد. (ماه می )
حمله گروهی از افراد مسلح ناشناس به نیروهای گشتی پلیس در داغستان در منطقه کاسپیک 2کشته و 1 زخمی بر جای گذاشت .مقامات محلی اطلاع دادند رئیس اداره جنائی و رئیس اداره تحقیقات پلیس در منطقه نوولاکی نیز به ضرب گلوله افراد مسلح کشته شدند.
انفجار بمب در نزدیکی مرکز فرهنگی در شهر استاوروپول در جنوب روسیه 5 تن کشته و حداقل 45 تن زخمی بر جای گذاشت. این شهر در کوهستانهای قفقاز شمالی واقع است.
امید است همه کشورها و دولتها از طرق راهکارهای بیهزینه یا حداقل کم هزینه و فراهم نمودن امکان طرح نظر و برگزاری انتخابات شفاف و سالم به ملتهای خود فرصت تعیین سرنوشتشان را بدهند همانگونه که رهبری جمهوری اسلامی ایران بر برگزاری رفراندوم با حضور همه ساکنان در سرزمینهای فلسطینی اعم از مسلمان، مسیحی و یهودی تاکید دارد.
۱۷.۳.۹۰
مذهبزدائي و مذهبستيزي در جمهوري آذربايجان
ايراس: چندي است كه در جمهوري آذربايجان تحولاتي از جمله موضوع تعطيلي و تخريب برخي مساجد، انتشار بعضي مطالب توهينآميز نسبت به مذهب در رسانههاي اين كشور و اخيراً موضوع ممنوعيت رعايت حجاب در مدارس اين جمهوري بروز يافته كه به باور برخي ناظران ناشي از وجود ذهنيتها و پسذهنيتهاي «ضدمذهبي» در ميان دولتمداران سكولار باكو است. اين در حالي است كه اكثر قريب به اتفاق مردم جمهوري آذربايجان را مسلمانان شيعهاي تشكيل ميدهند كه به تكرار و از جمله با برگزاري تجمعات و اعتراض به اين تحولات، پايبندي به شعائر ديني و مذهبي خود را مورد تأكيد قرار دادهاند. در اين بين، هستند تحليلگراني كه تحريكات خارجي از جمله از سوي اسرائيل و امريكا را در تشديد اقدامات محدودكنندة مذهبي در آذربايجان موثر دانسته و هدف از آن را كاهش نفوذ كشورهاي اسلامي از جمله ايران در آذربايجان و در مقابل، توسعة نفوذ خود در اين كشور ميدانند. مؤسسه مطالعات ايران و اوراسيا (ايراس) در همين رابطه و براي تدقيق بيشتر موضوع، گفتگويي را با آقاي دكتر افشار سليماني، سفير سابق ايران در جمهوري آذربايجان ترتيب داده كه مشروح آن در ادامه از نظر ميگذرد؛
جناب آقاي دكتر سليماني، ديدگاه شما دربارة تحولات اخير در جمهوري آذربايجان پيرامون موضوع حجاب چيست. علت اصلي رويكرد سختگيرانة دولت باكو در اين خصوص را در چه ميدانيد؟
طي روزهاي اخير در كشور همسايه و مسلمان ايران، جمهوري آذربايجان شاهد وقوع حوادثي در ارتباط با موضوع عدم استفاده از حجاب در مدارس اين كشور هستيم. در پي اعلام وزير تحصيل آذربايحان، ميصير مردانف مبني بر عدم اجازه به ورود دانش آموزان با حجاب به مدارس واكنشهائي از سوي برخي افراد و گروهها نسبت به اين اقدام صورت گرفت. ازجمله برگزاري تظاهرات اعتراضآميز در مقابل ساختمان وزارت تحصيل اين كشور كه منجر به دستگيري و بازداشت تني چند از تظاهركنندگان گرديد. متعاقبا در منطقه نارداران كه از بخشهاي تابعه باكو محسوب ميشود و در 20 كيلومتري اين شهر واقع شده، تظاهرات ديگري در اعتراض به عدم اجازه ورود به دانش آموزان محجبه به مدارس صورت گرفت. پس از آن نيز در پي واكنش حزب غيرقانوني اسلام، رهبر حزب و تني چند از ديگر اعضاي آن بازداشت و روانه اداره پليس شدند. سپس شاهد تظاهراتي در شهرهاي گنجه و سومقائيت شديم.
پلیس جمهوری آذربایجان هفتم ژانویه خودرو رئیس حزب اسلام را متوقف و وی و سه نفردیگر از جمله حاج واقف عبدالله اف، معاون این حزب را بازداشت کرد. یک روز بعد نیز الچین مناف اف معاون دیگر حزب اسلام و همچنین عاکف حیدرلی سخنگوی حزب بازداشت شدند. وزارت کشور جمهوري آذربایجان با انتشار بیانیهای با متهم کردن رئیس حزب اسلام به تحریک به اغتشاش و فراخواندن به جهاد، مدعی شد در مغازه پدر و در منزل پسر عموی وی در قوبا تعدادی نارنجک دستی و سلاح پیدا کرده است. محسن صمداف در ادامه انتقاداتش از سیاست اسلام ستیزی، دوم ژانویه گذشته در اظهارتی با مقایسه سیاستهای اسلام ستیزی دولت باکو با دوران یزید، به شدت از سیاست حجاب ستیزی دولت انتقاد کرده بود.
به دنبال اين تحركات شيخ الاسلام الله شكور پاشازاده، رئيس اداره روحانيت قفقاز به واكنشهاي حزب اسلام اعتراض و از اقدام دولت آذربايجان حمايت نمود. برادر وي جوانشير پاشازاده كه نماينده مجلس ملي اين كشور است نيز طي مصاحبه اي جمهوري اسلامي ايران را متهم به دخالت در امور داخلي آذربايجان نمود و شبكه برون مرزي سحر را عامل دخالت تهران در امور داخلي كشورش معرفي كرد. وي همچنين خواستار عدم امكان پخش برنامههاي شبكه سحر در مناطق جنوبي آذربايجان شد و تهران را تهديد كرد كه در صورت ادامه چنين وضعيتي در باكو نيز بايد شبكههاي تلويزيوني داير شوند تا در خصوص مسائل داخلي ايران كه بسيار فراوان است، مبادرت به پخش برنامه براي مردم ايران نمايند.
حزب جبهه خلق آذربايجان طي بيانيهاي دستيگري و بازداشت موسوم صمد اف رئيس حزب اسلام و برخي از اعضاي اين حزب و نزديكان وي از حمله پسر عموي وي ديانت صمداف و برادر همسر وي فرئوسي محمدرضايف را محكوم و اين اقدام دولت باكو را نقض حقوق بشر و درراستاي تضعيف حركت مردمي در انتقاد دولت، تلاش مردم درجهت تشكيل جمعيت دموكراتيك،جلوگيري از آرادي و جدان و بيان، سركوب آزادي و سوق دادن مبارزه آرام سياسي مردم به اقدامات خشونت آميز و افراطي تلقي نمود و اين گونه واكنشهاي دولتي را سبب منفي شدن نگاه افكار عمومي جهان به آذربايجان دانست. اين حزب در پايان بيانيه دولت آذربايجان را به پيشه كردن صبر، عدم اجاره به انحراف موضوع از مسير قانوني و پايان دادن به اقدامات غير قانوني دعوت نموده است. در همين حال روز چهارشنبه 22 ديماه 89 بخش مطبوعاتي دادستاني كل آذربايجان اعلام كرد پسرعموي رئيس حزب اسلام به اتهام مظنون بودن به برنامهريزي براي انجام ترورو برهم زدن آرامش و كشف انواع سلاح از منزل وي در شهر قبا از سوي بازجويان اداره مبارزه با جنايات سازمان يافته وزارت كشور تحت بازجوئي قراردارند.
الشن زاهداف از كارمندان بخش مطبوعاتي وزارت كشور نيز خبر دستگير و بازداشت 20نفر از افراد متدين (هوارداران حزب اسلام) را تلويحا تكذيب نمود و در اين خصوص هيچ اطلاعي ندارد. عیسی قنیر رئیس حزب مساوات جمهوری آذربایجان با رد اتهامات وزارت کشور، گفت بازداشت محسن صمداف بخاطر انتقاد از دولت صورت گرفته است و در این راستا نیز تعداد دیگری نیز بازداشت شدند. وی با تاکید بر اینکه مخالف حبس شهروندان به خاطر افکار سیاسی شان است افزود افراد نباید به این خاطر تحت تعقیب قرار بگیرند. زرتشت عیلزاده، صاحبنظر سیاسی با تاکید براینکه مردم از این رویکرد دولت خسته شده اند افزود رئیس حزب اسلام این ناخرسندی مردمی را به زبان آورد و بازداشت وی نیز بدین دلیل می باشد. وی تاکید کرد دولت باید بجای برخورد های ظالمانه، باید سیاست خود را تغییر و با مردم خود گفتکو کند و جلوی رشوه خواری را بگیرد.ناطق کریم اف از اعضای حزب اسلام نیز افزود حاج محسن صمداف بخاطر سخنرانی دوم ژانویه خود در انتقاد از حجاب ستیزی حبس شده است، صحبت های وی مورد توجه مردم قرار گرفت، بطوریکه این اظهارات در تلفن همراه شهروندان دست به دست می گشت و در سایت یوتیوپ منتشرشده است.
خودی خودیف، رئیس حزب اتحاد آذربایجان نیز در مصاحبه با خبرنگار برونمرزی در باکو در اين خصوص افزود؛ سیاست دستگیری مسلمانان خللی در تقویت اسلامگرایی ایجاد نخواهد کرد آنها هر چه هم بگویند حکومت دنیوی است اکثریت مردم مسلمان هست. به تأكيد او، آنها 28 صفر سال گذشته و در سالروز رحلت رسول اکرم ص، پنج نفر از دینداران را حبس کردند اما امسال اعتراض ها افزایش پیدا کرد، آنها با سرکوب شهروندان به خود زیان می زنند. عاکف نقی رئیس سازمان آزادیبخش قره باغ نیز با اشاره به فعالیتهای حزب اسلام در دفاع ارزشهای ملی و معنوی جمهوري آذربایجان، ادعای کشف سلاح در منزل و محل کار نزدیکان رئیس حزب اسلام را مضحکانه خواند. انجمن دفاع ازحقوق بشر درترکیه موسوم به "اوزگوردر" اعلام کرد در اعتراض به حبس رئیس حزب اسلام و حجاب ستیزی در جمهوري آذربایجان فردا جمعه در مقابل کنسولگری جمهوري آذربایجان در استانبول تظاهرات برگزار خواهد کرد. به نوشته سایت اسلام آذری، اتحادیه رادیوهای و تلویزیونهای اسلامی که حدود سی کشور در آن عضویت دارد، نیز با انتشار بیانیه ای حبس فعالان اسلامی در جمهوري آذربایجان به خاطر حجاب ستیزی را محکوم کرد. ریچل دنبر معاون سازمان جهانی دیده بان حقوق بشر نیز منع حجاب در مدارس متوسطه جمهوري آذربایجان را با آزادی دینی و آزادی استفاده از نمادهای دینی مغایر خواند و افزود این اقدام که به بهانه اجرای آئین نامه انضباطی است، غیر قانونی می باشد.
به علت اعتراض به حجاب ستیزی علاوه بر اعضای حزب اسلام، رئیس جمعیت ارزشهای ملی و معنوی، حجت الاسلام ذوالفقار میکائیل زاده حافظ قرآن و دهها نفر در گنجه، سومگائیت و تعداد دیگری از شهرها بازد. برغم برخي اعتراضات به منع حجاب درمدارس متوسطه، وزارت تحصیل جمهوري آذربایجان روز چهارشنبه 22 ديماه 1389 در مراسمی یونیفورم دانش آموزان کلاس هفتم و یازدهم را معرفی کرد که لازمه اجرای آن بی حجابی دانش اموزان است(وزارت تحصیل جمهوری آذربایجان لباس های جدید دانش آموزان این کشور را رونمایی کرد برخی از رسانه های آذری امروز با درج این مطلب و چاپ عکس هایی از آئین رونمایی لباسهای جدید دانش آموزان جمهوری آذربایجان نوشتند: خانم زمینه علی قیزی مدیر بخش روابط خارجی وزارت تحصیل جمهوری آذربایجان گفت: طراحی لباسهای دانش آموزان دختر و پسر آذری یکسال بطول انجامید و از این پس همه دانش آموزان باید با این لباسها در مدرسه حاضر شوند. میصیر مردان اف وزیر تحصیل جمهوری آذربایجان نیز در یک ماه گذشته بارها تاکید کرد: هر دانش آموزی با لباسی غیر از لباس تعیین شده در مدارس حضور یابد یا از حجاب استفاده کند از مدرسه اخراج می شود. ).
در همين حال گوهر بخشعلی اوانماينده مجلس ملي آذربايجان در گفتگو با روزنامه 525، با استنادبه آیه 59 سوره احزاب مدعی شد در هیچ جای قرآن آیه ای که مربوط به وجوب حجاب برای همه خانم ها و پوشاندن سر باشد، نیامده است.وي حجاب را مخصوص همسران رسول گرامي اسلام دانست. وی در عین حال گفت دختران می توانند پس از رسیدن به سن 18 سالگی، داوطلبانه اگر بخواهند حجاب به تن کنند و احدی حق تجاوز به حقوق آنها را ندارد. بخشعلی اوا گفت مراعات حجاب برای همه آزاد است اما دانش آموزان دختر تا سن 18 سالگی حق ندارند محجبه باشند و باید اونیفورم مدرسه را بپوشند. وی همچنین از وزارت تحصیل انتقاد کرد و افزود با توجه به لائیک بودن جمهوري آذربایجان باید زودتر از اینها حجاب در مدارس ممنوع می شد. ممنوعیت حجاب در مدارس متوسطه جمهوري آذربایجان هیچ مبنایی بر اساس قانون اساسی و قانون تحصیل ندارد، اما نمایندگان مجلس جمهوري آذربایجان تاکنون در مقابل این نقض قانون اقدام نکرد. پیش ازاین تعدادی الهیات شناس و عالم دینی جمهوري آذربایجان از مسئولان خواسته اند درباره مسایل اسلامی که اطلاعات ندارند اظهار نظر نکنند.
سخنگوي وزارت خارجه ايران در مورد برخوردهاي دولت آذربايجان با برخي از گروههاي مذهبي و مسلمان اين كشور گفت: اين مسالهاي كاملا داخلي است و مربوط به كشور آذربايجان است. اعتراضات نسبت به ممنوعيت حجاب در مدارس توسط ملت آذربايجان مسلمان و متدين عكسالعملي طبيعي و در عين حال داخلي است. اميدواريم با درايت و هوشياري، مسوولان آذربايجان اجازه ندهند كساني كه نسبت به استقلال و اقتدار آذربايجان در حال توطئه و طراحي هستند از اين موضوعات سوء استفاده كنند. وي همچنين اضافه كرد، جرياناتي به دنبال بر هم زدن اقتدار و استقلال آذربايجان هستند و ملت آذربايجان با توجه به تدينشان ممكن است تحركاتي داشته باشند. درايت مسوولان آذربايجان در اين زمينه ميتواند راهگشا باشد برخي محافل مطبوعاتي اين موضعگيري سخنگوي وزارت خارجه را دو پهلو و دخالت در امور داخلي آذربايجان خواندند. در قانون اساسي آذربايجان هيچ ديني رسما بعنوان دين رسمي معرفي نشده و همه مردم در انتخاب دين و مذهب آزادند. در همين قانون بر دنيوي بودن دولت ولائيك بودن آن تاكيد شده است. لذا هر گونه قرائتي از دين كه سياسي بودن آن را نمايانگر باشد ممنوع است. قدر مسلم دولت آذربايجان مايل به سياسي شدن دين دراين كشور نيست و هرگونه تحركي كه سبب سياسي شدن دين در آذربايجان شود منجر به واكنش از سوي دولت ميشود.
با توجه به بروز مسائل مشابهي از اين دست در گذشته از جمله موضوع تخريب و تعطيلي برخي مساجد، بعضي ناظران بر وجود گرايشهاي قوي ضدمذهبي در ميان رهبران آذربايجان به ويژه الهام علييف تأكيد دارند. نظر شما در اين خصوص چيست؟ آيا اساساً شما با اطلاق واژة «ضدمذهبي» به اين اقدامات موافق هستيد؟
با توجه به شناختي كه از محيط سياسي، فرهنگي و اجتماعي آذربايجان دارم تصور نميكنم رهبران آذربايجان داراي ديدگاه ضدمذهبي باشند. اقدامات دولت باكو درگذشته و در حال حاضر در زمينه مرمت و بازسازي اماكن مذهبي و مساجد نشان ميدهد كه بعيد است چنين رويكردي در آنها باشد. در حال حاضر مسجد تاريخي شهر شماخي از سوي دولت درحال مرمت و بازسازي است و الهام علييِف، رئيس جمهور آذربايجان و همسرش خانم مهربان علييِووا چند ماه پيس از اين مسجد بازدد نمودند. در گذشته و در دوره حيدر علييِف نيز از اينگونه اقدامات از جمله بازسازي مرقد بي بي حكيمه در باكو صورت گرفته است. همچنين مسجد قديمي تازه پير باكو از سوي الله شكور پاشازاده رئيس اداره روحانيت آذربايجان و قفقاز مرمت و نوسازي شده وامكانات جانبي زيادي در اطراف آن ايجاد گرديده كه در نوع خود در اين كشور كمنظير است. بنظر اينجانب در بررسي اين موضوع بايد قسمت پر ليوان را ديد و با نگاه مثبت ارزيابي نمود و اقدامات صورت گرفته را گامي مثبت در جهت توسعه دين تلقي نمود. رويكرد مقامات دولتي نسبت به دين غيرسياسي است و آن را امور شخصي ميدانند و علاقمند به دخالت دين در امور سياسي و مملكتي نيستند و در قانون اساسي آذربايجان دين رسمي اعلام نشده و همه اتباع اين كشور در انتخاب دين و انجام فرائض ديني به ما هو فرائض آزادند.
با عنايت به برخي تقسيمبنديها از اسلام در حوزه شوروي سابق به اسلام سنتي، دولتي، سياسي و افراط گرا، ديدگاه شما در خصوص چيستي انواع اسلام در جمهوري آذربايجان چيست؟
براي بررسي اين مقوله بايد به مسائل تاريخي، ديني و فرهنگي در اين كشور توجه دقيق داشت. بدون شناخت واقعيات تاريخي و تحولات دو دهه اخير در آذربايجان نمي توان تحولات كنوني را واقع بينانه ارزيابي نمود. در نگاه اول، آذربايجان سومين كشور شيعه در جهان محسوب ميشود (پس از ايران و عراق)، اما بايد توجه داشت كه ملت آذربايجان تحت تاثير تزاريسم و سوسياليسم وكمونيسم ادعائي در دو قرن اخير بويژه در يك قرن اخير در دوره حاكميت ديكتاتوري شوروي از حيث مسائل فرهنگي و ديني با چالشهاي جدي مواجه شده و دردو دهه اخير پس از فروپاشي شوروي و استقلال نيز، اين كشور در معرض تاثيرات فرهنگ غربي و قرائتهاي مختلف از دين اسلام و مذاهب تسنن و تشيع بوده است. لذا با سردرگميهاي زيادي مواجه شده است. در بررسي اين موضوع ملاحظات ديگري نيز وجود دارد كه بايد به آنها توجه دقيقتري صورت گيرد، از جمله اينكه برغم اينكه اكثريت مردم آذربايجان مسلمان و شيعه مذهب هستند، اما با توجه به چالشهاي تاريخي و دينستيزي در دوران شوروي از حيث آشنائي با معرف اسلامي هنوز به درجهاي نرسيدهاند كه بتوانند رفتارهاي فردي، اجتماعي و سياسي خود را بر اساس معارف اسلامي تنظيم كنند.
با در نظر داشت مسائل فوق ميتوان گفت در جمهوري آذربايجان همه نگرشها موجود است (سنتي، افراطي، سياسي، دولتي و ...). بر اساس قانون اساسي و نگاه مقامات و دولت، اسلام غيرسياسي است، رويكرد اكثريت مردم به اسلام سنتي است و بيشتر در حوزه رعايت آداب و رسوم قابل مشاهده است. برخي از افراد كه توسط عوامل عربستان و با حمايتهاي مالي و معنوي اين كشور پشتيباني ميشوند ديدگاه افراطي دارند و در معرض نظارت شديد دولت قرار دارند. عده اندكي نيز ديدگاه سياسي به اسلام و تشيع دارند كه اعضاي حزب اسلام را ميتوان در اين طبقهبندي قرارداد (البته اين حزب در آذربايجان غيرقانوني شمرده ميشود.). به نظر اينجانب بهترين رهيافت در آذربايجان اين است كه مردم آذربايجان در مرحله كنوني بايد با محتواي دين اسلام و مذهب تشيع (و اقليت تسنن) آشنائي عميق پيدا كنند تا به مرور زمان قرائت حاكم در سايه دموكراسي حاصل شود. در شرايط كنوني هر گونه دخالت داخلي و خارجي در اين مقوله موجبات خسران براي ملت، دين و روابط با برخي كشورها را فراهم خواهد نمود. بيترديد عوامل اقتصادي نيز در رويكردهاي ديني مردم در شرايط كنوني تاثير زيادي دارد.
با اين ملاحظه، با عنايت رويكرد سختگيرانة دولت باكو نسبت به برخي نمادها و مراسمهاي مذهبي در مقايسه با برخي ديگر از كشورهاي اسلامي از جمله تركيه، به اعتقاد شما رهبران آذربايجان به دنبال تثبيت چه نوع حكومتي هستند؟
به نظر بنده دولت آذربايجان نسبت به نمادها و مراسم مذهبي حساسيتي ندارد، بلكه نسبت به سياسي شدن اسلام و تشيع كه طبق قانون اساسي نبايد سياسي شود حساسيت دارد. در قانون اساسي اين كشور همان گون كه پيشتر گفتم دين از سياست جداست، دولت دنيوي است و لائيك. برغم اين موضوع بنظر من دولت آذربايجان نبايد نسبت به استفاده از حجاب واكنش نشان دهد تا روند اوضاع بصورت طبيعي سپري شود. دولت با اين اقدام سبب تحريك احساسات برخي از اتباع خود ميشود، حتي كساني كه در قبال حجاب حساسيتي ندارند و از مسائل ديگر ناراضي هستند به اين بهانه به تظاهرات اعتراضآميز ملحق ميشوند. بررسيهاي واقع بينانه نشان ميدهد كه درصد قابل توجهي از مردم آذربايجان به موضوع حجاب حساس نيستند و دانش آموزان، دانشجويان و كارمندان اندكي علاقمند به استفاده از حجاب هستند. در مقايسه با تركيه كه تمايل نسبتا زيادي آن هم بصورت داوطلبانه و آگاهانه نسبت به استفاده از حجاب وجود دارد در آذربايجان در شرايط كنوني اين گونه نيست. لذا بنده تصور نميكنم اكثريت مردم در آذربايجان تمايل به استفاده از حجاب و در قبال تاكيد بر بيحجابي در مدارس قصد واكنش جدي دارند.
در تركيه در دولتهاي قبل از دولت رجب طيب اردوغان قانون منع ورود بانوان باحجاب به موسسات آموزشي و نهادهاي دولتي تصويب و به اجرا درآمد ديديم كه نتيجه بخش نبود و موج حجابخواهي افزايش يافت، النهايه در دوره حزب حاكم عدالت و توسعه كه گرايشات اسلامي نيز دارد اصلاحاتي دراين خصوص بعمل آمد كه ادامه دارد. دولت فعلي تركيه با اين اقدام خود حتي به غربيها كه مدعي موجد دموكراسي هستند درس عبرتي آموخت مبني براينكه دموكراسي اين نيست كه بانوان را به برداشتن حجاب مجبور كرد (كاري كه در غرب صورت مي گيرد) يا آنها را مجبور به بر سر داشتن حجاب نمود. دموكراسي آن است كه بانوان خود برگزينند كه محجبه باشند يا نباشند. همين رويكرد حزب عدالت و توسعه سبب افزايش آمار محجبهها در تركيه گريده است.
بنظر ميرسد دولت آذربايجان هم حداقل از همسايه خود تركيه كه مناسبات استراتژيك با يكديگر دارند و اخيرا نيز شوراي همكاريهاي استراتژيك را تشكيل دادهاند اقتباس نمايد تا به ملت، دين و دولت زياني نرسد. تجربه نشان ميدهد كه ميوه بر روي درخت بايد برسد و خود بر زمين افتد در صورتي كه بصورت كال چيده شود قابل خوردن نخواهد بود يا حداقل مزه اصلي را نخواهد داشت. مردم بايد با استفاده از منابع مختلف با محتواي اديان آشنا شوند بويژه در قرن بيست و يكم كه با انفجار اطلاعات و فزوني امكانات ارتباطي (تلويزيونهاي ماهوارهاي، اينتر نت و...) مواجه هستيم كه سرعت توسعه را افزايش و زمان را كاهش داده است. تحميل دين و هر عقيدهاي به سان خوراندن همان ميوه كال است كه زبان را تلخ و معده را با مشكل مواجه ميكند.
به اعتقاد برخي، دولت باكو در تفكيك ميان اسلام سياسي و اسلام ميانهرو موفق نبوده و سركوب اسلام ميانهرو را به تبع ترس از قدرتيابي مسلمانان سياسي در دستور قرار داده است. ديدگاه شما در اين خصوص چيست؟
در پاسخ به اين سوال لازم است به چند نكته اساسي اشاره كنم. مولفه تاريخ و زمان را نبايد از نظر دور داشت. اين انتظار كه در آذربايجان در دو دهه اخير پس از فروپاشي شوروي و استقلال اين كشور اين گونه مسائل مركب و پيچيده كه تحت تاثير تحولات دو قرن اخير بوده، براحتي و بزودي حل و فصل شود منطقي بنظر نميرسد. جاي دور نرويم در ايران خودمان كه دين همچون آذربايجان يا مناطق مسلماننشين شوروي سابق در معرض فشار و تحريف و ممانعت نبوده و از عمق بسيار بيشتري برخوردار بوده و انقلاب اسلامي را پشت سر گذشته، در حوزههاي نظري و عملي داراي چالشهاي فراواني هستيم و شاهد قرائتهاي مختلف و متفاوت از دين در ميان مردم و علما و سياسيون هستيم. چگونه ميتوانيم انتظار داشته باشيم در جمهوري آذربايجان كه بدترين برخوردها با دين و ديندار در قرن اخير صورت گرفته و بيست درصد اراضي آن اشغال است و دخالتهاي خارجي را تجربه ميكند اين موضوع با موفقيت همراه شود.
به نظر من راه درازي در پيش است، آذربايجان هم شاهد تحولات مختلف در اين خصوص در كشورهاي پيرامون خود و جهان است و نسل جديدي در شرف عرض اندام است. سياسي شده اسلام يا سياسي نشدن آن به عوامل مختلف داخلي و خارجي بستگي دارد و روند آتي تحولات نشان خواهد داد كه در اين كشور چه اتفاقاتي در حوزههاي نظري و عملي رخ خواهد داد؟ با توجه به نكات فوق تصور ميكنم به اين زوديها اسلام سياسي در آذربايجان از روند روبه رشدي برخوردار نخواهد بود و اين روند به كندي پيش خواهد رفت. سالها در اين كشور، تاريخ شاهد حكومت و دولت لائيك و اسلام غيرسياسي و سنتي خواهد بود. حتي اگر تحولاتي در آذربايجان منجر به تغيير دولتها شود دولتهاي جديد هم لائيك خواهند بود.
مجموعهاي از دينداران آذربايجان كه اسلام را سياسي ميبينند الگوي همه مردم آذربايجان نيستند و اگر كساني اين گونه تصور كنند كه اعضاي حزب اسلام و هواداران آنها الگوي تمامنما يا اكثريتنماي مردم آذربايجان هستند، بنظر من دچار خطاي استراتژيك شدهاند. مردم آذربايجان در اين مرحله از تاريخ حيات و كشور خويش صرفا بايد در راستاي تعيمق شناخت خود از دين بكوشند و در اين راستا مراكز مطالعاتي و تحقيقاتي و آموزشي غيرحكومتي كه توسط اتباع اين كشور اداره شود نقش مهمي خواهند داشت. براي توسعه و تعميق دين اسلام و مذهب تشيع نبايد دخالت خارجي در اين كشور صورت گيرد. نبايد نسبت به سياسي شدن آن نگاه جبري داشت. بايد به خود ملت سپرد. همان گونه كه گفتم مقامات آذربايجان بر اساس تفكرات و خواستههاي خود و قانون اساسي اين كشور خواهان ادامه دولت غيرديني ولائيك هستند و بارها بر اين نكته تاكيد ورزيدهاند.
ديدگاه شما در خصوص برخي تحليلها مبني بر تأثير تحريكات خارجي در روندهاي مذهبزدايانه در جمهوري آذربايجان از جمله از سوي اسرائيل چيست؟
همان گونه گفتم به گمان من ديدگاه دولت آذربايجان ضدمذهبي نيست، اما سياسي شدن مذهب را برنميتابند و هرگونه تحرك در اين راستا خلاف قانون اساسي كشور ميدانند. دخالتهاي خارجي به صور مختلف در حوزههاي ديني، سياسي، امنيتي و اقتصادي در آذربايجان قابل مشاهده و ملموس است. منظورم از صور مختلف اين است كه كشورهاي همسايه و خارج نزديك و دور در حوزهاي مختلف در ابعاد تبليغاتي، حمايتهاي مالي، فعاليتهاي علمي و مذهبي و ... در اين مسائل دخالت ميكنند. اما دولت باكو همه آنها را دخالت نميداند برخي را همكاري ميداند و حساسيتي نسبت به آن نشان نميدهد، اما به برخي ديگر حساسيت نشان ميدهد. از جمله نسبت به فعاليتهاي وهابيون كه از سوي عربستان حمايت ميشوند. در مورد همكاري با جمهوري اسلامي ايران ضمن اينكه برخي از موارد را همكاري محسوب نموده و حساسيتي نشان نميدهد، برخي ديگر از اقدامات و فعاليتها را دخالت در امور داخلي خود تلقي و حساسيت زيادي نسبت به آنها نشان ميدهد.
براي مثال همانگونه كه در مقدمه پاسخ به سوال اول عرض كردم جوانشير پاشازاده، نماينده مجلس ملس آذربايجان و برادر الله شكور كه رئيس اداره روحانيت قفقاز اسن در مصاحبه چند روز پيش خود با سايت خبري قفقازاينفو ايران را به دخالت در امور داخلي كشورش (ودرموضوع اعتراض به ممانعت از ورود دختران دانش آموز محجبه) متهم نمود. در گذشته نيز از اين دست واكنشها در قبال ايران كم نبوده است. اما در مورد اسرائيل غاصب بايد بگويم كه اين رژيم هر گونه توسعه دين اسلام و مذهب تشيع در آذربايجان را برنميتابد و تلاش ميكند لابي يهودي را در اين كشور تقويت نموده و در پيوند با لابي جهاني خود در آمريكا و ديگر كشورها در عرصههاي مختلف اين كشور حضور و نفوذ داشته باشد. اين كشور همواره از تعميق انديشههاي اسلامي در آذربايجان و افزايش پيوند مردم آذربايجان با ايران بويژه با توجه به رويكردهاي تهران در قبال خود نگران بوده وخواهد بود.
با عنايت به تعهد اكثريت مردم جمهوري آذربايجان به رعايت شئوانات اسلامي از جمله حجاب، آيندة اقدامات دولت باكو در مقابله به اين تمايلات را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
بنظر من اگر اكثريت مردم آذربايجان خود را نسبت به رعايت شئونات اسلامي ملزم و متعهد بدانند اكثريت بانوان اين كشور خود را نسبت به رعايت حجاب ملزم و متعهد نميدانند. اما ميتوان گفت نسبت به سالهاي گذشته تعداد زنان آذري كه از پوشش اسلامي استفاده ميكنند افزايش يافته و در حال افزايش است. در آذربايجان همچون دوره قبل از دولت اردوغان در تركيه با حجاب اسلامي زنان در سطح كشور برخوردي صورت نميگيرد. ممانعت اخير هم صرفا در مورد دانش آموزان دورة متوسطه اعمال شده است. بنظر ميرسد دولت باكو اين موضوع را به يك چالش مبدل نسازد. البته كم وكيف مواجهه با اعضاي حزب اسلام با اين مقوله متفاوت خواهد بود. به تعبير ديگر، دولت آذربايجان به اينها بعنوان دو موضوع جداگانه مينگرد. در آذربايجان حزب اسلام از نفوذ قابل توجهي برخوردار نيست. حتي منتقدين حكومت نيز تمايلي به عضويت در اين حزب يا هواداري از آن ندارند. هم چنين اين حزب در ميان دانشجويان و اساتيد دانشگاهي و فرهنگيان از جايگاه خاصي برخوردار نيست. ضمن اينكه هواداران حزب از حيث مناطق جغرافيائي از كميت متفاوتي برخوردار است. حوزه نفوذ اين حزب بيشتر در بخشهاي نارداران و مشدآقا است. اين مناطق تقربيا در 25 كيلومتري باكو قرار دادند. همچنين بصورت پراكنده در برخي شهرهاي جنوبي آذربايجان و گنجه و سومقائيت هواداراني دارند. رئيس اداره روحانيت قفقاز الله شكور پاشازاده نيز كه متولي امور ديني در اين كشور است و اعتقادي به دخالت دين در سياست ندارد با حزب اسلام مخالف است و طي مصاحبهاي از واكنش دولت نسبت به بازداشت رئيس اين حزب حمايت نموده و اقدامات وي را در مخالفت با ممانعت از حجاب نكوهش كرده است.
بعنوان آخرين سخن بايد بگويم؛
تهران بايد با باكو اعتمادسازي متقابل نمايد تا ضمن توسع و تحكيم مناسبات فيمابين، مانع از فرصتطلبي رژيم صهيونيستي، آمريكا، روسيه، اروپا و ... در آذربايجان شود. هر گونه خلائي در روابط تهران- باكو از سوي ساير بازيگران كه مخالف توسعه مناسبات دو كشور هستند ميشود. متاسفانه هنوز اعتماد متقابل در ميان دو كشور موجود نيست و فرصتها از دست ميرود.
جناب آقاي دكتر سليماني، ديدگاه شما دربارة تحولات اخير در جمهوري آذربايجان پيرامون موضوع حجاب چيست. علت اصلي رويكرد سختگيرانة دولت باكو در اين خصوص را در چه ميدانيد؟
طي روزهاي اخير در كشور همسايه و مسلمان ايران، جمهوري آذربايجان شاهد وقوع حوادثي در ارتباط با موضوع عدم استفاده از حجاب در مدارس اين كشور هستيم. در پي اعلام وزير تحصيل آذربايحان، ميصير مردانف مبني بر عدم اجازه به ورود دانش آموزان با حجاب به مدارس واكنشهائي از سوي برخي افراد و گروهها نسبت به اين اقدام صورت گرفت. ازجمله برگزاري تظاهرات اعتراضآميز در مقابل ساختمان وزارت تحصيل اين كشور كه منجر به دستگيري و بازداشت تني چند از تظاهركنندگان گرديد. متعاقبا در منطقه نارداران كه از بخشهاي تابعه باكو محسوب ميشود و در 20 كيلومتري اين شهر واقع شده، تظاهرات ديگري در اعتراض به عدم اجازه ورود به دانش آموزان محجبه به مدارس صورت گرفت. پس از آن نيز در پي واكنش حزب غيرقانوني اسلام، رهبر حزب و تني چند از ديگر اعضاي آن بازداشت و روانه اداره پليس شدند. سپس شاهد تظاهراتي در شهرهاي گنجه و سومقائيت شديم.
پلیس جمهوری آذربایجان هفتم ژانویه خودرو رئیس حزب اسلام را متوقف و وی و سه نفردیگر از جمله حاج واقف عبدالله اف، معاون این حزب را بازداشت کرد. یک روز بعد نیز الچین مناف اف معاون دیگر حزب اسلام و همچنین عاکف حیدرلی سخنگوی حزب بازداشت شدند. وزارت کشور جمهوري آذربایجان با انتشار بیانیهای با متهم کردن رئیس حزب اسلام به تحریک به اغتشاش و فراخواندن به جهاد، مدعی شد در مغازه پدر و در منزل پسر عموی وی در قوبا تعدادی نارنجک دستی و سلاح پیدا کرده است. محسن صمداف در ادامه انتقاداتش از سیاست اسلام ستیزی، دوم ژانویه گذشته در اظهارتی با مقایسه سیاستهای اسلام ستیزی دولت باکو با دوران یزید، به شدت از سیاست حجاب ستیزی دولت انتقاد کرده بود.
به دنبال اين تحركات شيخ الاسلام الله شكور پاشازاده، رئيس اداره روحانيت قفقاز به واكنشهاي حزب اسلام اعتراض و از اقدام دولت آذربايجان حمايت نمود. برادر وي جوانشير پاشازاده كه نماينده مجلس ملي اين كشور است نيز طي مصاحبه اي جمهوري اسلامي ايران را متهم به دخالت در امور داخلي آذربايجان نمود و شبكه برون مرزي سحر را عامل دخالت تهران در امور داخلي كشورش معرفي كرد. وي همچنين خواستار عدم امكان پخش برنامههاي شبكه سحر در مناطق جنوبي آذربايجان شد و تهران را تهديد كرد كه در صورت ادامه چنين وضعيتي در باكو نيز بايد شبكههاي تلويزيوني داير شوند تا در خصوص مسائل داخلي ايران كه بسيار فراوان است، مبادرت به پخش برنامه براي مردم ايران نمايند.
حزب جبهه خلق آذربايجان طي بيانيهاي دستيگري و بازداشت موسوم صمد اف رئيس حزب اسلام و برخي از اعضاي اين حزب و نزديكان وي از حمله پسر عموي وي ديانت صمداف و برادر همسر وي فرئوسي محمدرضايف را محكوم و اين اقدام دولت باكو را نقض حقوق بشر و درراستاي تضعيف حركت مردمي در انتقاد دولت، تلاش مردم درجهت تشكيل جمعيت دموكراتيك،جلوگيري از آرادي و جدان و بيان، سركوب آزادي و سوق دادن مبارزه آرام سياسي مردم به اقدامات خشونت آميز و افراطي تلقي نمود و اين گونه واكنشهاي دولتي را سبب منفي شدن نگاه افكار عمومي جهان به آذربايجان دانست. اين حزب در پايان بيانيه دولت آذربايجان را به پيشه كردن صبر، عدم اجاره به انحراف موضوع از مسير قانوني و پايان دادن به اقدامات غير قانوني دعوت نموده است. در همين حال روز چهارشنبه 22 ديماه 89 بخش مطبوعاتي دادستاني كل آذربايجان اعلام كرد پسرعموي رئيس حزب اسلام به اتهام مظنون بودن به برنامهريزي براي انجام ترورو برهم زدن آرامش و كشف انواع سلاح از منزل وي در شهر قبا از سوي بازجويان اداره مبارزه با جنايات سازمان يافته وزارت كشور تحت بازجوئي قراردارند.
الشن زاهداف از كارمندان بخش مطبوعاتي وزارت كشور نيز خبر دستگير و بازداشت 20نفر از افراد متدين (هوارداران حزب اسلام) را تلويحا تكذيب نمود و در اين خصوص هيچ اطلاعي ندارد. عیسی قنیر رئیس حزب مساوات جمهوری آذربایجان با رد اتهامات وزارت کشور، گفت بازداشت محسن صمداف بخاطر انتقاد از دولت صورت گرفته است و در این راستا نیز تعداد دیگری نیز بازداشت شدند. وی با تاکید بر اینکه مخالف حبس شهروندان به خاطر افکار سیاسی شان است افزود افراد نباید به این خاطر تحت تعقیب قرار بگیرند. زرتشت عیلزاده، صاحبنظر سیاسی با تاکید براینکه مردم از این رویکرد دولت خسته شده اند افزود رئیس حزب اسلام این ناخرسندی مردمی را به زبان آورد و بازداشت وی نیز بدین دلیل می باشد. وی تاکید کرد دولت باید بجای برخورد های ظالمانه، باید سیاست خود را تغییر و با مردم خود گفتکو کند و جلوی رشوه خواری را بگیرد.ناطق کریم اف از اعضای حزب اسلام نیز افزود حاج محسن صمداف بخاطر سخنرانی دوم ژانویه خود در انتقاد از حجاب ستیزی حبس شده است، صحبت های وی مورد توجه مردم قرار گرفت، بطوریکه این اظهارات در تلفن همراه شهروندان دست به دست می گشت و در سایت یوتیوپ منتشرشده است.
خودی خودیف، رئیس حزب اتحاد آذربایجان نیز در مصاحبه با خبرنگار برونمرزی در باکو در اين خصوص افزود؛ سیاست دستگیری مسلمانان خللی در تقویت اسلامگرایی ایجاد نخواهد کرد آنها هر چه هم بگویند حکومت دنیوی است اکثریت مردم مسلمان هست. به تأكيد او، آنها 28 صفر سال گذشته و در سالروز رحلت رسول اکرم ص، پنج نفر از دینداران را حبس کردند اما امسال اعتراض ها افزایش پیدا کرد، آنها با سرکوب شهروندان به خود زیان می زنند. عاکف نقی رئیس سازمان آزادیبخش قره باغ نیز با اشاره به فعالیتهای حزب اسلام در دفاع ارزشهای ملی و معنوی جمهوري آذربایجان، ادعای کشف سلاح در منزل و محل کار نزدیکان رئیس حزب اسلام را مضحکانه خواند. انجمن دفاع ازحقوق بشر درترکیه موسوم به "اوزگوردر" اعلام کرد در اعتراض به حبس رئیس حزب اسلام و حجاب ستیزی در جمهوري آذربایجان فردا جمعه در مقابل کنسولگری جمهوري آذربایجان در استانبول تظاهرات برگزار خواهد کرد. به نوشته سایت اسلام آذری، اتحادیه رادیوهای و تلویزیونهای اسلامی که حدود سی کشور در آن عضویت دارد، نیز با انتشار بیانیه ای حبس فعالان اسلامی در جمهوري آذربایجان به خاطر حجاب ستیزی را محکوم کرد. ریچل دنبر معاون سازمان جهانی دیده بان حقوق بشر نیز منع حجاب در مدارس متوسطه جمهوري آذربایجان را با آزادی دینی و آزادی استفاده از نمادهای دینی مغایر خواند و افزود این اقدام که به بهانه اجرای آئین نامه انضباطی است، غیر قانونی می باشد.
به علت اعتراض به حجاب ستیزی علاوه بر اعضای حزب اسلام، رئیس جمعیت ارزشهای ملی و معنوی، حجت الاسلام ذوالفقار میکائیل زاده حافظ قرآن و دهها نفر در گنجه، سومگائیت و تعداد دیگری از شهرها بازد. برغم برخي اعتراضات به منع حجاب درمدارس متوسطه، وزارت تحصیل جمهوري آذربایجان روز چهارشنبه 22 ديماه 1389 در مراسمی یونیفورم دانش آموزان کلاس هفتم و یازدهم را معرفی کرد که لازمه اجرای آن بی حجابی دانش اموزان است(وزارت تحصیل جمهوری آذربایجان لباس های جدید دانش آموزان این کشور را رونمایی کرد برخی از رسانه های آذری امروز با درج این مطلب و چاپ عکس هایی از آئین رونمایی لباسهای جدید دانش آموزان جمهوری آذربایجان نوشتند: خانم زمینه علی قیزی مدیر بخش روابط خارجی وزارت تحصیل جمهوری آذربایجان گفت: طراحی لباسهای دانش آموزان دختر و پسر آذری یکسال بطول انجامید و از این پس همه دانش آموزان باید با این لباسها در مدرسه حاضر شوند. میصیر مردان اف وزیر تحصیل جمهوری آذربایجان نیز در یک ماه گذشته بارها تاکید کرد: هر دانش آموزی با لباسی غیر از لباس تعیین شده در مدارس حضور یابد یا از حجاب استفاده کند از مدرسه اخراج می شود. ).
در همين حال گوهر بخشعلی اوانماينده مجلس ملي آذربايجان در گفتگو با روزنامه 525، با استنادبه آیه 59 سوره احزاب مدعی شد در هیچ جای قرآن آیه ای که مربوط به وجوب حجاب برای همه خانم ها و پوشاندن سر باشد، نیامده است.وي حجاب را مخصوص همسران رسول گرامي اسلام دانست. وی در عین حال گفت دختران می توانند پس از رسیدن به سن 18 سالگی، داوطلبانه اگر بخواهند حجاب به تن کنند و احدی حق تجاوز به حقوق آنها را ندارد. بخشعلی اوا گفت مراعات حجاب برای همه آزاد است اما دانش آموزان دختر تا سن 18 سالگی حق ندارند محجبه باشند و باید اونیفورم مدرسه را بپوشند. وی همچنین از وزارت تحصیل انتقاد کرد و افزود با توجه به لائیک بودن جمهوري آذربایجان باید زودتر از اینها حجاب در مدارس ممنوع می شد. ممنوعیت حجاب در مدارس متوسطه جمهوري آذربایجان هیچ مبنایی بر اساس قانون اساسی و قانون تحصیل ندارد، اما نمایندگان مجلس جمهوري آذربایجان تاکنون در مقابل این نقض قانون اقدام نکرد. پیش ازاین تعدادی الهیات شناس و عالم دینی جمهوري آذربایجان از مسئولان خواسته اند درباره مسایل اسلامی که اطلاعات ندارند اظهار نظر نکنند.
سخنگوي وزارت خارجه ايران در مورد برخوردهاي دولت آذربايجان با برخي از گروههاي مذهبي و مسلمان اين كشور گفت: اين مسالهاي كاملا داخلي است و مربوط به كشور آذربايجان است. اعتراضات نسبت به ممنوعيت حجاب در مدارس توسط ملت آذربايجان مسلمان و متدين عكسالعملي طبيعي و در عين حال داخلي است. اميدواريم با درايت و هوشياري، مسوولان آذربايجان اجازه ندهند كساني كه نسبت به استقلال و اقتدار آذربايجان در حال توطئه و طراحي هستند از اين موضوعات سوء استفاده كنند. وي همچنين اضافه كرد، جرياناتي به دنبال بر هم زدن اقتدار و استقلال آذربايجان هستند و ملت آذربايجان با توجه به تدينشان ممكن است تحركاتي داشته باشند. درايت مسوولان آذربايجان در اين زمينه ميتواند راهگشا باشد برخي محافل مطبوعاتي اين موضعگيري سخنگوي وزارت خارجه را دو پهلو و دخالت در امور داخلي آذربايجان خواندند. در قانون اساسي آذربايجان هيچ ديني رسما بعنوان دين رسمي معرفي نشده و همه مردم در انتخاب دين و مذهب آزادند. در همين قانون بر دنيوي بودن دولت ولائيك بودن آن تاكيد شده است. لذا هر گونه قرائتي از دين كه سياسي بودن آن را نمايانگر باشد ممنوع است. قدر مسلم دولت آذربايجان مايل به سياسي شدن دين دراين كشور نيست و هرگونه تحركي كه سبب سياسي شدن دين در آذربايجان شود منجر به واكنش از سوي دولت ميشود.
با توجه به بروز مسائل مشابهي از اين دست در گذشته از جمله موضوع تخريب و تعطيلي برخي مساجد، بعضي ناظران بر وجود گرايشهاي قوي ضدمذهبي در ميان رهبران آذربايجان به ويژه الهام علييف تأكيد دارند. نظر شما در اين خصوص چيست؟ آيا اساساً شما با اطلاق واژة «ضدمذهبي» به اين اقدامات موافق هستيد؟
با توجه به شناختي كه از محيط سياسي، فرهنگي و اجتماعي آذربايجان دارم تصور نميكنم رهبران آذربايجان داراي ديدگاه ضدمذهبي باشند. اقدامات دولت باكو درگذشته و در حال حاضر در زمينه مرمت و بازسازي اماكن مذهبي و مساجد نشان ميدهد كه بعيد است چنين رويكردي در آنها باشد. در حال حاضر مسجد تاريخي شهر شماخي از سوي دولت درحال مرمت و بازسازي است و الهام علييِف، رئيس جمهور آذربايجان و همسرش خانم مهربان علييِووا چند ماه پيس از اين مسجد بازدد نمودند. در گذشته و در دوره حيدر علييِف نيز از اينگونه اقدامات از جمله بازسازي مرقد بي بي حكيمه در باكو صورت گرفته است. همچنين مسجد قديمي تازه پير باكو از سوي الله شكور پاشازاده رئيس اداره روحانيت آذربايجان و قفقاز مرمت و نوسازي شده وامكانات جانبي زيادي در اطراف آن ايجاد گرديده كه در نوع خود در اين كشور كمنظير است. بنظر اينجانب در بررسي اين موضوع بايد قسمت پر ليوان را ديد و با نگاه مثبت ارزيابي نمود و اقدامات صورت گرفته را گامي مثبت در جهت توسعه دين تلقي نمود. رويكرد مقامات دولتي نسبت به دين غيرسياسي است و آن را امور شخصي ميدانند و علاقمند به دخالت دين در امور سياسي و مملكتي نيستند و در قانون اساسي آذربايجان دين رسمي اعلام نشده و همه اتباع اين كشور در انتخاب دين و انجام فرائض ديني به ما هو فرائض آزادند.
با عنايت به برخي تقسيمبنديها از اسلام در حوزه شوروي سابق به اسلام سنتي، دولتي، سياسي و افراط گرا، ديدگاه شما در خصوص چيستي انواع اسلام در جمهوري آذربايجان چيست؟
براي بررسي اين مقوله بايد به مسائل تاريخي، ديني و فرهنگي در اين كشور توجه دقيق داشت. بدون شناخت واقعيات تاريخي و تحولات دو دهه اخير در آذربايجان نمي توان تحولات كنوني را واقع بينانه ارزيابي نمود. در نگاه اول، آذربايجان سومين كشور شيعه در جهان محسوب ميشود (پس از ايران و عراق)، اما بايد توجه داشت كه ملت آذربايجان تحت تاثير تزاريسم و سوسياليسم وكمونيسم ادعائي در دو قرن اخير بويژه در يك قرن اخير در دوره حاكميت ديكتاتوري شوروي از حيث مسائل فرهنگي و ديني با چالشهاي جدي مواجه شده و دردو دهه اخير پس از فروپاشي شوروي و استقلال نيز، اين كشور در معرض تاثيرات فرهنگ غربي و قرائتهاي مختلف از دين اسلام و مذاهب تسنن و تشيع بوده است. لذا با سردرگميهاي زيادي مواجه شده است. در بررسي اين موضوع ملاحظات ديگري نيز وجود دارد كه بايد به آنها توجه دقيقتري صورت گيرد، از جمله اينكه برغم اينكه اكثريت مردم آذربايجان مسلمان و شيعه مذهب هستند، اما با توجه به چالشهاي تاريخي و دينستيزي در دوران شوروي از حيث آشنائي با معرف اسلامي هنوز به درجهاي نرسيدهاند كه بتوانند رفتارهاي فردي، اجتماعي و سياسي خود را بر اساس معارف اسلامي تنظيم كنند.
با در نظر داشت مسائل فوق ميتوان گفت در جمهوري آذربايجان همه نگرشها موجود است (سنتي، افراطي، سياسي، دولتي و ...). بر اساس قانون اساسي و نگاه مقامات و دولت، اسلام غيرسياسي است، رويكرد اكثريت مردم به اسلام سنتي است و بيشتر در حوزه رعايت آداب و رسوم قابل مشاهده است. برخي از افراد كه توسط عوامل عربستان و با حمايتهاي مالي و معنوي اين كشور پشتيباني ميشوند ديدگاه افراطي دارند و در معرض نظارت شديد دولت قرار دارند. عده اندكي نيز ديدگاه سياسي به اسلام و تشيع دارند كه اعضاي حزب اسلام را ميتوان در اين طبقهبندي قرارداد (البته اين حزب در آذربايجان غيرقانوني شمرده ميشود.). به نظر اينجانب بهترين رهيافت در آذربايجان اين است كه مردم آذربايجان در مرحله كنوني بايد با محتواي دين اسلام و مذهب تشيع (و اقليت تسنن) آشنائي عميق پيدا كنند تا به مرور زمان قرائت حاكم در سايه دموكراسي حاصل شود. در شرايط كنوني هر گونه دخالت داخلي و خارجي در اين مقوله موجبات خسران براي ملت، دين و روابط با برخي كشورها را فراهم خواهد نمود. بيترديد عوامل اقتصادي نيز در رويكردهاي ديني مردم در شرايط كنوني تاثير زيادي دارد.
با اين ملاحظه، با عنايت رويكرد سختگيرانة دولت باكو نسبت به برخي نمادها و مراسمهاي مذهبي در مقايسه با برخي ديگر از كشورهاي اسلامي از جمله تركيه، به اعتقاد شما رهبران آذربايجان به دنبال تثبيت چه نوع حكومتي هستند؟
به نظر بنده دولت آذربايجان نسبت به نمادها و مراسم مذهبي حساسيتي ندارد، بلكه نسبت به سياسي شدن اسلام و تشيع كه طبق قانون اساسي نبايد سياسي شود حساسيت دارد. در قانون اساسي اين كشور همان گون كه پيشتر گفتم دين از سياست جداست، دولت دنيوي است و لائيك. برغم اين موضوع بنظر من دولت آذربايجان نبايد نسبت به استفاده از حجاب واكنش نشان دهد تا روند اوضاع بصورت طبيعي سپري شود. دولت با اين اقدام سبب تحريك احساسات برخي از اتباع خود ميشود، حتي كساني كه در قبال حجاب حساسيتي ندارند و از مسائل ديگر ناراضي هستند به اين بهانه به تظاهرات اعتراضآميز ملحق ميشوند. بررسيهاي واقع بينانه نشان ميدهد كه درصد قابل توجهي از مردم آذربايجان به موضوع حجاب حساس نيستند و دانش آموزان، دانشجويان و كارمندان اندكي علاقمند به استفاده از حجاب هستند. در مقايسه با تركيه كه تمايل نسبتا زيادي آن هم بصورت داوطلبانه و آگاهانه نسبت به استفاده از حجاب وجود دارد در آذربايجان در شرايط كنوني اين گونه نيست. لذا بنده تصور نميكنم اكثريت مردم در آذربايجان تمايل به استفاده از حجاب و در قبال تاكيد بر بيحجابي در مدارس قصد واكنش جدي دارند.
در تركيه در دولتهاي قبل از دولت رجب طيب اردوغان قانون منع ورود بانوان باحجاب به موسسات آموزشي و نهادهاي دولتي تصويب و به اجرا درآمد ديديم كه نتيجه بخش نبود و موج حجابخواهي افزايش يافت، النهايه در دوره حزب حاكم عدالت و توسعه كه گرايشات اسلامي نيز دارد اصلاحاتي دراين خصوص بعمل آمد كه ادامه دارد. دولت فعلي تركيه با اين اقدام خود حتي به غربيها كه مدعي موجد دموكراسي هستند درس عبرتي آموخت مبني براينكه دموكراسي اين نيست كه بانوان را به برداشتن حجاب مجبور كرد (كاري كه در غرب صورت مي گيرد) يا آنها را مجبور به بر سر داشتن حجاب نمود. دموكراسي آن است كه بانوان خود برگزينند كه محجبه باشند يا نباشند. همين رويكرد حزب عدالت و توسعه سبب افزايش آمار محجبهها در تركيه گريده است.
بنظر ميرسد دولت آذربايجان هم حداقل از همسايه خود تركيه كه مناسبات استراتژيك با يكديگر دارند و اخيرا نيز شوراي همكاريهاي استراتژيك را تشكيل دادهاند اقتباس نمايد تا به ملت، دين و دولت زياني نرسد. تجربه نشان ميدهد كه ميوه بر روي درخت بايد برسد و خود بر زمين افتد در صورتي كه بصورت كال چيده شود قابل خوردن نخواهد بود يا حداقل مزه اصلي را نخواهد داشت. مردم بايد با استفاده از منابع مختلف با محتواي اديان آشنا شوند بويژه در قرن بيست و يكم كه با انفجار اطلاعات و فزوني امكانات ارتباطي (تلويزيونهاي ماهوارهاي، اينتر نت و...) مواجه هستيم كه سرعت توسعه را افزايش و زمان را كاهش داده است. تحميل دين و هر عقيدهاي به سان خوراندن همان ميوه كال است كه زبان را تلخ و معده را با مشكل مواجه ميكند.
به اعتقاد برخي، دولت باكو در تفكيك ميان اسلام سياسي و اسلام ميانهرو موفق نبوده و سركوب اسلام ميانهرو را به تبع ترس از قدرتيابي مسلمانان سياسي در دستور قرار داده است. ديدگاه شما در اين خصوص چيست؟
در پاسخ به اين سوال لازم است به چند نكته اساسي اشاره كنم. مولفه تاريخ و زمان را نبايد از نظر دور داشت. اين انتظار كه در آذربايجان در دو دهه اخير پس از فروپاشي شوروي و استقلال اين كشور اين گونه مسائل مركب و پيچيده كه تحت تاثير تحولات دو قرن اخير بوده، براحتي و بزودي حل و فصل شود منطقي بنظر نميرسد. جاي دور نرويم در ايران خودمان كه دين همچون آذربايجان يا مناطق مسلماننشين شوروي سابق در معرض فشار و تحريف و ممانعت نبوده و از عمق بسيار بيشتري برخوردار بوده و انقلاب اسلامي را پشت سر گذشته، در حوزههاي نظري و عملي داراي چالشهاي فراواني هستيم و شاهد قرائتهاي مختلف و متفاوت از دين در ميان مردم و علما و سياسيون هستيم. چگونه ميتوانيم انتظار داشته باشيم در جمهوري آذربايجان كه بدترين برخوردها با دين و ديندار در قرن اخير صورت گرفته و بيست درصد اراضي آن اشغال است و دخالتهاي خارجي را تجربه ميكند اين موضوع با موفقيت همراه شود.
به نظر من راه درازي در پيش است، آذربايجان هم شاهد تحولات مختلف در اين خصوص در كشورهاي پيرامون خود و جهان است و نسل جديدي در شرف عرض اندام است. سياسي شده اسلام يا سياسي نشدن آن به عوامل مختلف داخلي و خارجي بستگي دارد و روند آتي تحولات نشان خواهد داد كه در اين كشور چه اتفاقاتي در حوزههاي نظري و عملي رخ خواهد داد؟ با توجه به نكات فوق تصور ميكنم به اين زوديها اسلام سياسي در آذربايجان از روند روبه رشدي برخوردار نخواهد بود و اين روند به كندي پيش خواهد رفت. سالها در اين كشور، تاريخ شاهد حكومت و دولت لائيك و اسلام غيرسياسي و سنتي خواهد بود. حتي اگر تحولاتي در آذربايجان منجر به تغيير دولتها شود دولتهاي جديد هم لائيك خواهند بود.
مجموعهاي از دينداران آذربايجان كه اسلام را سياسي ميبينند الگوي همه مردم آذربايجان نيستند و اگر كساني اين گونه تصور كنند كه اعضاي حزب اسلام و هواداران آنها الگوي تمامنما يا اكثريتنماي مردم آذربايجان هستند، بنظر من دچار خطاي استراتژيك شدهاند. مردم آذربايجان در اين مرحله از تاريخ حيات و كشور خويش صرفا بايد در راستاي تعيمق شناخت خود از دين بكوشند و در اين راستا مراكز مطالعاتي و تحقيقاتي و آموزشي غيرحكومتي كه توسط اتباع اين كشور اداره شود نقش مهمي خواهند داشت. براي توسعه و تعميق دين اسلام و مذهب تشيع نبايد دخالت خارجي در اين كشور صورت گيرد. نبايد نسبت به سياسي شدن آن نگاه جبري داشت. بايد به خود ملت سپرد. همان گونه كه گفتم مقامات آذربايجان بر اساس تفكرات و خواستههاي خود و قانون اساسي اين كشور خواهان ادامه دولت غيرديني ولائيك هستند و بارها بر اين نكته تاكيد ورزيدهاند.
ديدگاه شما در خصوص برخي تحليلها مبني بر تأثير تحريكات خارجي در روندهاي مذهبزدايانه در جمهوري آذربايجان از جمله از سوي اسرائيل چيست؟
همان گونه گفتم به گمان من ديدگاه دولت آذربايجان ضدمذهبي نيست، اما سياسي شدن مذهب را برنميتابند و هرگونه تحرك در اين راستا خلاف قانون اساسي كشور ميدانند. دخالتهاي خارجي به صور مختلف در حوزههاي ديني، سياسي، امنيتي و اقتصادي در آذربايجان قابل مشاهده و ملموس است. منظورم از صور مختلف اين است كه كشورهاي همسايه و خارج نزديك و دور در حوزهاي مختلف در ابعاد تبليغاتي، حمايتهاي مالي، فعاليتهاي علمي و مذهبي و ... در اين مسائل دخالت ميكنند. اما دولت باكو همه آنها را دخالت نميداند برخي را همكاري ميداند و حساسيتي نسبت به آن نشان نميدهد، اما به برخي ديگر حساسيت نشان ميدهد. از جمله نسبت به فعاليتهاي وهابيون كه از سوي عربستان حمايت ميشوند. در مورد همكاري با جمهوري اسلامي ايران ضمن اينكه برخي از موارد را همكاري محسوب نموده و حساسيتي نشان نميدهد، برخي ديگر از اقدامات و فعاليتها را دخالت در امور داخلي خود تلقي و حساسيت زيادي نسبت به آنها نشان ميدهد.
براي مثال همانگونه كه در مقدمه پاسخ به سوال اول عرض كردم جوانشير پاشازاده، نماينده مجلس ملس آذربايجان و برادر الله شكور كه رئيس اداره روحانيت قفقاز اسن در مصاحبه چند روز پيش خود با سايت خبري قفقازاينفو ايران را به دخالت در امور داخلي كشورش (ودرموضوع اعتراض به ممانعت از ورود دختران دانش آموز محجبه) متهم نمود. در گذشته نيز از اين دست واكنشها در قبال ايران كم نبوده است. اما در مورد اسرائيل غاصب بايد بگويم كه اين رژيم هر گونه توسعه دين اسلام و مذهب تشيع در آذربايجان را برنميتابد و تلاش ميكند لابي يهودي را در اين كشور تقويت نموده و در پيوند با لابي جهاني خود در آمريكا و ديگر كشورها در عرصههاي مختلف اين كشور حضور و نفوذ داشته باشد. اين كشور همواره از تعميق انديشههاي اسلامي در آذربايجان و افزايش پيوند مردم آذربايجان با ايران بويژه با توجه به رويكردهاي تهران در قبال خود نگران بوده وخواهد بود.
با عنايت به تعهد اكثريت مردم جمهوري آذربايجان به رعايت شئوانات اسلامي از جمله حجاب، آيندة اقدامات دولت باكو در مقابله به اين تمايلات را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
بنظر من اگر اكثريت مردم آذربايجان خود را نسبت به رعايت شئونات اسلامي ملزم و متعهد بدانند اكثريت بانوان اين كشور خود را نسبت به رعايت حجاب ملزم و متعهد نميدانند. اما ميتوان گفت نسبت به سالهاي گذشته تعداد زنان آذري كه از پوشش اسلامي استفاده ميكنند افزايش يافته و در حال افزايش است. در آذربايجان همچون دوره قبل از دولت اردوغان در تركيه با حجاب اسلامي زنان در سطح كشور برخوردي صورت نميگيرد. ممانعت اخير هم صرفا در مورد دانش آموزان دورة متوسطه اعمال شده است. بنظر ميرسد دولت باكو اين موضوع را به يك چالش مبدل نسازد. البته كم وكيف مواجهه با اعضاي حزب اسلام با اين مقوله متفاوت خواهد بود. به تعبير ديگر، دولت آذربايجان به اينها بعنوان دو موضوع جداگانه مينگرد. در آذربايجان حزب اسلام از نفوذ قابل توجهي برخوردار نيست. حتي منتقدين حكومت نيز تمايلي به عضويت در اين حزب يا هواداري از آن ندارند. هم چنين اين حزب در ميان دانشجويان و اساتيد دانشگاهي و فرهنگيان از جايگاه خاصي برخوردار نيست. ضمن اينكه هواداران حزب از حيث مناطق جغرافيائي از كميت متفاوتي برخوردار است. حوزه نفوذ اين حزب بيشتر در بخشهاي نارداران و مشدآقا است. اين مناطق تقربيا در 25 كيلومتري باكو قرار دادند. همچنين بصورت پراكنده در برخي شهرهاي جنوبي آذربايجان و گنجه و سومقائيت هواداراني دارند. رئيس اداره روحانيت قفقاز الله شكور پاشازاده نيز كه متولي امور ديني در اين كشور است و اعتقادي به دخالت دين در سياست ندارد با حزب اسلام مخالف است و طي مصاحبهاي از واكنش دولت نسبت به بازداشت رئيس اين حزب حمايت نموده و اقدامات وي را در مخالفت با ممانعت از حجاب نكوهش كرده است.
بعنوان آخرين سخن بايد بگويم؛
تهران بايد با باكو اعتمادسازي متقابل نمايد تا ضمن توسع و تحكيم مناسبات فيمابين، مانع از فرصتطلبي رژيم صهيونيستي، آمريكا، روسيه، اروپا و ... در آذربايجان شود. هر گونه خلائي در روابط تهران- باكو از سوي ساير بازيگران كه مخالف توسعه مناسبات دو كشور هستند ميشود. متاسفانه هنوز اعتماد متقابل در ميان دو كشور موجود نيست و فرصتها از دست ميرود.
تحولات اعتراضي در جمهوري آذربايجان»
ايراس: جمهوري آذربايجان طي هفتههاي اخير، همگام با تحولات اعتراضي در كشورهاي عربي و هر چند در سطحي كاملاً محدودتر از آنها، شاهد برخي تجمعات مخالفين بود كه البته با واكنش منفي دولت همراه شد. هرچند در اين تجمعات مطالبات مختلفي از اصلاح ساختارهاي اقتصادي و اداري تا حتي استعفاء دولت علييف مطرح شده، اما برخي تحليلگران با اشاره به رضايت نسبي عامة مردم از دولت، در خصوص مردمي بودن اين اعتراضات ترديد دارند و بر اين باورند كه تودة مردم آذربايجان اصلاحات در سيستم فعلي و با حضور علييف را مطلوبتر ميدانند. افزون بر اين، تحليلگران با اشاره به مردمي نبودن احزاب مخالف در آذربايجان، آنها را در پيشبرد اهداف خود به ويژه در مقابل دولت مستقر موفق نميدانند. موسسه مطالعات ايران و اوراسيا (ايراس) در همين رابطه و براي بررسي دقيقتر موضوع، گفتگويي را با آقاي دكتر افشار سليماني، سفير سابق ايران در جمهوري آذربايجان ترتيب داده كه مشروح آن در ادامه از نظر ميگذرد.
آقاي دكتر، جمهوري آذربايجان طي هفتههاي اخير با تظاهراتها و اعتراضهايي عليه دولت مواجه بوده است. ارزيابي شما از اين اعتراضات و ارتباط آن با انقلابهاي عربي چيست؟
با توجه به شناختي كه از فضاي سياسي، اجتماعي آذربايجان دارم تصور نميكنم اعتراضات اخير در اين كشور ارتباطي با انقلابهاي عربي داشته باشد، چرا كه در آذربايجان در گذشته نيز اعتراضات مشابهي از سوي احزاب مخالف و هواداران آنها به علل مختلف صورت گرفته بود. البته در جريانات اخير، صرفاً از منظر روانشناختي ميتوان به موضوع نگريست و از اين زاويه ميتوان گفت تحركات اخير در برخي كشورهاي عربي در روحيات معترضين آذري تاثيرگذار بوده است. از سوي ديگر عامل مهم در تحولات آذربايجان را بايد زير تاثير تكنولوژي ارتباطات و شبكههاي اجتماعي ايحاد شده از قبيل فيسبوك و توئيتر و امثالهم ارزيابي نمود.
در تجمعات اعتراضي اخير گروهها و احزاب مختلف شركت دارند، دستهبندي كلي شما از گروههاي معترض در جمهوري آذربايجان چيست؟
گروهها و احزاب مخالف دولت آذربايجان بيشتر داراي نام احزاب هستند تا هوادار و فعاليت سياسي. عمدهترين آنها احزاب مساوات، جبهه خلق، جبهه خلق كلاسيك هستند كه در بيست سال گذشته در اين كشور فعال بودهاند و در فاصله سالهاي 1371-1372 به مدت يك سال دولت آذربايجان را در دست داشته و اين كشور را اداره كردهاند. همان گونه كه در ايران نيز قريب 120 حزب و تَشكل سياسي موجود است، اما غير از چند حزب فعاليتي از سوي آنها مشاهده نميشود؟ در آذربايجان هم تعداد احزاب به نسبت جمعيت آن حتي از تعداد آن در ايران نيز بيشتر است، اما از اكثريت آنها صرفا نامي بيش باقي نيست.
جبهه خلق آزادی و مساوات در تجمعات خود خواستههايي از جمله استعفای دولت، برقراری دموکراسی واقعی و آزادی سیاسی را مطرح كردند. ديدگاه شما در خصوص اين احزاب، گرايشهاي سياسي و خواستههاي آنها چيست؟
با توجه به واقعيات موجود آذربايجان درخواست احزاب مذكور مبني بر استعفاي دولت عملي به نظر نميرسد و معترضين در اين خصوص به موفقيتي نائل نخواهند شد. اين درخواست فراگير نيست و وزن احزاب درخواست كننده هم آن چنان نيست كه بتواند به اين خواسته خود برسد. در مورد دموكراسي واقعي و آزادي سياسي درخواست منطقي است. البته دولت آذربايحان مدعي وجود آزادي در اين كشوراست. در واقع امر نيز آزادي نسبي در اين كشور وجود دارد و احزاب نامبرده داراي ارگان مطبوعاتي حزبي و سايتهاي مربوطه هستند و نسبت به وضع موجود نيز انتقادات خود را مطرح ميكنند. البته در فرايند انتقاد، خطوط قرمز را نيز مرعي مي دارند. در آذربايجان نيز همچون بسياري از كشورهاي مسلمان دمووكراسي تمام عيار وجود ندارد.
حزب اسلامي جمهوري آذربايجان نيز در تجمعات اعتراضي شركت داشته و درخواست مجوز براي برگزاري تجمعاتي را نيز مطرح و مطالباتي از جمله «اتخاذ اقدامات موثر برای پایان اشغال قرهباغ، توقف سیاست اسلامستیزی، پرهیز دولت از اعمال محدودیت و ممنوعیت علیه شعایر دینی از جمله حجاب و نیز آزادی فوری تمام زندانیان اسلامگرا و مدافعان حجاب» را عنوان كرده است. در هيچ يك از اين خواستههاي علييف و نظام سياسي هدف قرار نگرفتهاند. ديدگاه شما در اين خصوص و وزن سياسي حزب اسلامي جمهوري آذربايجان در معادلات سياسي فعلي و آتي اين كشور چيست؟
حزب اسلامي آذربايجان در جرگه احزاب ثبت شده نيست و دولت آذربايجان اين حزب را غيرقانوني ميداند. اين حزب نيز از نفوذ و امكانات لازم وكافي براي تاثيرگذاري در تحولات آذربايجان برخوردار نيست. بهرغم اينكه حزب اسلامي سازمان يافتگي كافي ندارد، اما مقامات و اعضاء آن در مقايسه با احزاب مساوات و جبهه خلق با مسائل سياسي آذربايجان واقعبينانهتر برخورد كردهاند. آنها نيك ميدانند كه درخواست استعفاي دولت الهام علييِف معطوف به نتيجه نخواهد بود و با چاشني قرار دادن موضوع قرهباغ، درخواستهاي خود را در زمينه مسائل اسلامي مطرح نموده است.
در يك جمعبندي كلي تمركز اصلي اعتراضات در جمهوري آذربايجان را بر چه موضوعي ميدانيد. آيا معترضين به دنبال بركناري الهام علييف هستند، تغييرات اساسي در ساختار نظام سياسي را مطالبه ميكنند و يا تنها اصلاحات در روندهاي جاري را دنبال ميكنند؟
اگر بخواهيم از دريچه عموم مردم آذربايجان به موضوع بنگريم، بايد بگويم اكثريت مردم در پي اصلاحات از سوي الهام علييِف هستند و به دنبال استعفا و بركناري وي نيستند. بديهي است اصلاحات همه در زمينههاي مختلف مطمحنظر مردم است. قانونمند شدن كشور، حذف كامل رشوهخواري، حذف رابطهسالاري و رفاه نسبي از عمده مطالبات اكثريت مردم جمهوري آذربايجان است. مبارزه اخير دولت با رشوهخواري كه به دستور الهام علييِف شروع گرديده و داراي نتايجي هم بوده، در صورت استمرار و جديت همهجانبه سبب افزايش رضايتمندي قشرهاي مختلف مردم اين كشور خواهد شد.
ديدگاه شما در خصوص مردمي بودن اين اعتراضات چيست. به عبارت ديگر آيا اين اعتراضات را بايد حزبي و صنفي دانست و يا مردمي؟
اعتراضات بيشتر جنبه حزبي دارد و از دريچه نيل به قدرت بايد آن را مورد بررسي قرارداد. برگزاري ميتينگهاي اخير نشان داد كه مردم به اين تظاهرات نپيوستند. اكثرا اعضاء و هوادران احزاب از قبيل مساوات و جبهه خلق بودند و افراد بازداشت شده نيز از ميان اعضاء و هوادارن همين احزاب بودند. به دنبال بازداشتها هم واكنشي از سوي مردم نشان داده نشد.
آقاي دكتر، ارزيابي شما از نحوة برخورد دولت با تجمعات اعتراضي مخالفين چيست؟ آيا سياست سركوب فعلي باكو را واجد سرانجام مطلوب ميدانيد؟
من طرفدار هيچ نوع سركوب، بازداشت و زنداني كردن هيچ انسان سياسي كه صرفاً نظرات خود را بيان ميكند در هيچ كشوري نيستم. دولتها بايد با صعهصدر و آستانه تحمل بالا با معترضين وارد مذاكره شوند و با مطالبات آنها واقعبينانه برخورد كنند. دولت آذربايجان نيز بايد مخالفين را به مذاكره دعوت نمايد. بديهي است كه مخالفين نيز درخواستهايي مطرح ميكنند كه برخي از آنها واقعبينانه و منظقي نيست. به عنوان مثال بايد از طريق انتخابات آزاد و شفاف دولت تغيير كند، نه با درخواست استعفاي مخالفين. درخواست برگزاري انتخابات سالم مطالبهاي برحق است و اقبال و اقناع عمومي را در پي دارد. اما درخواست استعفاء اين گونه نيست. به اين معني كه از سوي آحاد ملت مورداستقبال واقع نميشود. يا مورد ديگر اينكه، دولت جمهوري آذربايجان مجوز برگزاري ميتينگ ازسوي احزاب مخالف را صادركرد و مكاني را براي آنها در نظر گرفت، اما معترضان در مكان ديگري مبادرت به برگزاري تظاهرات كردند و به همين دليل به تخلف از قانون متهم شدند. بايد دندان اسب پيشكشي را نشمرد، هر چند مورد پسند نباشد. بايد اضافه كنم كه سركوب اعتراضات مدني و سياسي و بدون خشونت براي هيچ دولتي من جمله آذربايجان ثمري ندارد.
با عنايت به فضاي فعلي، دورنماي تحولات سياسي و سرانجام اعتراضات در جمهوري آذربايجان را چگونه ارزيابي ميكنيد؟ آيا آقاي علييف به انجام اصلاحات تن خواهد داد و اين اصلاحات به چه ميزان خواهد بود؟
با توجه به رضايت نسبي موجود در آذربايجان، انجام اصلاحات نسبي از سوي دولت، فراگير نشدن اعتراضات عليه دولت، ناكارآمدي احزاب قديمي و عدم ايجاد احزاب جديد موثر، جذب بخش قابل توجهي از جوانان به تشكلها و نهادي دولتي و خصوصيِ هوادار دولت، عدم انسجام ميان احزاب مخالف و حتي نبود دموكراسي درون حزبي، سابقه منفي عملكرد احزاب مساوات و جبهه خلق در دوره حاكميت و عدم اقبال مردمي و همچنين نبود امكانات مادي احزاب مخالف، بعيد به نظر ميرسد در آينده نزديك مخالفين موفقيتي كسب نمايند. ضمن اينكه دولت به روند اصلاحات نسبي سرعت بيشتري خواهد داد تا رضايت نسبي مردم افزايش يابد و با تداوم چنين روندي كماكان دولت فعلي تثبيت خواهد شد. سخن آخر اينكه اگر در دورهاي كه اوضاع اجتماعي، اقتصادي و سياسي آذربايجان مساعد و مناسب نبود و ناراضيان بيشتري در اين كشور وجود داشت، مخالفين نتوانستند كاري از پيش ببرند در شرايط فعلي كه اوضاع نسبت به گذشته به مراتب بهتر شده و از تعداد ناراضيان نيز كاسته شده و دولت از ثبات بيشتري برخوردار است، اين احتمال كه مخالفين به آرزوهاي خود دست يابند بسيار ضعيفتر شده است. براي بروز هرگونه تحول فراگير در اين كشور احزاب جديد با چهرههاي قابل قبولتر و توانمندتر بايد در صحنه سياسي آذربايجان حضور يابند.
آقاي دكتر، جمهوري آذربايجان طي هفتههاي اخير با تظاهراتها و اعتراضهايي عليه دولت مواجه بوده است. ارزيابي شما از اين اعتراضات و ارتباط آن با انقلابهاي عربي چيست؟
با توجه به شناختي كه از فضاي سياسي، اجتماعي آذربايجان دارم تصور نميكنم اعتراضات اخير در اين كشور ارتباطي با انقلابهاي عربي داشته باشد، چرا كه در آذربايجان در گذشته نيز اعتراضات مشابهي از سوي احزاب مخالف و هواداران آنها به علل مختلف صورت گرفته بود. البته در جريانات اخير، صرفاً از منظر روانشناختي ميتوان به موضوع نگريست و از اين زاويه ميتوان گفت تحركات اخير در برخي كشورهاي عربي در روحيات معترضين آذري تاثيرگذار بوده است. از سوي ديگر عامل مهم در تحولات آذربايجان را بايد زير تاثير تكنولوژي ارتباطات و شبكههاي اجتماعي ايحاد شده از قبيل فيسبوك و توئيتر و امثالهم ارزيابي نمود.
در تجمعات اعتراضي اخير گروهها و احزاب مختلف شركت دارند، دستهبندي كلي شما از گروههاي معترض در جمهوري آذربايجان چيست؟
گروهها و احزاب مخالف دولت آذربايجان بيشتر داراي نام احزاب هستند تا هوادار و فعاليت سياسي. عمدهترين آنها احزاب مساوات، جبهه خلق، جبهه خلق كلاسيك هستند كه در بيست سال گذشته در اين كشور فعال بودهاند و در فاصله سالهاي 1371-1372 به مدت يك سال دولت آذربايجان را در دست داشته و اين كشور را اداره كردهاند. همان گونه كه در ايران نيز قريب 120 حزب و تَشكل سياسي موجود است، اما غير از چند حزب فعاليتي از سوي آنها مشاهده نميشود؟ در آذربايجان هم تعداد احزاب به نسبت جمعيت آن حتي از تعداد آن در ايران نيز بيشتر است، اما از اكثريت آنها صرفا نامي بيش باقي نيست.
جبهه خلق آزادی و مساوات در تجمعات خود خواستههايي از جمله استعفای دولت، برقراری دموکراسی واقعی و آزادی سیاسی را مطرح كردند. ديدگاه شما در خصوص اين احزاب، گرايشهاي سياسي و خواستههاي آنها چيست؟
با توجه به واقعيات موجود آذربايجان درخواست احزاب مذكور مبني بر استعفاي دولت عملي به نظر نميرسد و معترضين در اين خصوص به موفقيتي نائل نخواهند شد. اين درخواست فراگير نيست و وزن احزاب درخواست كننده هم آن چنان نيست كه بتواند به اين خواسته خود برسد. در مورد دموكراسي واقعي و آزادي سياسي درخواست منطقي است. البته دولت آذربايحان مدعي وجود آزادي در اين كشوراست. در واقع امر نيز آزادي نسبي در اين كشور وجود دارد و احزاب نامبرده داراي ارگان مطبوعاتي حزبي و سايتهاي مربوطه هستند و نسبت به وضع موجود نيز انتقادات خود را مطرح ميكنند. البته در فرايند انتقاد، خطوط قرمز را نيز مرعي مي دارند. در آذربايجان نيز همچون بسياري از كشورهاي مسلمان دمووكراسي تمام عيار وجود ندارد.
حزب اسلامي جمهوري آذربايجان نيز در تجمعات اعتراضي شركت داشته و درخواست مجوز براي برگزاري تجمعاتي را نيز مطرح و مطالباتي از جمله «اتخاذ اقدامات موثر برای پایان اشغال قرهباغ، توقف سیاست اسلامستیزی، پرهیز دولت از اعمال محدودیت و ممنوعیت علیه شعایر دینی از جمله حجاب و نیز آزادی فوری تمام زندانیان اسلامگرا و مدافعان حجاب» را عنوان كرده است. در هيچ يك از اين خواستههاي علييف و نظام سياسي هدف قرار نگرفتهاند. ديدگاه شما در اين خصوص و وزن سياسي حزب اسلامي جمهوري آذربايجان در معادلات سياسي فعلي و آتي اين كشور چيست؟
حزب اسلامي آذربايجان در جرگه احزاب ثبت شده نيست و دولت آذربايجان اين حزب را غيرقانوني ميداند. اين حزب نيز از نفوذ و امكانات لازم وكافي براي تاثيرگذاري در تحولات آذربايجان برخوردار نيست. بهرغم اينكه حزب اسلامي سازمان يافتگي كافي ندارد، اما مقامات و اعضاء آن در مقايسه با احزاب مساوات و جبهه خلق با مسائل سياسي آذربايجان واقعبينانهتر برخورد كردهاند. آنها نيك ميدانند كه درخواست استعفاي دولت الهام علييِف معطوف به نتيجه نخواهد بود و با چاشني قرار دادن موضوع قرهباغ، درخواستهاي خود را در زمينه مسائل اسلامي مطرح نموده است.
در يك جمعبندي كلي تمركز اصلي اعتراضات در جمهوري آذربايجان را بر چه موضوعي ميدانيد. آيا معترضين به دنبال بركناري الهام علييف هستند، تغييرات اساسي در ساختار نظام سياسي را مطالبه ميكنند و يا تنها اصلاحات در روندهاي جاري را دنبال ميكنند؟
اگر بخواهيم از دريچه عموم مردم آذربايجان به موضوع بنگريم، بايد بگويم اكثريت مردم در پي اصلاحات از سوي الهام علييِف هستند و به دنبال استعفا و بركناري وي نيستند. بديهي است اصلاحات همه در زمينههاي مختلف مطمحنظر مردم است. قانونمند شدن كشور، حذف كامل رشوهخواري، حذف رابطهسالاري و رفاه نسبي از عمده مطالبات اكثريت مردم جمهوري آذربايجان است. مبارزه اخير دولت با رشوهخواري كه به دستور الهام علييِف شروع گرديده و داراي نتايجي هم بوده، در صورت استمرار و جديت همهجانبه سبب افزايش رضايتمندي قشرهاي مختلف مردم اين كشور خواهد شد.
ديدگاه شما در خصوص مردمي بودن اين اعتراضات چيست. به عبارت ديگر آيا اين اعتراضات را بايد حزبي و صنفي دانست و يا مردمي؟
اعتراضات بيشتر جنبه حزبي دارد و از دريچه نيل به قدرت بايد آن را مورد بررسي قرارداد. برگزاري ميتينگهاي اخير نشان داد كه مردم به اين تظاهرات نپيوستند. اكثرا اعضاء و هوادران احزاب از قبيل مساوات و جبهه خلق بودند و افراد بازداشت شده نيز از ميان اعضاء و هوادارن همين احزاب بودند. به دنبال بازداشتها هم واكنشي از سوي مردم نشان داده نشد.
آقاي دكتر، ارزيابي شما از نحوة برخورد دولت با تجمعات اعتراضي مخالفين چيست؟ آيا سياست سركوب فعلي باكو را واجد سرانجام مطلوب ميدانيد؟
من طرفدار هيچ نوع سركوب، بازداشت و زنداني كردن هيچ انسان سياسي كه صرفاً نظرات خود را بيان ميكند در هيچ كشوري نيستم. دولتها بايد با صعهصدر و آستانه تحمل بالا با معترضين وارد مذاكره شوند و با مطالبات آنها واقعبينانه برخورد كنند. دولت آذربايجان نيز بايد مخالفين را به مذاكره دعوت نمايد. بديهي است كه مخالفين نيز درخواستهايي مطرح ميكنند كه برخي از آنها واقعبينانه و منظقي نيست. به عنوان مثال بايد از طريق انتخابات آزاد و شفاف دولت تغيير كند، نه با درخواست استعفاي مخالفين. درخواست برگزاري انتخابات سالم مطالبهاي برحق است و اقبال و اقناع عمومي را در پي دارد. اما درخواست استعفاء اين گونه نيست. به اين معني كه از سوي آحاد ملت مورداستقبال واقع نميشود. يا مورد ديگر اينكه، دولت جمهوري آذربايجان مجوز برگزاري ميتينگ ازسوي احزاب مخالف را صادركرد و مكاني را براي آنها در نظر گرفت، اما معترضان در مكان ديگري مبادرت به برگزاري تظاهرات كردند و به همين دليل به تخلف از قانون متهم شدند. بايد دندان اسب پيشكشي را نشمرد، هر چند مورد پسند نباشد. بايد اضافه كنم كه سركوب اعتراضات مدني و سياسي و بدون خشونت براي هيچ دولتي من جمله آذربايجان ثمري ندارد.
با عنايت به فضاي فعلي، دورنماي تحولات سياسي و سرانجام اعتراضات در جمهوري آذربايجان را چگونه ارزيابي ميكنيد؟ آيا آقاي علييف به انجام اصلاحات تن خواهد داد و اين اصلاحات به چه ميزان خواهد بود؟
با توجه به رضايت نسبي موجود در آذربايجان، انجام اصلاحات نسبي از سوي دولت، فراگير نشدن اعتراضات عليه دولت، ناكارآمدي احزاب قديمي و عدم ايجاد احزاب جديد موثر، جذب بخش قابل توجهي از جوانان به تشكلها و نهادي دولتي و خصوصيِ هوادار دولت، عدم انسجام ميان احزاب مخالف و حتي نبود دموكراسي درون حزبي، سابقه منفي عملكرد احزاب مساوات و جبهه خلق در دوره حاكميت و عدم اقبال مردمي و همچنين نبود امكانات مادي احزاب مخالف، بعيد به نظر ميرسد در آينده نزديك مخالفين موفقيتي كسب نمايند. ضمن اينكه دولت به روند اصلاحات نسبي سرعت بيشتري خواهد داد تا رضايت نسبي مردم افزايش يابد و با تداوم چنين روندي كماكان دولت فعلي تثبيت خواهد شد. سخن آخر اينكه اگر در دورهاي كه اوضاع اجتماعي، اقتصادي و سياسي آذربايجان مساعد و مناسب نبود و ناراضيان بيشتري در اين كشور وجود داشت، مخالفين نتوانستند كاري از پيش ببرند در شرايط فعلي كه اوضاع نسبت به گذشته به مراتب بهتر شده و از تعداد ناراضيان نيز كاسته شده و دولت از ثبات بيشتري برخوردار است، اين احتمال كه مخالفين به آرزوهاي خود دست يابند بسيار ضعيفتر شده است. براي بروز هرگونه تحول فراگير در اين كشور احزاب جديد با چهرههاي قابل قبولتر و توانمندتر بايد در صحنه سياسي آذربايجان حضور يابند.
راهبرد حزب عدالت جمهوری آذربایجان در خصوص حل بحران قرهباغ
راهبرد حزب عدالت جمهوری آذربایجان در خصوص حل بحران قرهباغ
دکتر افشار سلیماني
ايراس: پس از گذشت قريب به بيست سال از آغاز مناقشة قرهباغ و بهرغم پيگيري اين موضوع از سوي نهادها و كشورهاي مختلف از جمله گروه مينسك سازمان امنيت و همكاري اروپا و طرح آن در نشستهاي مختلف منطقهاي و بينالمللي، هنوز اين بحران راهحل خود را نيافته است. طي چند ماه اخير نيز بار ديگر موضوع نحوة حل و فصل اين مناقشه در نشست وزراي خارجه سازمان امنيت و همكاري اروپا مورد بحث قرار گرفت و بيانيهاي نيز از سوي وزراي خارجة اين سازمان صرفاً در مورد تبادل اسرا و اجساد توسط ارمنستان و آذربايجان به امضاء رسيد. متعاقب آن، اخيراً در آستراخان با ميانجيگيري روسيه نشست سهجانبة سران روسيه، ارمنستان و آذربايجان برگزار شد و طي آن با صدور بيانيهاي بر ضرورت حل و فصل هر چه سريعتر اين مناقشه از طريق صلحآميز تأكيد شد. در نشست سران سازمان امنيت و همكاري اروپا در قزاقستان نيز مناقشة قرهباغ به صورت كمرنگ مطرح شد و بهرغم اينكه طرفين اين بحران و از جمله مدويديف، رئيسجمهور روسيه مجدداً بر حل اين بحران تأكيد كردند، اما اين سخنان نيز به سان تصريحات قبلي در حد اظهارات ديپلماتيك محدود مانده است. با اين ملاحظه، به نظر ميرسد كه هنوز هيچ اجماعي بر سر يك راهبرد مشخص براي حل اين مناقشه از سوي طرفين اين مناقشه و كشورهاي منطقهاي و فرامنطقهاي دخيل در آن، شكل نگرفته و رويكردهاي مختلفي در اين زمينه وجود دارد. افزون بر اين، مداقه در چگونگي رويكرد طيفهاي داخلي در ارمنستان و آذربايجان نيز گواه آن است كه آنها نيز در خصوص چگونگي حل مناقشة قرهباغ ديدگاههاي يكساني ندارند.
الیاس اسماعیل رهبر حزب عدالت و نماینده مجلس ملی آذربایجان اخیرا با خبر نگار خبرگزاری آپا در جمهوری آذربایجان پیرامون علل عدم حل مناقشه قرهباغ و چشم انداز آتی آن و استراتژی حزب عدالت در رابطه با حل مناقشه مذکور مصاحبه ای انجام داده است.با توجه به اهمیت موضوع و طرح برخی موضوعات جدید از سوی وی بر آن شدم که این مصاحبه را ترجمه و با افزودن ملاحظاتی که به ذهن بنده خطور می نماید و تحلیلی مختصر جهت ملاحظه کاربران محترم سایت وزین ایراس ارائه نمایم تا مورد نقد، بررسی و استفاده قرار گیرد. مشروح این مصاحبه ذیلا تقدیم میگردد:
اقای اسماعیلوف لطفا اگر ممکن است در مورد دلایلی که سبب شده شما پیشنهاد خودداری آذربایجان از حل مناقشه قرهباغ توسط گروه مینسک سازمان امنیت وهمکاری اروپا و حل این مناقشه از طریق سه کشور ایران، روسیه وترکیه را ارائه نمائید توضیح بدهید؟
این موضوع تازه ای نیست.از ابتدا استراتژی حزب عدالت مبتنی بر همین پیشنهاد بوده است.سالهاست که ما با سپرده شدن موضوع حل مناقشه قرهباغ به گروه میسنک مخالفیم و همواره بر عدم وجود مکانیسمی از سوی این گروه برای حل مناقشه تاکید کرده ایم.همچنین برمشکل بودن حل این مناقشه و عدم سودمندی باکو با توجه به کم و کیف مناسبات آذربایجان با روسیه وایران اشاره نموده ایم. سابقه چند سال گذشته فعالیتهای گروه مینسک، ادعای مارا مبنی بر عدم حل مناقشه توسط این گروه به اثبات میرساند. دلیل اینکه مجددا پیشنها مان را مطرح کردیم روندهای جدید مربوط به تحولات حل مناقشه قرهباغ است. معتقدیم که این استراتژی یکی از بهترین واریانتهائی است که هم تامین کننده و حافظ منافع ملی آذربایجان است و هم سبب ایجاد وتداوم صلح وثبات در منطقه.
چرا تصور میکنید که اگر آذربایجان از گروه مینسک امتناع نماید و حل بحران را از طریق کشورهای روسیه، ایران وترکیه پی گیری کند این روش به حل مناقشه قرهباغ کمک میکند؟ آیا جلب ترکیه به گروه مینسک با توجه باینکه این کشور عضو سازمان امنیت وهمکاری اروپا ست، برای آذربایجان سودمند نیست و سبب تسریع در حل مناقشه نمیشود؟
برغم اینکه ترکیه تنها دولتیست که در تمامی زمینهها، منافع آذربایجان را منافع خود میداند و از آذربایجان حمایت میکند.نمی توان گفت که عضویت ترکیه درگروه مینسک به معنی حل بحران به نفع آذربایجان است.چرا که اساسا حل بحران تسط گروه مینسک غیر ممکن است. گروه مینسک بمنظور سرگرم کردن آذربایجان و فرسایشی نمودن روند حل بحران و خرید زمان، با هدف واگذاری اراضی اشغالی آذربایجان به ارمنستان تشکیل شده است.تصمیمات این گروه ارزش حقوقی نداشته و برای طرفین تعهد ایجاد نمیکند. فرض کنیم که ترکیه وارد گروه مینسک شد و این گروه تصمیماتی هم اتخاذ نمود.این به معنی آن نیست که ارمنستان فورا آن تصمیمات را اجرا خواهد کرد.اگر اجرا نکرد چه اتفاقی رخ می دهد؟ شورای امنیت سازمان ملل که یک نهاد بین المللی است و ازسازمان امنیت وهمکاری اروپا هم مهمتر و بسیار بیشتر تاثیر گذارتر است،تا کنون 4 قطعنامه در مورد حل بحران قرهباغ صادر نموده و در این قطعنامه ها از ارمنستان خواسته است که نیروهای نظامی خودرا از مناطق اشغالی آذربا یجان خارج کند.
آیا ارمنستان به این درخواستها عمل نموده است؟ البته که نه! برعکس، از دولتهائی که انتظار رفتار و اتخاذ مواضع عادلانه داشته ایم پشت سرهم نسل کشی مورد ادعای ارمنستان را به رسمیت شناختهاند.این کشورها از موضوع اسلام گرائی بعنوان یک ابزاراستفاده میکنند. ریشه استراتژی حزب عدالت مبتنی براین است که بصورت کلی باید از مکانیزمی که بعنوان عامل ترمز وبر علیه آذربایجان عمل میکند (گروه مینسک) خودداری نمود. آذربایجان تحت عنوان مذاکرات صلح، نباید فرصت فرسایشی کردن روند حل مناقشه قرهباغ را به گروه مینسک بدهد و باید با استناد به قوانین بین المللی، سرزمینهای خودرا ازدست اشغالگران آزاد نماید و با هدف تامین حاکمیت ملی خود بر علیه تروریستهای جدائی طلب ارمنی عملیات نظامی را آغاز نماید. چراکه هدف حل این بحران صرفا حفظ تمامیت ارضی آذربایجان نیست، بلکه حل آن یک بدهی بزرگ معنوی در راستای ایفای مسئو لیت ملی و عاملی برای موجود یت دولت آذربایجان است.
تصور میکنم که آذربایجان در مبارزه نظامی علیه تروریستهای جدائیطلب و اشغالگر ارمنی، بمنظور آزادیسازی سرزمینهای خود باید روشی را اتخاذ کند که مشکلی از سوی همسایگان خود مخصوصا از سوی روسیه، ایران وترکیه ایجاد نشود و در این راستا باید تماسهای سیاسی خودرا با این کشورها افزایش و موضع قابل در کی با آنها اتخاذ نماید. تمام دنیا زمانی که متوجه شد ومشاهده نمود که آذربایجان عزم خودرا برای آزاد سازی اراضی اشغالی خود جزم کرده است، در این هنگام در فرایندمذاکرات صلح قرهباغ تغییرات اساسی ایجاد خواهد شد.
اگر روسیه موجد بحران قرهباغ است و بصورت آشکار از ارمنستان حمایت میکند، چگونه می توان با این کشور تفاهم ایجاد نمود؟
برغم اینکه بسیاری معتقدند که روسیه موجد بحران قرهباغ است من فکر نمیکنم که اینچنین باشد.نه تنها در قرهباغ،بطور کلی اگر به تاریخ مناقشات موجود در سرزمینهای شوروی سابق بنگریم،مشاهد میکنیم که در ریشه این در گیریها صرفا مسائلی ملی عامل تقابل بوده است وجملگی قصد فروپاشی شورو ی را داشتهاند. تئوریسینهای این طرح هم، دول غربی بودهاند. حوادث سالهای گذشته یک واقعیت را برملا کرد که در ایجاد بحران قرهباغ و اعمال سیاستهای پاکسازی قومی توسط ارمنستان سازمانهای اطلاعاتی غرب نقش داشته اند و به همین خاطر باید غرب را بیشتر از روسیه در ایجاد بحران قفقاز و جدا کردن آن از روسیه مقصر دانست. در واقع روسیه را هم به این دلیل وارد گروه مینسک کردند که حاشیه نشین نباشد و علیه منافع غرب فعالیت نکند.باید این نکته را هم در نظر داشت که پس از فروپاشی شوروی،حوادثی که در روسیه رخ داده، زمانی بوده که مقامات روسیه با غرب مناسبات گرمیداشته اند و آنها دربسیاری موارد به سیاستهای غرب در قبال مسکو اعتراض نمی کردند.با روی کار آمدن ولادیمیر پوتین این سیاست عوض شد.نقطه عطف روابط آذربایجان با روسیه هم در دوره زمامداری پوتین منعقد شد. این مسائل را گفتم برای اینکه بگویم حقیقت همان نیست که در نوشته های تجریدی سیاستمداران و تحلیل گران سیاسی بیان میشود. در مسائل ژئو پولیتیک جنگ اطلاعاتی از جایگاهی مهم برخوردار است و در این زمان طرفها خیلی بیشتر توجه خودرا به منافع خود وشکل دهی افکار عمومی براساس آن معطوف میدارند.
روسیه در قفقاز جنوبی حامی اصلی ارمنستان است و این یک واقعیت است؟
ارمنستان بیشتر از روسیه با آمریکا و فرانسه تماس دارد و منطقه نفوذ آنها می باشد. حتی در کنست اسرائیل برای یهودیها که نسلکشی مقدس است صاحب عله شدهاند. در کشوراسلامی ایران همانها بر اساس آداب ورسوم خود زندگی میکنند.ارامنه ملتی است که در هر جا توانائی استفاده از همه چیز را در راستای منافع خود دارد. بخاطر میآورید که در دوره شوروی همچون مسکو و کیف، در ایروان هم فرودگاه بینالمللی تاسیس شده بود و ارمنیها با همه کشورهای دنیا امکان رفت و آمد و تماس داشتند. همانگونه که قبلا گفتم غرب، شوروی را به دست ارامنه ساقط کرد و هم اکنون نیز از آنها استفاده میکند تا اهداف خودرا در روسیه وایران محقق نماید. اگر ارمنستان حوزه نفوذ روسیه بود، آمریکا ودول غربی تا این اندازه به ارمنیها کمک وموضوع نسل کشی ارامنه را بعنوان یک ابزار علم نمیکردند تا به تثبیت بیشتر موقعیت ارمنستان در جهان کمک کنند و شرایط لازم را برای آنها ایجاد نماید. اما در رابطه با وضعیت روابط روسیه– ارمنستان باید بگویم، امروز روسیه برای ارمنستان بیشتر مورد نیاز است تا ارمنستان برای روسیه. ارمنستان بیشتر از روسیه از استقرار پایگاه نظامی این کشور در سرزمین خود و خرید موسسات ارمنستان توسط روسیه استفاده میکند.
در تمامی حالات آیا معتقدید که ارمنستان به حساب روسیه امنیت خودرا تامین میکند؟
تنها بحث تامین امنیت نیست. ارمنستان از طریق فروش و واگذاری موسسات خود به روسیه، میلیاردها بدهی خودرا به این کشور تسویه کرد. چرا که ارمنستان امکان حضور در بازارهای جهانی را ندارد. روسیه را مجبور کرد در ارمنستان سرمایه گذاری کند. از قبل مالیاتی که از روسها ( ازمحل در آمدهای موسساتی که روسیه خریداری نموده است) در یافت میکنند بخشی از درآمد بودجه کشور خودرا تامین میکنند. با استخدام ارمنی ها در پایگاههای نظامی روسیه در ارمنستان و همین طور موسسات مذکور، مشکل بیکاری تعداد زیادی از ارمنیها حل شده است. زیر ساختهای جدیدی در ارمنستان به کمک روسها ایجاد گردیده، تولید سلاح و تجهیزات نظامی و آموزش نظامی نیروهای نظامی ارمنی توسط روسها صورت می گیرد و.... در یک کلام ارمنستان و ارمنیها با مهارت از همه کشورها من جمله روسیه به نفع خود استفاده میکنند.
فی الواقع آذربایجان بیشتر از ارمنستان برای روسیه دارای اهمیت بوده و شریک سودمندی میتواند باشد. به همین دلیل هم، از ابتدا غربیها، تلاش کردند در میان نیروهای سیاسی و مردم آذربایجان نسبت به روسیه حس نفرت ایجاد و آن را تقویت نمایند. تعمدا چنین تفکری در میان مردم ایجاد نمودند که همه مشکلات آذربایجان و بحران قرهباغ را از روسیه بدانندو تصور کنند که روسیه است که مانع حل بحران قرهباغ میشود و با این تاکتیک در تعمیق مناسبات آذربایجان– روسیه مشکل ایجاد کردهاند وسبب شده اند دو کشور روابط نزدیکی با یکدیگر نداشته باشند. البته این موضوع را در روسیه و آذربایجان بخوبی درک میکنند.
برخی معتقدند اگر امروز آذربایجان برای آزاد سازی سرزمینهای اشغالی خود دست به عملیات نظامی بزند، روسیه برای حمایت از ارمنستان وارد عمل خواهد شد. حوادث گرجستان نشان داد که روسیه با کشورهایی که می خواهد آنها را تحت نفوذ خود داشته باشد (آنهارا حیاط خلوت خود حساب میکند) در صورتیکه براساس دیکته مسکو عمل نکنند تند و خشن برخورد میکند؟
روسیه در برخی مسائل برای تامین منافع خود از ارمنستان استفاده کرده و خواهد نمود. اما من باور نمیکنم که اگر آذربایجان عملیات نظامی را علیه ارمنستان آغاز کند. روسیه آشکارا در این قضیه دخالت نماید. اگر روسیه چنین اقدامی انجام دهد علاوه بر گرجستان کل قفقاز جنوبی را از دست خواهد داد. علیرغم اینکه روسیه از توان نظامی هستهای هم برخوردار است بیست سال است که در قفقاز شمالی (چچن، اینگوش، داغستان) میجنگد، ولی تا کنون بحران آنجا را نتوانسته حل کند. در یک نبرد با گرجستان که شبیه یکی از جمهوریهای خودمختار کوچک روسیه است ظرف چند روز، روسیه تعداد قابل توجهی از نیروهای نظامی خودرا از دست داد و 5 فروند هواپیمای نظامی خودرا که ارزش آنها بالغ بر 150 میلیون دلار میشد از دست داد. این در حالی بود که در گرجستان فراخوان ملی برای مبارزه با روسیه صورت نگرفته بود و یکسری جوانان بیتجربه با نیروهای روسیه روبروشدند. آذربایجان به لحاظ اقتصادی و نظامی چند برابر از گرجستان قدرتمندتر است.
اکثریت معتقدند که روسیه در گرجستان آمریکا را برد آیا شما می گوئید که روسیه به آمریکا باخت؟
آری روسیه در گرجستان باخت. روسیه برای دسترسی و ورود به دریای سیاه با عجله وارد آبخازیا شد. اما با شناسائی آبخازیا واوستیای جنوبی در واقع گرجستان را از دست داد. به این موضوع درروسیه هم برخی تحلیلگران و مقامات سیاسی اعتراف میکنند. حوادث گرجستان در اصل به تحریک دولت جورج بوش (پسر) در آمریکا صورت گرفت. هدف آمریکا هم این بود که میخائیل ساکاشویلی را به درگیری با روسیه تحریک وگرجستان را به دشمن روسیه تبدیل کند و به این هدف هم نائل گردید. حالا به جای ساکاشویلی هر شخصی، در آینده زمامداری گرجستان را برعهده بگیرد، نسبت به ادامه دشمنی با روسیه محکوم خواهد بود. برای اینکه سرزمینهای اشغالی خود را باید از دست روسیه رها سازد. ازحوادثی که در قفقاز جنوبی رخ میدهد مشاهده میکنیم که پس از گرجستان این بار بازی بر روی آذربایجان انجام میشود.
یعنی تصور میکنید که آذربایجان هم برای جنگی تحریک میشود؟
خیر. این بار سناریو به نحو دیگری تنظیم شده است. در برابر توان نظامی آذربایجان و تقویت آن ممانعت و مشکلاتی ایجاد میکنند. اگر توجه کرده باشید غرب از همه اهرمها استفاده میکند تا آذربایجان وارد جنگ با ارمنستان نشود، زیرا شروع جنگ توسط آذربایجان سبب خواهد شد تا طرحهای غرب در قفقاز جنوبی نقش بر آب شود و پرداختن به مسئله ایران را به موضوعی ثانوی مبدل و آن را به تعویق افکند. به همین دلیل برای اینکه آذربایجان از اقدام نظامی پرهیز کند، فشارهای زیادی به این کشور وارد میشود. ما به دفعات اعلام کرده ایم که دراین شرایط پیچیده، رئیس جمهور آذربایجان را باید محافظت کرد. بخاطر اینکه برغم همه سختیها و مشکلات موجود فشارها را تحمل میکند و عقب نشینی نمیکند و جدیت وقاطعیت در مواضع و اقدامات خود نشان میدهد (در رابطه با قرهباغ و اراضی اشغالی آذربایجان). دراین وضعیت کنونی این رفتار از سوی رئیس جمهور اقدام بسیار واجبی می باشد.
تشدید مواضع ضدغربی و ضد آمریکائی را در ماههای اخیر در آذربایجان چگونه ارزیابی میکنید؟
با اعتراضات و انتقادها باید بصورت طبیعی برخورد نمود. چرا که اولا: غرب حافظ منافع خود است. ثانیا:متاسفانه در نظام بین المللی کنونی قوانین بین الملل از تاثیر لازم برخوردار نیستتند. قانون زور حکمرانی میکند و همین مسئله در مورد بحران قرهباغ و روابط با ارمنستان اشغالگر، بیشتر از سایر موضوعات آشکارتر بنظر می رسد.ما هم باید از همین امر به این نتیجه برسیم که باید قوی باشیم تا بتوانیم از منافع کشورمان دفاع نموده و آن را به درستی تامین کنیم. بخاطر همین باید در کشور چنان فضائی ایجاد کنیم که اتباع آذربایجان به این فکر نکنند که از کشورشان بروند، بلکه باید به این بیندیشد که از همه چیز گذشتن درراه وطن را درک نماید وتوسعه و تحکیم دولت خودرا توسعه خود بدانند. لیکن من طرفدار نگاه حداکثری به مسائل نیستم و باز بینی روابط اقتصادی و دیپلماتیک با آمریکا را در شرایط فعلی معطوف به هدف نمیبینم.
نگاه غرب به سرگردگی آمریکا را به موضوع برگزاری انتخابات دموکراتیک پارلمانی در آذربایجان (که در ماه نوامبر سال جاری برگزار خواهد شد) چگونه می بینید؟
غرب را همواره منافعش به تفکر وا داشته، نه دموکراسی. اکنون هم اینگونه است. در کدامیک از کشورهائی که آمریکا با آنها دوستی میکند، مانند عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی، عمان و... دموکراسی وجود دارد؟ این واقعیت خیلی حقا یق را برای ما روشن نمیسازد؟ برای آذربایجان نه بخاطر اینکه آمریکا برایش دموکراسی میخواهد، بلکه برای ملت خودمان، آینده کشورمان، دموکراسی لازم است. رسیدن به آن هم از متن مردم باید صورت گیرد. تضادها،عوامل آسیب زننده و فرو پاشنده و قهر را در کشور باید به کناری نهاده و از طریق تعالی قانون و تامین برابری همه دربرابر قانون در این راستا تلاش شود. باید به آنجا برسیم که تبعه آذربایجان هر جا که باشد نسبت به آذربایجانی بودنش و دولتش افتخار کند.
جناب آقای الیاس اسماعیلوف، در حال حاضر تعداد زیادی از کارشناسان سیاسی، سیاستهای دولت رجب طیب اردوغان را در خصوص عضویت این کشور در اتحادیه اروپا و برقراری روابط با ارمنستان شکست خورده تلقی میکنند. بنظر شما این وضعیت در روابط ترکیه با آذربایجان چه تاثیراتی می تواند داشته باشد؟
سیاستمدار باید در راستای تحقق منافع کشور خود و خواستهها و آمال رای دهندگان خود، گامهای خودرا بردارد. در ترکیه برای عضویت این کشور در اتحادیه اروپا تمایل زیادی وجود دارد، این هدف (همگرائی با اروپائیها) هم از زمان آتاترک (مصطفی کمال پاشا بنیاگذار جمهوری ترکیه) مد نظر بوده و در واقع از همان زمان اقدامات شروع شده است. اردوغان هم از زمان رسیدن به قدرت، گامهای خود را دراین مسیر برداشته است. من تصور نمیکنم که شخص اردوغان و بطور کلی ترکیه در این روند چیزی را ازدست دادهاند. برعکس ترکیه بارفتارهای اخیر خود چهره واقعی غرب را به جهانیان نشان داد و مشخص شد که غرب نسبت به ترکیه محتاط بوده و تقویت ترکیه را نمی خواهد. اگر می خواست راه را برای عضویت این کشور در اتحادیه اروپا می گشود و هر روز یک مسئله را برای جلوگیری از ورود ترکیه به اتحادیه اروپا، بهانه قرار نمیداد.
اما غرب به هر شیوهای و توسل به هر وسیلهای تلاش میکند که جلوی پیشرفت ترکیه را بگیرد. این هم بی دلیل نیست. در این مسئله عوامل دینی، ملی و تاریخی نقش بزرگی ایفا میکنند. ترکیه یک کشور مسلمان پیشرفته در جهان است و از شانس تبدیل شدن به سخنگو و لوکوموتیو جهان اسلام شدن برخورداراست. این موضوع هم، غرب و برخی از کشورهای اسلامی را ناخرسند و نگران میکند. به همین دلیل تلاش میکنند ترکیه را تضعیف کنند و در این راستا هم موضوع به اصطلاح نسل کشی ارامنه را به ابزار فشاری برعلیه ترکیه تبدیل کردهاند. در حالیکه بزرگترین نسل کشیها را آمریکا در ژاپن، فرانسه در الجزایر و شوروی در سرزمینهای خود انجام داده است.
در رابطه با یادداشتتفاهمهای مربوط به روابط ترکیه با ارمنستان (در مورد برقرای روابط دیپلماتیک و باز گشائی مرزهای دو کشور در سوئیس بامضای وزرای خارجه دو کشور رسید اما به دلیل تاثیر تصویب شناسائی نسل کشی ارامنه در کمیته روابط خارجی کنگره آمریکا و پیگیریهای طرف ارمنی، آنکارا اعلام کرد این اسناد جهت تصویب به پارلمان ترکیه تقدیم نخواهد شد)، در شرایط موجود سیاسی ترکیه در منطقه با پیشنهاد صلح موضع گیری کرد، ولی برخی نیروها تلاش کردند که این پروسه را در جهت تامین منافع خود تحریف کنند.این روند طنابی بود که به پای ترکیه پیچاندند وترکیه توانست با صبر خود آن را پاره کند. ترکیه نشان داد که اگر باز شدن مرزهای کشورش با ارمنستان منافع این کشور است.اما قرهباغ، دارائی و ناموس ترکیه است نه ابزاری برای مذاکره. من فکر میکنم که از این پس روابط ترکیه با آذربایجان بیش از گذشته تعمیق خواهد یافت.
در قضیه روابط ارمنستان– ترکیه، شاهد مواضع مشترک آمریکا وروسیه بودیم. به نظر شما، کدامین تغییرات ژئوپولیتیک در منطقه حاصل شده که ما شاهد یگانگی مواضع این دو رقیب سنتی هستیم؟
اطلاعات دقیقی ندارم. برای پاسخ به این سوال بیشتر باید از اطلاعات سرویسهای خصوصی و کانالهای دیپلماتیک استفاده شود. من ملاحظاتم را می توانم مطرح نمایم. آنچه که مشاهده میشود این است که تقویت ترکیه وایران، روسیه را از اینکه این منطقه را از دست بدهد نگران ساخته است و به همین دلیل جهان مسیحیت را نگران و بصورت جدی آزرده خاطر میکند. وقتی که روسیه و آمریکا را موقتا به ماندن در یکجا محکوم کنیم در مقابل نیروی سوم (ترکیه وایران) ایستادگی میکنند.
ملاحظات
برخی از دیدگاههای رهبر حزب عدالت آذربایجان با واقعیات بصورت نسبی همخوانی دارد، اما مواردی نیز با واقعیات موجود منطبق نیست. همچنین در بعضی موضوعات هم به همه مولفههای موثر اشاره ای نشده است و پاردوکسهائی میان عناصر تحلیل ایشان مشاهده میشود. با عنایت به موارد فوق به برخی نکاتی که به ذهن اینجانب متبادر میشود بشرح ذیل اشاره می نمایم:
- با عنایت به اینکه مناقشه قرهباغ به موضوعی بین المللی مبدل شده واختلاف منافعی میان بازیگران وجود دارد به نظر نمیرسد که پیشنهاد ایشان مبنی بر حل بحران توسط سه کشور ایران، روسیه و ترکیه از سوی دو کشور درگیر پذیرفته شود. ضمن اینکه افتراق مواضع و اختلاف منافع میان همین سه کشور نیز در خصوص مسائل منطقهای و بینالمللی وجود دارد که مانع از همکاری مشترک آنها در این خصوص خواهد شد.
- در ارزیابی آقای الیاس اسماعيلوف مشاهده میکنیم که وی از عدم تمایل روسیه و کشورهای غربی نسبت به پیشرفت ترکیه و ایران سخن گفتهاند. اگر چنین است (که به ظن بنده هم چنین است) چگونه میتوان تصور کرد که روسیه با ایران و ترکیه مشترکا مایل به حل بحران قرهباغ باشد؟ روسیه و آمریکا پیشترنشان دادهاند که مخالف حضور دو کشور ایران و ترکیه (بویژه ایران) در فرایند حل بحران قرهباغ هستند. واشنگتن آشکارا مخالفتش را بیان کردهام مسکو در عمل نشان داده که مخالف بازی ایران در این قضیه است.
- به نظر میرسد اساسا روسیه مخالف حل بحران قرهباغ است و منافع خود را استمرار این بحران میداند. برای مسکو ارمنستان از این حیث دارای اهمیت است که می تواند از این طریق بر گرجستان و ایران نظاره کند تا مبادا علیه منافع ایرن کشور اقدامی صورت گیرد. روسیه بدلیل مشکلاتی که با گرجستان پیداکرد و بدلیل تاثیر گذاری احتمالی گرجستان بر قفقاز شمالی که نقطه حساس روسیه است و قبلا نیز این تاثیر را تجربه کرده علاقمند است از دوسو به این کشور توجه داشته باشد. روسیه با ارمنستان مرز مشترک ندارد، لذا از این حیث گرجستان برای این دو کشور از حیث امنیتی، حمل ونقلی و انتقال انرژی دارای اهمیت ویژهای ست. تا زمانی که وضعیت قفقاز آن گونه که مسکو طالب آن است نشود، ادامه بحران در این منطقه به نفع روسیه است.
- علیرغم اینکه مسکو ادعا میکند دو کشور ارمنستان و آذربیاجان خودشان باید مشکل قرهباغ را حل کنند و ولادیمیر پوتین اخیراً در نشست سران عضو کنفرانس امنیت واعتماد سازی آسیا در استانبول به این مضوع اشاره کرده بود، در عمل ما شاهد هستسم که این کشور قصد دارد این بحران را اگر هم قرار بر حل آن باشد فرسایشی نموده و نقش برجسته خود را نشان دهد. نشستهای متناوبی سه جانبه سران روسیه، آذربایجان وارمنستان که آخرین آن در سن پترزبورگ روسیه در ماه جاری میلادی برگزار شد نمونهای از ای رویکرد مسکو به حل بحران قرهباغ است.
- منطقه قفقاز با توجه اهمیت استراتژیک آن به محل تلاقی منافع آمریکا، غرب و روسیه تبدیل شده و از این رهگذر بحران قرهباغ به عنوان اهرمی در دست این بازیگران در جهت تامین منافع آنان در قفقاز ومناظق پیرامونی مورد استفاده قرار میگیرد.
- اینکه رهبر حزب عدالت آذربایجان معتقد است گروه میسنک قصد حل بحران قرهباغ را ندارد و قطعنامههای شورای امنیت هم به اجرا در نیامده، صحیح است. چرا که عملکرد نهادهای مذکور این ادعا را اثبات میکند. عدم تمایل بازیگران اصلی صحنه به اقدام نظامی آذربایجان برای آزاد سازی اراضی اشغالی خود نیز صحیح است.اما اینکه این عدم تمایل به دلیل آن است که مسئله ایران به موضوع ثانوی آنها تبدیل خواهد شد و از ایران غافل خواهند ماند،چندان قریب به صحت نیست.چرا که مسئله ایران علیرغم مشغولیت آمریکا و غرب در عراق و افغانستان و خاورمیانه کما کان مورد توجه بوده و همه روزه در خصوص ایران شاهد اتخاذ تصمیمات، اعلام مواضع و صدور قطعنامههای تحریم وتهدید و.. هستیم. (اینکه این اقدامات تا چه اندازه تاثیرگذار خواهد بود موضوع بحث جداگانهای است)
- عدم تمایل آنها به اقدام نظامی آذربایجان علیه ارمنستان بیشتر به اختلاف منافع بازیگران مطرح در بحران قرهباغ مربوط میشود. البته اخیرا آمریکا و روسیه نشان داد هاند که براساس استراتژیهای جدید امنیتی وسیاست خارجی خود قصد دارند در مسائل مختلف اولویت را به همکاری بدهند وحتی المقدور از رقابت بپرهیزند و با این شیوه نگذارند که دیگران بازیگران از فضای اختلاف این دو کشور به نفع خود بهره برداری نماید.
- در این نکته تردیدی نیست که به لحظ تقرب دینی وعقیدتی و عاطف اعضای گروه مینسک با ارمنیها تمایل آنها به ارمنستان باشد و بیطرف را رعایت نکنند.
- با توجه به اعلام مواضع اخیر روسای جمهوری آمریکا فروسیه و فرانسه در حاشیه اجلاس سران گروه 8 و گروه بیست در کانادا در خصوص ضرورت تخلیه اراضی اشغالی آذربایجان توسط ارمنستان و عدم اشاره آنها به تحویل قرهباغ به آذربایجان و تاکیدشان بر ضرورت ارتباط زمینی قرهباغ با ارمنستان که در چارچوب اصول موسوم به مادرید مطرح شده است. برغم استقبال باکو از این موضعگیری، بنظر نمیرسد این بحران در آینده نزدیک حل وفصل شود. بویژه آنکه انتخابات پارلمانی در آذربایجان در نوامبر سال جاری برگزار خواهد شد و همواره برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی در ارمنستان و آذربایجان که متناوبا در دو کشور انجام میشود بر فرایند حل بحران سایه افکنده است. چرا که کاندیداهای حاضر در در رقابتهای ریاست جمهوری و پارلمان به منظور اخذ آراء بیشتر مواضع تندی در قبال موضوع قرهباغ اتخاذ نمودهاند و همین امر به موازات سایر عوامل در فرسایش شدن روند حل بحران تاثیر خودرا گذاشته است.
- اینکه آقای اسماعیلوف معتقد است روسیه موجد بحران قرهباغ نیست به دلایل مختلف صحیح به نظر نمیرسد. نیروی نظامی روسیه در ارمنستان حضور داشته و افزایش هم یافته و در اشغال اراضی آذربایجان به لحاظ سختافزاری و نرمافزاری نقش داشته است و اکنون نیز دارای نقش است. اشاره آقای اسماعیلوف به آموزش نیروهای نظامی ارمنستان توسط روسیه و وجود تجهیزات نظامی روسیه در این کشور دلیلی بر اثبات همین ادعاست.
- آقای اسماعیلوف معتقد است که در صورت حمله نظامی آذربایجان بمنظور آزاد سازی منطق اشغالی خود، روسیه از ارمنستان حمایت آشکار نخواهد کرد. باید گفت که روسها در اشغال اراضی آذربایجان هم، در نهان به ارمنستان کمک کردند. البته به ظن اینجانب اقدام نظامی از سوی باکو صورت نخواهد گرفت هم عوامل داخلی در آذربایجان و هم عوامل خارجی در این موضع تاثیر گذارند.
- باکو تمایل به حضور ترکیه در فرایند حل مناقشه قرهباغ دارد، اما ارمنستان چنین تمایلی ندارد و معتقد است که ترکیه در این ماجرا بی طرف نیست واین تصور صحیح است.
- باکو به دلیل فشارهای گروه مینسک و مسائل حل نشدهای که با تهران دارد بو یژه در موضوع دریای خزر علاقمند نیست که ایران در فرایندحل بحران قرهباغ ورود نماید. کما کان نوعی عدم اعتماد متقابل میان دو کشور موجود است که مانع از تعمیق مناسبات فی مابین میشود.
- برخلاف نظر رهبر حزب عدالت نمیتوان گفت که صرفا مسائل قومی و ملی و تحریک غرب و ارمنیها سبب فروپاشی شوروی شدند. به هرحال عوامل مختلفی که به نوع ساختارهای سیاسی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی شوروی و تاثیرات داخلی و خارجی عملکردهای ساختارهای مذکور مربوط میشود. که البته مسائل قومی و نقش سازمانهای اطلاعاتی غرب و طرحهای انها هم تاثیرگذار بوده است.اما باید بدانیم که اگر مشکلی نباشد و عملکردها دولتها منطقی باشد و ملتها را راضی نماید، هیچ سازمان اطلاعاتی از هیچ کشوری نمیتواند تاثیر فراگیری که منجر به سقوط دولتها و حاکمیتها شود داشته باشد.
- با توجه به این دیدگاه صحیح آقای اسماعیلوف که معتقد است غرب نمیخواهد توان نظامی آذربایجان افزایش یابد، میتوان به تلاش آمریکا برای ایجاد پایگاه نظامی در آذربایجان با دیده تردید نگریست. (پیشتر اینجانب تحت عنوان آیا آمریکا در آذربایجان قصد ایجاد پایگاه نظامیدارد؟ یادداشتی در سایت ایراس در معرض ملاحظه کاربران محترم گذاشته بودم)
با نگرش به آنچه فوقا مذکور افتاد بنظر میرسد:
- اقدام نظامی آذربایجان بمنظور آزادسازی مناطق اشغالی خود بعید باشد.
- احتمال امتناع آذربایجان از گروه مینسک درجهت حل مناقشه قرهباغ بسیار ضعیف است.
- احتمال تشکیل گروه کشورهای روسیه، ایران وترکیه برای حل بحران قرهباغ بسیار بعید است.
- احتمال حل تمام عیار بحران قرهباغ در آینده نزدیک بسیار ضعیف است.
- احتمال نقش دهی به ترکیه در گروه مینسک در راستای جذب این کشور پس از تحولاتی اخیر غزه و سردی مناسبات این کشور با رژیم صهیونیستی و سرخوردگی نسبی ترکیه از ایفای نقش در امضای بیانیه سه جانبه تهران در مورد موضوع هسته ای ایران دور از ذهن نیست. این امر با حتمال زیاد سبب خواهد شد که ترکیه در مسائل ایران مبادرت به اقدام مشابهی در آینده نکند.
با توجه به شرایط حاکم بر ایران و افزایش فشارهای بینالمللی که سبب مشغولیت زیاد دولت با این گونه مسائل شده، بنظر میرسد موضوعات مربوط به دریای خزر،بحران قرهباغ و ترتیبات امنیتی قفقاز مورد توجه تهران نیست و همین امر سبب خواهد شد تا فرصتها کماکان و بیش پیش از دست ایران خارج شود. فرصتهائی که از دست می روند بازگشتی ندارند.
دکتر افشار سلیماني
ايراس: پس از گذشت قريب به بيست سال از آغاز مناقشة قرهباغ و بهرغم پيگيري اين موضوع از سوي نهادها و كشورهاي مختلف از جمله گروه مينسك سازمان امنيت و همكاري اروپا و طرح آن در نشستهاي مختلف منطقهاي و بينالمللي، هنوز اين بحران راهحل خود را نيافته است. طي چند ماه اخير نيز بار ديگر موضوع نحوة حل و فصل اين مناقشه در نشست وزراي خارجه سازمان امنيت و همكاري اروپا مورد بحث قرار گرفت و بيانيهاي نيز از سوي وزراي خارجة اين سازمان صرفاً در مورد تبادل اسرا و اجساد توسط ارمنستان و آذربايجان به امضاء رسيد. متعاقب آن، اخيراً در آستراخان با ميانجيگيري روسيه نشست سهجانبة سران روسيه، ارمنستان و آذربايجان برگزار شد و طي آن با صدور بيانيهاي بر ضرورت حل و فصل هر چه سريعتر اين مناقشه از طريق صلحآميز تأكيد شد. در نشست سران سازمان امنيت و همكاري اروپا در قزاقستان نيز مناقشة قرهباغ به صورت كمرنگ مطرح شد و بهرغم اينكه طرفين اين بحران و از جمله مدويديف، رئيسجمهور روسيه مجدداً بر حل اين بحران تأكيد كردند، اما اين سخنان نيز به سان تصريحات قبلي در حد اظهارات ديپلماتيك محدود مانده است. با اين ملاحظه، به نظر ميرسد كه هنوز هيچ اجماعي بر سر يك راهبرد مشخص براي حل اين مناقشه از سوي طرفين اين مناقشه و كشورهاي منطقهاي و فرامنطقهاي دخيل در آن، شكل نگرفته و رويكردهاي مختلفي در اين زمينه وجود دارد. افزون بر اين، مداقه در چگونگي رويكرد طيفهاي داخلي در ارمنستان و آذربايجان نيز گواه آن است كه آنها نيز در خصوص چگونگي حل مناقشة قرهباغ ديدگاههاي يكساني ندارند.
الیاس اسماعیل رهبر حزب عدالت و نماینده مجلس ملی آذربایجان اخیرا با خبر نگار خبرگزاری آپا در جمهوری آذربایجان پیرامون علل عدم حل مناقشه قرهباغ و چشم انداز آتی آن و استراتژی حزب عدالت در رابطه با حل مناقشه مذکور مصاحبه ای انجام داده است.با توجه به اهمیت موضوع و طرح برخی موضوعات جدید از سوی وی بر آن شدم که این مصاحبه را ترجمه و با افزودن ملاحظاتی که به ذهن بنده خطور می نماید و تحلیلی مختصر جهت ملاحظه کاربران محترم سایت وزین ایراس ارائه نمایم تا مورد نقد، بررسی و استفاده قرار گیرد. مشروح این مصاحبه ذیلا تقدیم میگردد:
اقای اسماعیلوف لطفا اگر ممکن است در مورد دلایلی که سبب شده شما پیشنهاد خودداری آذربایجان از حل مناقشه قرهباغ توسط گروه مینسک سازمان امنیت وهمکاری اروپا و حل این مناقشه از طریق سه کشور ایران، روسیه وترکیه را ارائه نمائید توضیح بدهید؟
این موضوع تازه ای نیست.از ابتدا استراتژی حزب عدالت مبتنی بر همین پیشنهاد بوده است.سالهاست که ما با سپرده شدن موضوع حل مناقشه قرهباغ به گروه میسنک مخالفیم و همواره بر عدم وجود مکانیسمی از سوی این گروه برای حل مناقشه تاکید کرده ایم.همچنین برمشکل بودن حل این مناقشه و عدم سودمندی باکو با توجه به کم و کیف مناسبات آذربایجان با روسیه وایران اشاره نموده ایم. سابقه چند سال گذشته فعالیتهای گروه مینسک، ادعای مارا مبنی بر عدم حل مناقشه توسط این گروه به اثبات میرساند. دلیل اینکه مجددا پیشنها مان را مطرح کردیم روندهای جدید مربوط به تحولات حل مناقشه قرهباغ است. معتقدیم که این استراتژی یکی از بهترین واریانتهائی است که هم تامین کننده و حافظ منافع ملی آذربایجان است و هم سبب ایجاد وتداوم صلح وثبات در منطقه.
چرا تصور میکنید که اگر آذربایجان از گروه مینسک امتناع نماید و حل بحران را از طریق کشورهای روسیه، ایران وترکیه پی گیری کند این روش به حل مناقشه قرهباغ کمک میکند؟ آیا جلب ترکیه به گروه مینسک با توجه باینکه این کشور عضو سازمان امنیت وهمکاری اروپا ست، برای آذربایجان سودمند نیست و سبب تسریع در حل مناقشه نمیشود؟
برغم اینکه ترکیه تنها دولتیست که در تمامی زمینهها، منافع آذربایجان را منافع خود میداند و از آذربایجان حمایت میکند.نمی توان گفت که عضویت ترکیه درگروه مینسک به معنی حل بحران به نفع آذربایجان است.چرا که اساسا حل بحران تسط گروه مینسک غیر ممکن است. گروه مینسک بمنظور سرگرم کردن آذربایجان و فرسایشی نمودن روند حل بحران و خرید زمان، با هدف واگذاری اراضی اشغالی آذربایجان به ارمنستان تشکیل شده است.تصمیمات این گروه ارزش حقوقی نداشته و برای طرفین تعهد ایجاد نمیکند. فرض کنیم که ترکیه وارد گروه مینسک شد و این گروه تصمیماتی هم اتخاذ نمود.این به معنی آن نیست که ارمنستان فورا آن تصمیمات را اجرا خواهد کرد.اگر اجرا نکرد چه اتفاقی رخ می دهد؟ شورای امنیت سازمان ملل که یک نهاد بین المللی است و ازسازمان امنیت وهمکاری اروپا هم مهمتر و بسیار بیشتر تاثیر گذارتر است،تا کنون 4 قطعنامه در مورد حل بحران قرهباغ صادر نموده و در این قطعنامه ها از ارمنستان خواسته است که نیروهای نظامی خودرا از مناطق اشغالی آذربا یجان خارج کند.
آیا ارمنستان به این درخواستها عمل نموده است؟ البته که نه! برعکس، از دولتهائی که انتظار رفتار و اتخاذ مواضع عادلانه داشته ایم پشت سرهم نسل کشی مورد ادعای ارمنستان را به رسمیت شناختهاند.این کشورها از موضوع اسلام گرائی بعنوان یک ابزاراستفاده میکنند. ریشه استراتژی حزب عدالت مبتنی براین است که بصورت کلی باید از مکانیزمی که بعنوان عامل ترمز وبر علیه آذربایجان عمل میکند (گروه مینسک) خودداری نمود. آذربایجان تحت عنوان مذاکرات صلح، نباید فرصت فرسایشی کردن روند حل مناقشه قرهباغ را به گروه مینسک بدهد و باید با استناد به قوانین بین المللی، سرزمینهای خودرا ازدست اشغالگران آزاد نماید و با هدف تامین حاکمیت ملی خود بر علیه تروریستهای جدائی طلب ارمنی عملیات نظامی را آغاز نماید. چراکه هدف حل این بحران صرفا حفظ تمامیت ارضی آذربایجان نیست، بلکه حل آن یک بدهی بزرگ معنوی در راستای ایفای مسئو لیت ملی و عاملی برای موجود یت دولت آذربایجان است.
تصور میکنم که آذربایجان در مبارزه نظامی علیه تروریستهای جدائیطلب و اشغالگر ارمنی، بمنظور آزادیسازی سرزمینهای خود باید روشی را اتخاذ کند که مشکلی از سوی همسایگان خود مخصوصا از سوی روسیه، ایران وترکیه ایجاد نشود و در این راستا باید تماسهای سیاسی خودرا با این کشورها افزایش و موضع قابل در کی با آنها اتخاذ نماید. تمام دنیا زمانی که متوجه شد ومشاهده نمود که آذربایجان عزم خودرا برای آزاد سازی اراضی اشغالی خود جزم کرده است، در این هنگام در فرایندمذاکرات صلح قرهباغ تغییرات اساسی ایجاد خواهد شد.
اگر روسیه موجد بحران قرهباغ است و بصورت آشکار از ارمنستان حمایت میکند، چگونه می توان با این کشور تفاهم ایجاد نمود؟
برغم اینکه بسیاری معتقدند که روسیه موجد بحران قرهباغ است من فکر نمیکنم که اینچنین باشد.نه تنها در قرهباغ،بطور کلی اگر به تاریخ مناقشات موجود در سرزمینهای شوروی سابق بنگریم،مشاهد میکنیم که در ریشه این در گیریها صرفا مسائلی ملی عامل تقابل بوده است وجملگی قصد فروپاشی شورو ی را داشتهاند. تئوریسینهای این طرح هم، دول غربی بودهاند. حوادث سالهای گذشته یک واقعیت را برملا کرد که در ایجاد بحران قرهباغ و اعمال سیاستهای پاکسازی قومی توسط ارمنستان سازمانهای اطلاعاتی غرب نقش داشته اند و به همین خاطر باید غرب را بیشتر از روسیه در ایجاد بحران قفقاز و جدا کردن آن از روسیه مقصر دانست. در واقع روسیه را هم به این دلیل وارد گروه مینسک کردند که حاشیه نشین نباشد و علیه منافع غرب فعالیت نکند.باید این نکته را هم در نظر داشت که پس از فروپاشی شوروی،حوادثی که در روسیه رخ داده، زمانی بوده که مقامات روسیه با غرب مناسبات گرمیداشته اند و آنها دربسیاری موارد به سیاستهای غرب در قبال مسکو اعتراض نمی کردند.با روی کار آمدن ولادیمیر پوتین این سیاست عوض شد.نقطه عطف روابط آذربایجان با روسیه هم در دوره زمامداری پوتین منعقد شد. این مسائل را گفتم برای اینکه بگویم حقیقت همان نیست که در نوشته های تجریدی سیاستمداران و تحلیل گران سیاسی بیان میشود. در مسائل ژئو پولیتیک جنگ اطلاعاتی از جایگاهی مهم برخوردار است و در این زمان طرفها خیلی بیشتر توجه خودرا به منافع خود وشکل دهی افکار عمومی براساس آن معطوف میدارند.
روسیه در قفقاز جنوبی حامی اصلی ارمنستان است و این یک واقعیت است؟
ارمنستان بیشتر از روسیه با آمریکا و فرانسه تماس دارد و منطقه نفوذ آنها می باشد. حتی در کنست اسرائیل برای یهودیها که نسلکشی مقدس است صاحب عله شدهاند. در کشوراسلامی ایران همانها بر اساس آداب ورسوم خود زندگی میکنند.ارامنه ملتی است که در هر جا توانائی استفاده از همه چیز را در راستای منافع خود دارد. بخاطر میآورید که در دوره شوروی همچون مسکو و کیف، در ایروان هم فرودگاه بینالمللی تاسیس شده بود و ارمنیها با همه کشورهای دنیا امکان رفت و آمد و تماس داشتند. همانگونه که قبلا گفتم غرب، شوروی را به دست ارامنه ساقط کرد و هم اکنون نیز از آنها استفاده میکند تا اهداف خودرا در روسیه وایران محقق نماید. اگر ارمنستان حوزه نفوذ روسیه بود، آمریکا ودول غربی تا این اندازه به ارمنیها کمک وموضوع نسل کشی ارامنه را بعنوان یک ابزار علم نمیکردند تا به تثبیت بیشتر موقعیت ارمنستان در جهان کمک کنند و شرایط لازم را برای آنها ایجاد نماید. اما در رابطه با وضعیت روابط روسیه– ارمنستان باید بگویم، امروز روسیه برای ارمنستان بیشتر مورد نیاز است تا ارمنستان برای روسیه. ارمنستان بیشتر از روسیه از استقرار پایگاه نظامی این کشور در سرزمین خود و خرید موسسات ارمنستان توسط روسیه استفاده میکند.
در تمامی حالات آیا معتقدید که ارمنستان به حساب روسیه امنیت خودرا تامین میکند؟
تنها بحث تامین امنیت نیست. ارمنستان از طریق فروش و واگذاری موسسات خود به روسیه، میلیاردها بدهی خودرا به این کشور تسویه کرد. چرا که ارمنستان امکان حضور در بازارهای جهانی را ندارد. روسیه را مجبور کرد در ارمنستان سرمایه گذاری کند. از قبل مالیاتی که از روسها ( ازمحل در آمدهای موسساتی که روسیه خریداری نموده است) در یافت میکنند بخشی از درآمد بودجه کشور خودرا تامین میکنند. با استخدام ارمنی ها در پایگاههای نظامی روسیه در ارمنستان و همین طور موسسات مذکور، مشکل بیکاری تعداد زیادی از ارمنیها حل شده است. زیر ساختهای جدیدی در ارمنستان به کمک روسها ایجاد گردیده، تولید سلاح و تجهیزات نظامی و آموزش نظامی نیروهای نظامی ارمنی توسط روسها صورت می گیرد و.... در یک کلام ارمنستان و ارمنیها با مهارت از همه کشورها من جمله روسیه به نفع خود استفاده میکنند.
فی الواقع آذربایجان بیشتر از ارمنستان برای روسیه دارای اهمیت بوده و شریک سودمندی میتواند باشد. به همین دلیل هم، از ابتدا غربیها، تلاش کردند در میان نیروهای سیاسی و مردم آذربایجان نسبت به روسیه حس نفرت ایجاد و آن را تقویت نمایند. تعمدا چنین تفکری در میان مردم ایجاد نمودند که همه مشکلات آذربایجان و بحران قرهباغ را از روسیه بدانندو تصور کنند که روسیه است که مانع حل بحران قرهباغ میشود و با این تاکتیک در تعمیق مناسبات آذربایجان– روسیه مشکل ایجاد کردهاند وسبب شده اند دو کشور روابط نزدیکی با یکدیگر نداشته باشند. البته این موضوع را در روسیه و آذربایجان بخوبی درک میکنند.
برخی معتقدند اگر امروز آذربایجان برای آزاد سازی سرزمینهای اشغالی خود دست به عملیات نظامی بزند، روسیه برای حمایت از ارمنستان وارد عمل خواهد شد. حوادث گرجستان نشان داد که روسیه با کشورهایی که می خواهد آنها را تحت نفوذ خود داشته باشد (آنهارا حیاط خلوت خود حساب میکند) در صورتیکه براساس دیکته مسکو عمل نکنند تند و خشن برخورد میکند؟
روسیه در برخی مسائل برای تامین منافع خود از ارمنستان استفاده کرده و خواهد نمود. اما من باور نمیکنم که اگر آذربایجان عملیات نظامی را علیه ارمنستان آغاز کند. روسیه آشکارا در این قضیه دخالت نماید. اگر روسیه چنین اقدامی انجام دهد علاوه بر گرجستان کل قفقاز جنوبی را از دست خواهد داد. علیرغم اینکه روسیه از توان نظامی هستهای هم برخوردار است بیست سال است که در قفقاز شمالی (چچن، اینگوش، داغستان) میجنگد، ولی تا کنون بحران آنجا را نتوانسته حل کند. در یک نبرد با گرجستان که شبیه یکی از جمهوریهای خودمختار کوچک روسیه است ظرف چند روز، روسیه تعداد قابل توجهی از نیروهای نظامی خودرا از دست داد و 5 فروند هواپیمای نظامی خودرا که ارزش آنها بالغ بر 150 میلیون دلار میشد از دست داد. این در حالی بود که در گرجستان فراخوان ملی برای مبارزه با روسیه صورت نگرفته بود و یکسری جوانان بیتجربه با نیروهای روسیه روبروشدند. آذربایجان به لحاظ اقتصادی و نظامی چند برابر از گرجستان قدرتمندتر است.
اکثریت معتقدند که روسیه در گرجستان آمریکا را برد آیا شما می گوئید که روسیه به آمریکا باخت؟
آری روسیه در گرجستان باخت. روسیه برای دسترسی و ورود به دریای سیاه با عجله وارد آبخازیا شد. اما با شناسائی آبخازیا واوستیای جنوبی در واقع گرجستان را از دست داد. به این موضوع درروسیه هم برخی تحلیلگران و مقامات سیاسی اعتراف میکنند. حوادث گرجستان در اصل به تحریک دولت جورج بوش (پسر) در آمریکا صورت گرفت. هدف آمریکا هم این بود که میخائیل ساکاشویلی را به درگیری با روسیه تحریک وگرجستان را به دشمن روسیه تبدیل کند و به این هدف هم نائل گردید. حالا به جای ساکاشویلی هر شخصی، در آینده زمامداری گرجستان را برعهده بگیرد، نسبت به ادامه دشمنی با روسیه محکوم خواهد بود. برای اینکه سرزمینهای اشغالی خود را باید از دست روسیه رها سازد. ازحوادثی که در قفقاز جنوبی رخ میدهد مشاهده میکنیم که پس از گرجستان این بار بازی بر روی آذربایجان انجام میشود.
یعنی تصور میکنید که آذربایجان هم برای جنگی تحریک میشود؟
خیر. این بار سناریو به نحو دیگری تنظیم شده است. در برابر توان نظامی آذربایجان و تقویت آن ممانعت و مشکلاتی ایجاد میکنند. اگر توجه کرده باشید غرب از همه اهرمها استفاده میکند تا آذربایجان وارد جنگ با ارمنستان نشود، زیرا شروع جنگ توسط آذربایجان سبب خواهد شد تا طرحهای غرب در قفقاز جنوبی نقش بر آب شود و پرداختن به مسئله ایران را به موضوعی ثانوی مبدل و آن را به تعویق افکند. به همین دلیل برای اینکه آذربایجان از اقدام نظامی پرهیز کند، فشارهای زیادی به این کشور وارد میشود. ما به دفعات اعلام کرده ایم که دراین شرایط پیچیده، رئیس جمهور آذربایجان را باید محافظت کرد. بخاطر اینکه برغم همه سختیها و مشکلات موجود فشارها را تحمل میکند و عقب نشینی نمیکند و جدیت وقاطعیت در مواضع و اقدامات خود نشان میدهد (در رابطه با قرهباغ و اراضی اشغالی آذربایجان). دراین وضعیت کنونی این رفتار از سوی رئیس جمهور اقدام بسیار واجبی می باشد.
تشدید مواضع ضدغربی و ضد آمریکائی را در ماههای اخیر در آذربایجان چگونه ارزیابی میکنید؟
با اعتراضات و انتقادها باید بصورت طبیعی برخورد نمود. چرا که اولا: غرب حافظ منافع خود است. ثانیا:متاسفانه در نظام بین المللی کنونی قوانین بین الملل از تاثیر لازم برخوردار نیستتند. قانون زور حکمرانی میکند و همین مسئله در مورد بحران قرهباغ و روابط با ارمنستان اشغالگر، بیشتر از سایر موضوعات آشکارتر بنظر می رسد.ما هم باید از همین امر به این نتیجه برسیم که باید قوی باشیم تا بتوانیم از منافع کشورمان دفاع نموده و آن را به درستی تامین کنیم. بخاطر همین باید در کشور چنان فضائی ایجاد کنیم که اتباع آذربایجان به این فکر نکنند که از کشورشان بروند، بلکه باید به این بیندیشد که از همه چیز گذشتن درراه وطن را درک نماید وتوسعه و تحکیم دولت خودرا توسعه خود بدانند. لیکن من طرفدار نگاه حداکثری به مسائل نیستم و باز بینی روابط اقتصادی و دیپلماتیک با آمریکا را در شرایط فعلی معطوف به هدف نمیبینم.
نگاه غرب به سرگردگی آمریکا را به موضوع برگزاری انتخابات دموکراتیک پارلمانی در آذربایجان (که در ماه نوامبر سال جاری برگزار خواهد شد) چگونه می بینید؟
غرب را همواره منافعش به تفکر وا داشته، نه دموکراسی. اکنون هم اینگونه است. در کدامیک از کشورهائی که آمریکا با آنها دوستی میکند، مانند عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی، عمان و... دموکراسی وجود دارد؟ این واقعیت خیلی حقا یق را برای ما روشن نمیسازد؟ برای آذربایجان نه بخاطر اینکه آمریکا برایش دموکراسی میخواهد، بلکه برای ملت خودمان، آینده کشورمان، دموکراسی لازم است. رسیدن به آن هم از متن مردم باید صورت گیرد. تضادها،عوامل آسیب زننده و فرو پاشنده و قهر را در کشور باید به کناری نهاده و از طریق تعالی قانون و تامین برابری همه دربرابر قانون در این راستا تلاش شود. باید به آنجا برسیم که تبعه آذربایجان هر جا که باشد نسبت به آذربایجانی بودنش و دولتش افتخار کند.
جناب آقای الیاس اسماعیلوف، در حال حاضر تعداد زیادی از کارشناسان سیاسی، سیاستهای دولت رجب طیب اردوغان را در خصوص عضویت این کشور در اتحادیه اروپا و برقراری روابط با ارمنستان شکست خورده تلقی میکنند. بنظر شما این وضعیت در روابط ترکیه با آذربایجان چه تاثیراتی می تواند داشته باشد؟
سیاستمدار باید در راستای تحقق منافع کشور خود و خواستهها و آمال رای دهندگان خود، گامهای خودرا بردارد. در ترکیه برای عضویت این کشور در اتحادیه اروپا تمایل زیادی وجود دارد، این هدف (همگرائی با اروپائیها) هم از زمان آتاترک (مصطفی کمال پاشا بنیاگذار جمهوری ترکیه) مد نظر بوده و در واقع از همان زمان اقدامات شروع شده است. اردوغان هم از زمان رسیدن به قدرت، گامهای خود را دراین مسیر برداشته است. من تصور نمیکنم که شخص اردوغان و بطور کلی ترکیه در این روند چیزی را ازدست دادهاند. برعکس ترکیه بارفتارهای اخیر خود چهره واقعی غرب را به جهانیان نشان داد و مشخص شد که غرب نسبت به ترکیه محتاط بوده و تقویت ترکیه را نمی خواهد. اگر می خواست راه را برای عضویت این کشور در اتحادیه اروپا می گشود و هر روز یک مسئله را برای جلوگیری از ورود ترکیه به اتحادیه اروپا، بهانه قرار نمیداد.
اما غرب به هر شیوهای و توسل به هر وسیلهای تلاش میکند که جلوی پیشرفت ترکیه را بگیرد. این هم بی دلیل نیست. در این مسئله عوامل دینی، ملی و تاریخی نقش بزرگی ایفا میکنند. ترکیه یک کشور مسلمان پیشرفته در جهان است و از شانس تبدیل شدن به سخنگو و لوکوموتیو جهان اسلام شدن برخورداراست. این موضوع هم، غرب و برخی از کشورهای اسلامی را ناخرسند و نگران میکند. به همین دلیل تلاش میکنند ترکیه را تضعیف کنند و در این راستا هم موضوع به اصطلاح نسل کشی ارامنه را به ابزار فشاری برعلیه ترکیه تبدیل کردهاند. در حالیکه بزرگترین نسل کشیها را آمریکا در ژاپن، فرانسه در الجزایر و شوروی در سرزمینهای خود انجام داده است.
در رابطه با یادداشتتفاهمهای مربوط به روابط ترکیه با ارمنستان (در مورد برقرای روابط دیپلماتیک و باز گشائی مرزهای دو کشور در سوئیس بامضای وزرای خارجه دو کشور رسید اما به دلیل تاثیر تصویب شناسائی نسل کشی ارامنه در کمیته روابط خارجی کنگره آمریکا و پیگیریهای طرف ارمنی، آنکارا اعلام کرد این اسناد جهت تصویب به پارلمان ترکیه تقدیم نخواهد شد)، در شرایط موجود سیاسی ترکیه در منطقه با پیشنهاد صلح موضع گیری کرد، ولی برخی نیروها تلاش کردند که این پروسه را در جهت تامین منافع خود تحریف کنند.این روند طنابی بود که به پای ترکیه پیچاندند وترکیه توانست با صبر خود آن را پاره کند. ترکیه نشان داد که اگر باز شدن مرزهای کشورش با ارمنستان منافع این کشور است.اما قرهباغ، دارائی و ناموس ترکیه است نه ابزاری برای مذاکره. من فکر میکنم که از این پس روابط ترکیه با آذربایجان بیش از گذشته تعمیق خواهد یافت.
در قضیه روابط ارمنستان– ترکیه، شاهد مواضع مشترک آمریکا وروسیه بودیم. به نظر شما، کدامین تغییرات ژئوپولیتیک در منطقه حاصل شده که ما شاهد یگانگی مواضع این دو رقیب سنتی هستیم؟
اطلاعات دقیقی ندارم. برای پاسخ به این سوال بیشتر باید از اطلاعات سرویسهای خصوصی و کانالهای دیپلماتیک استفاده شود. من ملاحظاتم را می توانم مطرح نمایم. آنچه که مشاهده میشود این است که تقویت ترکیه وایران، روسیه را از اینکه این منطقه را از دست بدهد نگران ساخته است و به همین دلیل جهان مسیحیت را نگران و بصورت جدی آزرده خاطر میکند. وقتی که روسیه و آمریکا را موقتا به ماندن در یکجا محکوم کنیم در مقابل نیروی سوم (ترکیه وایران) ایستادگی میکنند.
ملاحظات
برخی از دیدگاههای رهبر حزب عدالت آذربایجان با واقعیات بصورت نسبی همخوانی دارد، اما مواردی نیز با واقعیات موجود منطبق نیست. همچنین در بعضی موضوعات هم به همه مولفههای موثر اشاره ای نشده است و پاردوکسهائی میان عناصر تحلیل ایشان مشاهده میشود. با عنایت به موارد فوق به برخی نکاتی که به ذهن اینجانب متبادر میشود بشرح ذیل اشاره می نمایم:
- با عنایت به اینکه مناقشه قرهباغ به موضوعی بین المللی مبدل شده واختلاف منافعی میان بازیگران وجود دارد به نظر نمیرسد که پیشنهاد ایشان مبنی بر حل بحران توسط سه کشور ایران، روسیه و ترکیه از سوی دو کشور درگیر پذیرفته شود. ضمن اینکه افتراق مواضع و اختلاف منافع میان همین سه کشور نیز در خصوص مسائل منطقهای و بینالمللی وجود دارد که مانع از همکاری مشترک آنها در این خصوص خواهد شد.
- در ارزیابی آقای الیاس اسماعيلوف مشاهده میکنیم که وی از عدم تمایل روسیه و کشورهای غربی نسبت به پیشرفت ترکیه و ایران سخن گفتهاند. اگر چنین است (که به ظن بنده هم چنین است) چگونه میتوان تصور کرد که روسیه با ایران و ترکیه مشترکا مایل به حل بحران قرهباغ باشد؟ روسیه و آمریکا پیشترنشان دادهاند که مخالف حضور دو کشور ایران و ترکیه (بویژه ایران) در فرایند حل بحران قرهباغ هستند. واشنگتن آشکارا مخالفتش را بیان کردهام مسکو در عمل نشان داده که مخالف بازی ایران در این قضیه است.
- به نظر میرسد اساسا روسیه مخالف حل بحران قرهباغ است و منافع خود را استمرار این بحران میداند. برای مسکو ارمنستان از این حیث دارای اهمیت است که می تواند از این طریق بر گرجستان و ایران نظاره کند تا مبادا علیه منافع ایرن کشور اقدامی صورت گیرد. روسیه بدلیل مشکلاتی که با گرجستان پیداکرد و بدلیل تاثیر گذاری احتمالی گرجستان بر قفقاز شمالی که نقطه حساس روسیه است و قبلا نیز این تاثیر را تجربه کرده علاقمند است از دوسو به این کشور توجه داشته باشد. روسیه با ارمنستان مرز مشترک ندارد، لذا از این حیث گرجستان برای این دو کشور از حیث امنیتی، حمل ونقلی و انتقال انرژی دارای اهمیت ویژهای ست. تا زمانی که وضعیت قفقاز آن گونه که مسکو طالب آن است نشود، ادامه بحران در این منطقه به نفع روسیه است.
- علیرغم اینکه مسکو ادعا میکند دو کشور ارمنستان و آذربیاجان خودشان باید مشکل قرهباغ را حل کنند و ولادیمیر پوتین اخیراً در نشست سران عضو کنفرانس امنیت واعتماد سازی آسیا در استانبول به این مضوع اشاره کرده بود، در عمل ما شاهد هستسم که این کشور قصد دارد این بحران را اگر هم قرار بر حل آن باشد فرسایشی نموده و نقش برجسته خود را نشان دهد. نشستهای متناوبی سه جانبه سران روسیه، آذربایجان وارمنستان که آخرین آن در سن پترزبورگ روسیه در ماه جاری میلادی برگزار شد نمونهای از ای رویکرد مسکو به حل بحران قرهباغ است.
- منطقه قفقاز با توجه اهمیت استراتژیک آن به محل تلاقی منافع آمریکا، غرب و روسیه تبدیل شده و از این رهگذر بحران قرهباغ به عنوان اهرمی در دست این بازیگران در جهت تامین منافع آنان در قفقاز ومناظق پیرامونی مورد استفاده قرار میگیرد.
- اینکه رهبر حزب عدالت آذربایجان معتقد است گروه میسنک قصد حل بحران قرهباغ را ندارد و قطعنامههای شورای امنیت هم به اجرا در نیامده، صحیح است. چرا که عملکرد نهادهای مذکور این ادعا را اثبات میکند. عدم تمایل بازیگران اصلی صحنه به اقدام نظامی آذربایجان برای آزاد سازی اراضی اشغالی خود نیز صحیح است.اما اینکه این عدم تمایل به دلیل آن است که مسئله ایران به موضوع ثانوی آنها تبدیل خواهد شد و از ایران غافل خواهند ماند،چندان قریب به صحت نیست.چرا که مسئله ایران علیرغم مشغولیت آمریکا و غرب در عراق و افغانستان و خاورمیانه کما کان مورد توجه بوده و همه روزه در خصوص ایران شاهد اتخاذ تصمیمات، اعلام مواضع و صدور قطعنامههای تحریم وتهدید و.. هستیم. (اینکه این اقدامات تا چه اندازه تاثیرگذار خواهد بود موضوع بحث جداگانهای است)
- عدم تمایل آنها به اقدام نظامی آذربایجان علیه ارمنستان بیشتر به اختلاف منافع بازیگران مطرح در بحران قرهباغ مربوط میشود. البته اخیرا آمریکا و روسیه نشان داد هاند که براساس استراتژیهای جدید امنیتی وسیاست خارجی خود قصد دارند در مسائل مختلف اولویت را به همکاری بدهند وحتی المقدور از رقابت بپرهیزند و با این شیوه نگذارند که دیگران بازیگران از فضای اختلاف این دو کشور به نفع خود بهره برداری نماید.
- در این نکته تردیدی نیست که به لحظ تقرب دینی وعقیدتی و عاطف اعضای گروه مینسک با ارمنیها تمایل آنها به ارمنستان باشد و بیطرف را رعایت نکنند.
- با توجه به اعلام مواضع اخیر روسای جمهوری آمریکا فروسیه و فرانسه در حاشیه اجلاس سران گروه 8 و گروه بیست در کانادا در خصوص ضرورت تخلیه اراضی اشغالی آذربایجان توسط ارمنستان و عدم اشاره آنها به تحویل قرهباغ به آذربایجان و تاکیدشان بر ضرورت ارتباط زمینی قرهباغ با ارمنستان که در چارچوب اصول موسوم به مادرید مطرح شده است. برغم استقبال باکو از این موضعگیری، بنظر نمیرسد این بحران در آینده نزدیک حل وفصل شود. بویژه آنکه انتخابات پارلمانی در آذربایجان در نوامبر سال جاری برگزار خواهد شد و همواره برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی در ارمنستان و آذربایجان که متناوبا در دو کشور انجام میشود بر فرایند حل بحران سایه افکنده است. چرا که کاندیداهای حاضر در در رقابتهای ریاست جمهوری و پارلمان به منظور اخذ آراء بیشتر مواضع تندی در قبال موضوع قرهباغ اتخاذ نمودهاند و همین امر به موازات سایر عوامل در فرسایش شدن روند حل بحران تاثیر خودرا گذاشته است.
- اینکه آقای اسماعیلوف معتقد است روسیه موجد بحران قرهباغ نیست به دلایل مختلف صحیح به نظر نمیرسد. نیروی نظامی روسیه در ارمنستان حضور داشته و افزایش هم یافته و در اشغال اراضی آذربایجان به لحاظ سختافزاری و نرمافزاری نقش داشته است و اکنون نیز دارای نقش است. اشاره آقای اسماعیلوف به آموزش نیروهای نظامی ارمنستان توسط روسیه و وجود تجهیزات نظامی روسیه در این کشور دلیلی بر اثبات همین ادعاست.
- آقای اسماعیلوف معتقد است که در صورت حمله نظامی آذربایجان بمنظور آزاد سازی منطق اشغالی خود، روسیه از ارمنستان حمایت آشکار نخواهد کرد. باید گفت که روسها در اشغال اراضی آذربایجان هم، در نهان به ارمنستان کمک کردند. البته به ظن اینجانب اقدام نظامی از سوی باکو صورت نخواهد گرفت هم عوامل داخلی در آذربایجان و هم عوامل خارجی در این موضع تاثیر گذارند.
- باکو تمایل به حضور ترکیه در فرایند حل مناقشه قرهباغ دارد، اما ارمنستان چنین تمایلی ندارد و معتقد است که ترکیه در این ماجرا بی طرف نیست واین تصور صحیح است.
- باکو به دلیل فشارهای گروه مینسک و مسائل حل نشدهای که با تهران دارد بو یژه در موضوع دریای خزر علاقمند نیست که ایران در فرایندحل بحران قرهباغ ورود نماید. کما کان نوعی عدم اعتماد متقابل میان دو کشور موجود است که مانع از تعمیق مناسبات فی مابین میشود.
- برخلاف نظر رهبر حزب عدالت نمیتوان گفت که صرفا مسائل قومی و ملی و تحریک غرب و ارمنیها سبب فروپاشی شوروی شدند. به هرحال عوامل مختلفی که به نوع ساختارهای سیاسی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی شوروی و تاثیرات داخلی و خارجی عملکردهای ساختارهای مذکور مربوط میشود. که البته مسائل قومی و نقش سازمانهای اطلاعاتی غرب و طرحهای انها هم تاثیرگذار بوده است.اما باید بدانیم که اگر مشکلی نباشد و عملکردها دولتها منطقی باشد و ملتها را راضی نماید، هیچ سازمان اطلاعاتی از هیچ کشوری نمیتواند تاثیر فراگیری که منجر به سقوط دولتها و حاکمیتها شود داشته باشد.
- با توجه به این دیدگاه صحیح آقای اسماعیلوف که معتقد است غرب نمیخواهد توان نظامی آذربایجان افزایش یابد، میتوان به تلاش آمریکا برای ایجاد پایگاه نظامی در آذربایجان با دیده تردید نگریست. (پیشتر اینجانب تحت عنوان آیا آمریکا در آذربایجان قصد ایجاد پایگاه نظامیدارد؟ یادداشتی در سایت ایراس در معرض ملاحظه کاربران محترم گذاشته بودم)
با نگرش به آنچه فوقا مذکور افتاد بنظر میرسد:
- اقدام نظامی آذربایجان بمنظور آزادسازی مناطق اشغالی خود بعید باشد.
- احتمال امتناع آذربایجان از گروه مینسک درجهت حل مناقشه قرهباغ بسیار ضعیف است.
- احتمال تشکیل گروه کشورهای روسیه، ایران وترکیه برای حل بحران قرهباغ بسیار بعید است.
- احتمال حل تمام عیار بحران قرهباغ در آینده نزدیک بسیار ضعیف است.
- احتمال نقش دهی به ترکیه در گروه مینسک در راستای جذب این کشور پس از تحولاتی اخیر غزه و سردی مناسبات این کشور با رژیم صهیونیستی و سرخوردگی نسبی ترکیه از ایفای نقش در امضای بیانیه سه جانبه تهران در مورد موضوع هسته ای ایران دور از ذهن نیست. این امر با حتمال زیاد سبب خواهد شد که ترکیه در مسائل ایران مبادرت به اقدام مشابهی در آینده نکند.
با توجه به شرایط حاکم بر ایران و افزایش فشارهای بینالمللی که سبب مشغولیت زیاد دولت با این گونه مسائل شده، بنظر میرسد موضوعات مربوط به دریای خزر،بحران قرهباغ و ترتیبات امنیتی قفقاز مورد توجه تهران نیست و همین امر سبب خواهد شد تا فرصتها کماکان و بیش پیش از دست ایران خارج شود. فرصتهائی که از دست می روند بازگشتی ندارند.
منيت متقابل و منطقهاي ميان ايران و آذربايجان در گفتگوي دكتر افشار سليماني با ايراس
امنيت متقابل و منطقهاي ميان ايران و آذربايجان در گفتگوي دكتر افشار سليماني با ايراس
ايراس: جمهوري آذربايجان طي سالهاي اخير به تبع ريزش پترودلارهاي به بودجة اين كشور، برنامههاي توسعهاي مختلفي را در حوزهها و زمينههاي مختلف مورد توجه قرار داده است. در اين ميان، حوزة نظامي يكي از زمينههاي اصلي توسعهاي مورد تأكيد مقامات باكو است كه به تبع تأكيد آنها بر وجود تهديدات مستقيم و غيرمستقيم به ويژه از ناحية ارمنستان مطمحنظر قرار گرفته است. آذربايجان در راستاي توسعة توانمنديهاي نظامي خود افزون بر خريدهاي تسليحاتي، تعامل نزديكتر امنيتي و نظامي با كشورها و نهادهاي مختلف را نيز مورد توجه قرار داده و بر اين مهم در دكترين امنيت ملي خود نيز تأكيد كرده است. هرچند اين اقدامات تا كنون نگراني خاصي را در ايران برنينگيخته، اما سردار احمدي وحيدي، وزير دفاع كشورمان طي سفري به آذربايجان بر آن است كه مسائل امنيتي دوجانبه و منطقهاي را با باكو مورد بررسي قرار دهد. مؤسسه ايراس در همين راستا و براي بررسي دقيقتر اين موضوع گفتگويي را با آقاي دكتر افشار سليماني، سفير سابق ايران در جمهوري آذربايجان ترتيب داده كه مشروح آن در ادامه از نظر ميگذرد؛
آقاي دكتر، جمهوري آذربايجان طي سالهاي اخير بر تلاش براي توسعة توانمنديهاي نظامي خود افزوده و تأكيد بر اين امر در دكترين نظامي جديد اين كشور نيز به نحو محسوسي قابل بررسي است. ديدگاه شما در خصوص علل و عوامل اين تلاش و تأثير آن بر امنيت ملي ايران چيست؟
با نگرش به واقعیات موجود در فرآیندهای داخلی آذربایجان و تاثیر مسائل منطقهای و بینالمللی بر آن، به نظر اینجانب در حال حاضر توانمندیهای نظامی این کشور هنوز از توسعه چشمگیری برخوردار نیست و حداقل تا زمان پایان مناقشه قرهباغ کوهستانی از سطح قابل انتظار برخوردار نخواهد شد. علیرغم اینکه دولت باکو ارقام قابل توجهی در بودجه سالانه این کشور به مسائل نظامی اختصاص داده و با ایجاد وزارت صنایع دفاع در جهت افزایش کمی وکیفی توانمندیهای نظامی تلاش میکند، اما به دلیل عدم تمایل برخی قدرتهای جهانی و منطقهای نسبت به تقویت بنیه نظامی آذربایجان، این کشور صرفا در زمینه برخی آموزشهای نظامی کادر های درجهداری وافسری و برخی سلاحهای دفاعی از پیشرفتهای نسبی برخوردار شده است.
علیرغم نگاه استراتژیک واشنگتن و کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی به آذربایجان، آمریکا و ناتو با در نظر داشتِ ملاحظات روسیه و ارمنستان کمک قابل توجهی به توانمندیهای نظامی این کشور نکرده و همکاریهای ناتو با آذربایجان صرفا در راستای استانداردسازی ساختار ارتش این کشور صورت میگیرد. ترکیه نيز بهرغم تمایل بیشتر به تقویت توان نظامی باکو به دلیل تبعیت از تعهدات خود نسبت به ناتو نمیتواند از خطو قرمز تعیین شده، به میزان زیادی عبور نماید. اگر لابی ارمنی در آمریکا میتواند سفیر معرفی شده از سوی باراک اوباما را در سنای این کشور بیش از یکسال معطل سازد، میتوان دریافت که تاثیر این لابی و هم مسلک بودن آمریکائیها و ارمنیها در کم وکیف همکاریهای نظامی واشنگتن –باکو و پایان مناقشه قرهباغ کوهستانی با توجه به هم صدری آمریکا در گروه مینسک تا چه میزانی تاثیر گذار خواهد بود.
از سوی دیگر تلاش مسکو برای افزایش حضور همهجانبه در ارمنستان و تمدید استقرار پایگاه نظامی روسیه در این کشور تا سقف 49 سال و برعهده گرفتن تامین امنیت ملی ارمنستان و حفاظت از مرزهای این کشور با همسایگانش توسط نیروهای نظامی روسیه، نشانگر این است که باکو در تقویت پتانسیل نظامی خود با محدودیتهای زیادی مواجه است. با توجه به دلایل فوق است که آذربایجان بیشترین همکاری نظامی را با کشورهائی مانند اکراین، پاکستان، ایران و برخی کشورهای عربی دارد و در روند همکاری با کشورهای مذکور نیز برخی محدودیتهای ناشی از تاثیرگذاریهای محیط بینالمللی و منطقهای نیز قابل مشاهده میباشد. باید اضافه کنم که پس از امضای تمدید قرارداد افزایش حضور نظامی روسیه در ارمنستان، بسیاری از مقامات دولتی آذربایجان و کارشناسان سیاسی و نظامی این کشور سخن از ضرورت امضای پیمان نظامی استراتژیک با ترکیه را مطرح نمودند و در پی آن در جریان سفر اخیر الهام علیيِف به استانبول به منظور شرکت در نشست سران کشورهای ترکزبان، یادداشت تفاهمی میان وی و نخست وزیر وزیر ترکیه به منظور ایجاد شورای همکاریهای استراتژیک به امضاء رسید و در سفر آتی رجب طیب اردوغان به باکو کم وکیف این شورا مشخص خواهد شد.
بهرغم این تلاشها به نظر اینجانب با توجه به محدودیتهای ترکیه، به نظر نمیرسد در عرصه نظامی و تقویت پتانسیل نظامی آذربایجان از سوی ترکیه اقدامات زایدالوصفی در آینده محقق گردد، اما به هرحال ترکیه به نزدیکترین کشور به آذربایجان تبدیل خواهد شد. با عنایت به موارد مذکور میتوان گفت توسعه توانمندیهای نظامی آذربایجان بر امنیت ملی ایران تاثیر منفی در پی نخواهد داشت. البته برخی کارشناسان معتقدند که آمریکا در پی استقرار پایگاه نظامی در آذربایجان است و از این رهگذر چنین میاندیشند که این اقدام بر امنیت ملی ایران تاثیر منفی برجای خواهد گذاشت. بنظر اینجانب به دلایلی که فوقا مذکور افتاد اولاً آمریکا به دنبال ایجاد پایگاه نظامی تمام عیار در آذربایجان نیست. ثانیا آمریکا از امکانات نظامی زیادی در خلیج فارس و مناطق نزدیک به ایران برخوردار است. ثالثا آذربایجان به دلیل حفظ منافع و امنیت ملی خود هرگز به آمریکا و کشور ثالث دیگری اجازه نخواهد داد از این کشور علیه کشور همسایهای سوء استفاده کند و رابعا آمریکا با توجه به چالشهای جدی موجود در عراق، افغانستان، فلسطین و حتی پاکستان و افزایش نگاه منفی مردم آمریکا و اکثرکشورهای مسلمان و غیرمسلمان به تهاجم نظامی امریکا به سایر کشورها مبادرت به اقدام نظامی علیه ایران را اقدامی بسیار هزینهبر و تقریبا غیرممکن می پندارد و صرفا به عنوان آخرین اقدام و در شرایط یتشبثُ بالحشیش مد نظر دارد.
پروژة ايرانهراسي كشورهاي غربي عليه ايران افزون بر كشورهاي عربي در مرزهاي شمالي نيز تبليغ ميشود و آذربايجان يكي از اهداف اصلي اين تبليغات است. در اين ميان، برخي مقامات آذري نيز از همان ابتداي فروپاشي شوروي بر وجود تهديدات محسوس از ناحية ايران تأكيد داشتهاند. نظر شما در اين خصوص چيست؟
در پاسخ به این سوال باید بگویم که احساس تهدید آذربایجان از سوی ایران بیشتر به سابقه تاریخی این منطقه و مسائل مربوط به معاهدات گلستان و ترکمانچای بر میگردد. بر همین اساس در ابتدای استقلال آذربایجان از شوروی سابق و در دوره یکساله حاکمیت جبهه خلق به رهبری ابوالفضل علیيِف (ایلچیبی) و برخی واکنشهای غیرکارشناسانه در قبال ایران سبب شد که این کشور با چالشهای زیادی مواجه شود. البته این چالشها از سوی ایران برای این کشور ایجاد نشد، بلکه واکنشهای وی سبب از دست دادن فرصت از سوی آذربایجان در راستای تثبيت استقلال و تامین تمامیت ارضی این کشور گردید. ایلچیبی با اعلام اینکه روسیه و ایران دشمن آذربایجان هستند و با اخراج ارتش شوروی سابق از خاک خود و عدم عضویت در اتحادیه کشورهای مستقل مشترک المنافع سبب شد که روسها نسبت به تجزیه آذربایجان بیندیشند و با کمک به ارمنستان قرهباغ و به مرور از سال 1991تا 1994 هفت شهر پیرامون قرهباغ کوهستانی را اشغال نمایند. البته برخی از اراضی آذربایجان در دوره حاکمیت حیدرعلیيِف ودر دوره انتقال قدرت و کودتای صورت حسن اف علیه دولت ایلچیبی صورت گرفت. در هر حال مواضع جبهه خلق در قابل ایران سبب شد که تهران آنگونه که باید از آذربایجان حمایت مادی و معنوی نکند و اتفاقی که نباید رخ دهد افتاد.
حیدر علیيِف با عضویت آذربایجان در اتحادیه مشترک المنافع و تنظیم سیاست خارجی معتدل با روسیه به کمک گروه مینسک سازمان امنیت وهمکاری اروپا موفق به انعقاد قرارداد آتشبس در بیشکک در سال 1994 نائل شود. روند حوادث سالهای مذکور نشان میدهد که اگر حیدر علیيِف از ابتدای فروپاشی شوروی حاکمیت را در آذربایجان به دست میگرفت، به احتمال زیاد قرهباغ و سایر شهرهای اشغال شده توسط ارمنستان به کمک ارتش روسیه صورت نمیگرفت، چرا که حیدر علیيِف توانمندی بازی با کشورهای همسایه و قدرتهای منطقهای و بینالمللی را داشت. با ذکر نکات فوق می خواهم بگویم که در دوره حاکمیت جبهه خلق موضوع تهدید آذربایجان توسط ایران از سوی برخی مقامات وقت آذری مطرح شد. برغم مواضع غیردوستانه دولت وقت باکو، پناه حسین اف نخستوزیر وقت آذربایجان در پائیز 1371 به ایران سفر نمود و خواستار مساعدت ایران به کشورش شد. در اسفند ماه همان سال هیأتی نظامی از ایران عازم باکو شد که اینجانب نیز بعنوان نمابنده وزارت امورخارجه در ترکیب اعضای هیأت حضور داشتم. هیأت ایرانی از جبههها با زدید و با مقامات آذربایجان دیدار وگفتگو نمود.
پس از این سفر و تبادل سایر هیأتها اقدامات لازم صورت گرفت. در واقع سفر مذکور و اقدامات بعدی اولین همکاری نظامی دوکشور بهرغم مواضع غیر دوستانه دولت وقت باکو نسبت به تهران می باشد. این همکاریها که بعدا در دوره ریاست جمهوری حیدر علیيِف ادامه یافت در تثبیت و تقویت موضع آذربایجان نقش قابل توجهی ایفا نمود. در دوره حیدر علیيِف اساسا اظهارات و مواضع منفی علیه ایران و روسیه صورت نگرفت. این روند تا زمان بروز اختلاف در دریای خزر که منجر به هشدار ایران به شرکت انگلیس بی پی مبنی بر ترک منطقه نفتی موسوم به البرز از سوی ایران و آراز-آلو-شرق از سوی آذربایجان گردید ادامه داشت. این حادثه سبب اتخاذ مواضع تند متقابل میان تهران و باکو گردید. در آن مقطع نيز در آذربایجان ندای کمک طالبیدن از کشور برادر ترکیه بلند شد. (در آذربایجان به ترکیه کشور برادر و یک ملت در قالب دو دولت و به ایران کشور همسایه گفته میشود.) در دولت محمد خاتمی بر تقویت سیاست اعتمادسازی متقابل میان دو کشور تاکید شد و تا میزان قابل توجهی به واقعیت پیوست، اما در دولت نهم اين سياست آنگونه که باید ادامه نیافت. به همین دلیل نه موضوع خزر به نتیجه نهائی رسید و نه همکاریهای در سایر زمینهها تعمیق وتحکیم یافت. میتوام بگویم که پروژه ایرانهراسی در آذربایجان تاثیر داشته و در صورت عدم پیگیری سیاست اعتماد متقابل و تقویت آن دو کشور نخواهند توانست مناسبات فیمابین را به سطوح قابل انتظار برسانند.
مقامات آذري در مقاطع مختلف بر تمايل باكو براي عضويت در ناتو و ايجاد ائتلافهاي نظامي با سازمانها و كشورهاي خارجي تأكيد كرده و در دكترين نظامي اين كشور (مادة 21) به اين مهم به صورت غيرمستقيم (بروز تغییرات اساسی در شرایط نظامی) نيز اشاره شده است. احتمال تحقق اين امر و تأثير آن بر امنيت ايران را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
باکو تا کنون سخن از عضویت در ناتو ننموده و به دفعات اعلام نموده قصد عضویت در ناتو را ندارد و بصورت رسمی تقاضای عضویت در این پیمان نظامی –سیاسی را نکرده است. آذربایجان در چارچوب پیمان اتحاد برای صلح و بصورت دوجانبه تحت عنوان همکاریهای انفرادی با ناتو همکاری مینماید و در همین راستا با سازمان مذکور اسنادی را به امضا رسانده است. از سوی دیگر مقامات ناتو هم تا کنون از عضویت آذربایجان در ناتو سخنی به میان نیاوردهاند. به نظر اینجانب حداقل تا زمان پایان مناقشه قرهباغ از موضوع عضویت باکو در ناتو سخن گفته نخواهد شد، ضمن اینکه به دلایلی که در پاسخ به سوال اول اشاره نمودم، بعید است که باکو به دنیال عضویت در ناتو حداقل تا ده سال آینده باشد. به ظن بنده، اشاره به بروز تغییرات اساسی در شرایط نظامی خاص در دکترین نظامی آذربایجان در ماده 21 آن بیشتر جنبه تاکتیکی دارد تا جنبه استراتژیکي. لذا بعید است اين موضوع بر امنیت ملی ایران تاثیری داشته باشد. ضمن اینکه تهران باید با شفافسازی بیشتر در روابط و تقویت اعتماد متقابل با باکو در راستای همکاری بیشتر در زمینههای نظامی و استراتژیک بتواند از تاثیرپذیری آذربایجان از سایر کشورها بکاهد.
آذربايجان افزون بر كشورها و سازمانهاي غربي، بر همكاريهاي نظامي با روسيه نيز تأكيد دارد. ديدگاه شما در باب همكاريهاي نظامي باكو و مسكو چيست؟
در پاسخ به سوالات قبلی تا حدود زیادی به این موضوع اشاره نمودم. به نظر بنده کشورها و سازمانهای غربی و روسیه به دلیل کم وکیف مناسبات با یکدیگر و منافع خود و مناسبات با ارمنستان و همچنین به دلایل ایدئولوژیک، مسلمان بودن و شیعه بودن اکثریت مردم آذربایجان، تمایلی به تقویت نظامی این کشور ندارند و بصورت اعلام نشده و در راستای حمایت مادی و معنوی از جهان مسیحیت و یهودیت پشت سر ارمنستان قرار گرفته و از موضوع قرهباغ کوهستانی به عنوان یک اهرم استفاده میکنند. اگر آذربایجان دارای منابع نفت وگاز نبوده، از موقعیت استراتژیک در قفقاز جنوبی نيز برخوردار نبود و قویترین کشور در قفقاز جنوبی به شمار نمیرفت، پیش از این شاید تجزیه هم شده بود.
چندي پيش برخي خبرگزاريها اخباري را مبني بر خريد چندين سامانة اس300 از سوي آذربايجان از روسيه منتشر كرده و با اشاره به عدم تناسب اين موشكها با تهديدات ناشي از ارمنستان، اين خريدها را به اقدام آذربايجان براي مقابله با تهديدات موشكي از سوي ايران ارزيابي كردند؟ ديدگاه شما در اين خصوص چيست؟
با نگرش به محتوای پاسخ به سوالات قبلی میتوان بگویم:
1- روسیه به آذربایجان موشک نخواهد فروخت. در صورتی که چنین اتفاقی هم رخ دهد، استفاده از آن با هماهنگی کرملین خواهد بود. مگر پایگاه راداری مستقر در شهر قبله آذربایجان که متعلق به شوروی بود، پس از فروپاشی براساس قرارداد اجاره با دولت باکو توسط روسها اداره نمیشود؟
2- تصور اینکه ایران آذربایجان را مورد هدف موشکی قرار دهد، تصوری باطلل است. چرا که آذربایجان هرگز اجازه نخواهد داد که از اراضی کشورش ایران مورد تهدید یا هجوم قرارگیرد. آیا تا کنون حتی یک مقام نظامی از عالیترین تا پائینترین سطح در آمریکا،اروپا و آذربایجان سخنی از حمله نظامی به ایران از خاک آذربایجان به میان آمده است؟
نه تنها از آذربایجان بلکه از هیچ کشوری در قفاز جنوبی و روسیه ایران مورد تهاجم واقع نخواهد شد. تنها یک احتمال وجود دارد که به عنوان آخرین گزینه و با کمترین احتمال وقوع آمریکا یا اسرائیل غاصب صرفا از طریق هوا و دریا با کمترین استفاده از افراد نظامی و بیشترین بهرهگیری از توان نظامی الکترونیک، هواپیماهای بدون سرنشین وموشکهای هدایت شونده مراکز مهم نظامی و هستهای ایران را مورد هجوم قراردهند که در این صورت هم از امکانات موجود شان در خلیج فارس استفاده خواهندکرد. حتی ترکیه که عضو ناتو است و پايگاههاي اين سازمان در اين كشور قرار دارد نيز اجازه نخواهد داد از این کشور برعلیه ایران استفاده شود. لذا بنظر میرسدآنچه که در خصوص حمله احتمالی آمریکا به ایران از خاک آذربایجان مطرح میشود جنبه تبلیغاتی و جنگ روانی دارد تا تهران را به اتخاذ تصمیمات نادرست سوق دهد.
نظر شما در خصوص همكاريهاي افزون شدة امنيتي و نظامي آذربايجان و اسرائيل و تأثير آن بر امنيت ملي ايران چيست؟
همکاریهای نظامی آذربایجان با اسرائیل تاکنون جنبه آشکار پیدا نکرده است، اما به نظر میرسد این همکاریها بیشتر جنبه مشورتی، آموزشی و در واقع نرمافزاری دارد تا جنبه های سخت افزاری. آذربایجان تا کنون در اسرائیل سفارت خود را دایر ننموده است. همکاریهای آذربایجان با این رژیم بیشتر به منظور تاثیرگذاری بر سیاستهای واشنگتن در راستای حل مناقشه قرهباغ با استفاده از لابی صهیونیستها میباشد. هر چند بنظر نمیرسد که صهیونیستها تا کنون توانسته باشند برتصمیمات کاخ سفید به نفع باکو تاثیرگذار باشند. رژیم اسرائیل ضمن تاثیر بر تصمیمات واشنگتن از این کشور نیز تاثیر میپذیرد. لذا اگر قرار نیست براساس استراتژی کاخ سفید، تقویت بنیه نظامی آذربایجان از یک حد متعارفی عبور نکند پس اسرائیل هم باید آن را رعایت نماید. با در نظر داشتِ تاثیر عوامل تاریخی، منطقهای، بینالمللی و تضاد منافع کشورهای منطقهاي و فرامنطقهای، بنظر اینجانب اولا همکاریهای نظامی آذربایجان با اسرائیل از حد متعارفی بالاتر نخواهد رفت و ثانیا این همکاریها بر علیه ایران نمیتواند باشد. در همین رابطه نیز باید تاکید نمایم که تهران –باکو باید اعتماد متقابل را تقویت نمایند و از مسائلی که منجر به سردی مناسبات میگردد پرهیز نمایند تا روابط همهجانبه تحکیم یابد. ضمن اینکه نباید از تاثیر کم وکیف مناسبات تهران با کشورهای بازیگر و سیستم بر روابط تهران با باکو و کشورهای کوچک غافل ماند.
آقاي احمد وحيدي، وزير دفاع ايران قرار است طي سفري به آذربايجان مسائل امنيت متقابل و منطقهاي را مورد بررسي قرار دهد. ديدگاه شما در خصوص همكاريهاي مثبت تهران و باكو در تأمين امنيت متقابل و منطقهاي چيست؟
همکاریهای نظامی– فنی تهران– باکو در اسفند ماه 1371 در سطح دیدار و مذاکره فرماندهان نظامی دو کشور ابتدا در باکو آغاز و سپس در تهران و باکو ادامه یافت. تاثیر این همکاریها از دست ندادن اراضی بیشتری از سوی آذربایجان و بعدها در برقراری آتش بس فراوان بود، اما هیچ زمانی برای افکار عمومی توضیح داده نشد. اینجانب نیز که از ابتدای برقراری روابط ایران با آذربایجان مشارکت مستقیم در همه فرایندهای مناسبات فیما بین را داشتم از ذکر جزئیات این همکاریها خودداری مینمایم، شاید تا وقتی دیگر. همکاریهای نظامی دو کشور در زمان ریاستجمهوری حیدر علیيِف از سطح فنی به سطح آموزشی نیز ارتقا یافت. در این دوره با توجه به اینکه روابط تهران با حیدرعلیيِف از دوره صدرات وی در نخجوان آغاز شده بود و ایران کمکهای شایان توجهی به مردم این منطقه در شرایط سخت نموده بود و در به قدرت رسیده حیدر علیيِف در باکو تاثیر بر جای نهاده بود، همکاریهای نظامی دوکشور بر اساس قراردادی منجر به آموزش سربازان آذربایجان توسط فرماندهان نظامی ایران گردید.
این همکاریها که تا اواخر سال 1375 ادامه داشت هیچ وقت منجر به آموزش افسران آذری نگردید و صرفا در همان سطح آموزش سربازان آذری باقی ماند. این تحول در حالی صورت گرفت که فرماندهان نظامی ترکیه بعدها موفق به آموزش افسران آذربایجان نیز شدند. آنکارا در دوره ریاست جمهوری ابوالفضل ایلچیبی از وی حمایت میکرد و تهران با حیدر علیيِف مناسبات خوبی داشت. پس از به قدرت رسیدن حیدر علیيِف در باکو اعتمادسازی میان وی وآنکارا قدری زمانبر شد و در این دوره بود که در عرصه نظامی تهران–باکو مناسبات خوبی داشتند. اولین پیمان همکاریهای نظامی –فنی ایران وآذربایجان در دولت محمد خاتمی و زمانی که اینجانب سفیر ایران در باکو بودم صورت گرفت. اولین دیدار وزرای دفاع ایران و آذربایجان از باکو و تهران در همین زمان انجام شد. در پی مذاکراتی که با رئیس جمهور و وزیر دافع آذربایجان داشتم مقرر شد این دیدار ها صورت گیرد و زمینههای جدید همکاریهای نظامی–فنی فیمابین شناسائی و همکاریها آغاز گردد. این اقدام نیز درراستای تقویت اعتماد متقابل صورت پذیرفت.
نخست دریادار علی شمخانی، وزیر دفاع وقت ایران به دعوت همتای آذری خود ژنرال صفر ابیف در پائیز 1383 به باکو سفر نمود. این دیدار اولین سفر وزیر دفاع ایران به این کشور بود و مذاکرات مبسوط و عمیقی انجام شد. سپس در بهار 1384 وزیر دفاع آذربایجان به دعوت همتای ایرانیش از تهران دیدار نمود. این سفر اولین دیدار رسمی وزیر دفاع آذربایجان از ایران بود. در جریان همین سفر بود که اولین پیمان همکاریهای نظامی– فنی دو کشور در سطح وزرای دفاع به امضاء رسید و متعاقب آن قراردادهای همکاریهای فنی امضا و اجرا شد.
در جریان اولین دیدار الهام علیيِف، رئیس جمهور آذربایجان از ایران به دعوت محمد خاتمی رئیس جمهور وقت ایران، وی از نمایشگاه دائمی محصولات دفاعی ایران بازدید نمود. این بازدید در وی تاثیر مثبت زیادی برجای گذاشت، بگونهای که وی چند ماه پس از بازگشت از سفر ایران طی فرمانی تاسیس وزارت صنایع دفاع آذربایجان را صادر نمود. الهام علیيِف طی دیدار وزیر فاع دولت نهم سردار محمد نجار به ایشان خاطر نشان ساخت که تصمیم به ایجاد وزارت صنایع دفاع در آذربایجان را پس از بازدیش از نمایشگاه دائمی صنایع دفاعی ایران اتخاذ نموده است. بنده نیز در این دیدار و بازدیدها بعنوان سفیر ایران حضور داشتم. لازم به ذکر است که در تابستان سال 1385 با هماهنگیهايی که با طرف آذری توسط اینجانب صورت گرفت وزیر دفاع دولت نهم دیداری رسمی از باکو بعمل آورد. متعاقب دیدار با یاور جمال اف، وزیرصنایع دفاع آذربایجان و تسلیم اطلاعات لازم در زمینه صنایع دافاعی توسط اینجانب زمینه سفر وی به ایران به دعوت سردار نجار و انعقاد قرارد همکاریها در راستای تقویت صنایع دفاعی این کشور فراهم گردید.
اینک که سردار احمد وحیدی، وزیر دفاع دولت نهم مهیای دیدار از آذربایجان میشوند باید بر اساس سوابق همکاریهای نظامی–فنی –آموزشی فیمابین در جهت افزایش همکاریهای دوکشور تلاش ویژهای مصروف نمایند. افزایش، تعمیق و تحکیم این همکاریها در گرو انجام مذاکرات بسیار شفاف و در بستر تقویت اعتمادسازی همهجانبه میسر است. این سفر میتواند آغازی دیگر بر نقطه پایان نهادن بر ایرانهراسی و تقویت اعتماد و ایجاد زمینههای جدید همکاری در عرصه نظامی باشد. باکو باید به این موضوع که تهران در پی تقویت این کشور و حفظ تمامیت ارضی آن است اطمینان حاصل کند. باکو باید از اینکه تهران نگران تهدید ایران از سوی کشورهای ثالث از جمله آمریکا نیست مطمئن شود. اگر مذاکرات حول این محورها صورت گیرد و سپس در عمل نیز اعتمادسازی حاصل شود، همکاری نظامی فیمابین میتواند به مرور زمان از جنبههای نرم افزاری و سخت افزاری بیشتری برخوردار گردد. البته در این وضعیت نیز نباید از تاثیر قدرتهای ثالث بر این نوع همکاریها بر آذربایجان غافل ماند. اگر روسیه زير تاثیر آمریکا در رابطه با فروش اس300 خلف وعده میکند و رئیسجمهورش در همکاری ایران در زمینه انرژی هستهای فرمان محدودسازی صادر میکند، آذربایجان جای خود دارد.
ايراس: جمهوري آذربايجان طي سالهاي اخير به تبع ريزش پترودلارهاي به بودجة اين كشور، برنامههاي توسعهاي مختلفي را در حوزهها و زمينههاي مختلف مورد توجه قرار داده است. در اين ميان، حوزة نظامي يكي از زمينههاي اصلي توسعهاي مورد تأكيد مقامات باكو است كه به تبع تأكيد آنها بر وجود تهديدات مستقيم و غيرمستقيم به ويژه از ناحية ارمنستان مطمحنظر قرار گرفته است. آذربايجان در راستاي توسعة توانمنديهاي نظامي خود افزون بر خريدهاي تسليحاتي، تعامل نزديكتر امنيتي و نظامي با كشورها و نهادهاي مختلف را نيز مورد توجه قرار داده و بر اين مهم در دكترين امنيت ملي خود نيز تأكيد كرده است. هرچند اين اقدامات تا كنون نگراني خاصي را در ايران برنينگيخته، اما سردار احمدي وحيدي، وزير دفاع كشورمان طي سفري به آذربايجان بر آن است كه مسائل امنيتي دوجانبه و منطقهاي را با باكو مورد بررسي قرار دهد. مؤسسه ايراس در همين راستا و براي بررسي دقيقتر اين موضوع گفتگويي را با آقاي دكتر افشار سليماني، سفير سابق ايران در جمهوري آذربايجان ترتيب داده كه مشروح آن در ادامه از نظر ميگذرد؛
آقاي دكتر، جمهوري آذربايجان طي سالهاي اخير بر تلاش براي توسعة توانمنديهاي نظامي خود افزوده و تأكيد بر اين امر در دكترين نظامي جديد اين كشور نيز به نحو محسوسي قابل بررسي است. ديدگاه شما در خصوص علل و عوامل اين تلاش و تأثير آن بر امنيت ملي ايران چيست؟
با نگرش به واقعیات موجود در فرآیندهای داخلی آذربایجان و تاثیر مسائل منطقهای و بینالمللی بر آن، به نظر اینجانب در حال حاضر توانمندیهای نظامی این کشور هنوز از توسعه چشمگیری برخوردار نیست و حداقل تا زمان پایان مناقشه قرهباغ کوهستانی از سطح قابل انتظار برخوردار نخواهد شد. علیرغم اینکه دولت باکو ارقام قابل توجهی در بودجه سالانه این کشور به مسائل نظامی اختصاص داده و با ایجاد وزارت صنایع دفاع در جهت افزایش کمی وکیفی توانمندیهای نظامی تلاش میکند، اما به دلیل عدم تمایل برخی قدرتهای جهانی و منطقهای نسبت به تقویت بنیه نظامی آذربایجان، این کشور صرفا در زمینه برخی آموزشهای نظامی کادر های درجهداری وافسری و برخی سلاحهای دفاعی از پیشرفتهای نسبی برخوردار شده است.
علیرغم نگاه استراتژیک واشنگتن و کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی به آذربایجان، آمریکا و ناتو با در نظر داشتِ ملاحظات روسیه و ارمنستان کمک قابل توجهی به توانمندیهای نظامی این کشور نکرده و همکاریهای ناتو با آذربایجان صرفا در راستای استانداردسازی ساختار ارتش این کشور صورت میگیرد. ترکیه نيز بهرغم تمایل بیشتر به تقویت توان نظامی باکو به دلیل تبعیت از تعهدات خود نسبت به ناتو نمیتواند از خطو قرمز تعیین شده، به میزان زیادی عبور نماید. اگر لابی ارمنی در آمریکا میتواند سفیر معرفی شده از سوی باراک اوباما را در سنای این کشور بیش از یکسال معطل سازد، میتوان دریافت که تاثیر این لابی و هم مسلک بودن آمریکائیها و ارمنیها در کم وکیف همکاریهای نظامی واشنگتن –باکو و پایان مناقشه قرهباغ کوهستانی با توجه به هم صدری آمریکا در گروه مینسک تا چه میزانی تاثیر گذار خواهد بود.
از سوی دیگر تلاش مسکو برای افزایش حضور همهجانبه در ارمنستان و تمدید استقرار پایگاه نظامی روسیه در این کشور تا سقف 49 سال و برعهده گرفتن تامین امنیت ملی ارمنستان و حفاظت از مرزهای این کشور با همسایگانش توسط نیروهای نظامی روسیه، نشانگر این است که باکو در تقویت پتانسیل نظامی خود با محدودیتهای زیادی مواجه است. با توجه به دلایل فوق است که آذربایجان بیشترین همکاری نظامی را با کشورهائی مانند اکراین، پاکستان، ایران و برخی کشورهای عربی دارد و در روند همکاری با کشورهای مذکور نیز برخی محدودیتهای ناشی از تاثیرگذاریهای محیط بینالمللی و منطقهای نیز قابل مشاهده میباشد. باید اضافه کنم که پس از امضای تمدید قرارداد افزایش حضور نظامی روسیه در ارمنستان، بسیاری از مقامات دولتی آذربایجان و کارشناسان سیاسی و نظامی این کشور سخن از ضرورت امضای پیمان نظامی استراتژیک با ترکیه را مطرح نمودند و در پی آن در جریان سفر اخیر الهام علیيِف به استانبول به منظور شرکت در نشست سران کشورهای ترکزبان، یادداشت تفاهمی میان وی و نخست وزیر وزیر ترکیه به منظور ایجاد شورای همکاریهای استراتژیک به امضاء رسید و در سفر آتی رجب طیب اردوغان به باکو کم وکیف این شورا مشخص خواهد شد.
بهرغم این تلاشها به نظر اینجانب با توجه به محدودیتهای ترکیه، به نظر نمیرسد در عرصه نظامی و تقویت پتانسیل نظامی آذربایجان از سوی ترکیه اقدامات زایدالوصفی در آینده محقق گردد، اما به هرحال ترکیه به نزدیکترین کشور به آذربایجان تبدیل خواهد شد. با عنایت به موارد مذکور میتوان گفت توسعه توانمندیهای نظامی آذربایجان بر امنیت ملی ایران تاثیر منفی در پی نخواهد داشت. البته برخی کارشناسان معتقدند که آمریکا در پی استقرار پایگاه نظامی در آذربایجان است و از این رهگذر چنین میاندیشند که این اقدام بر امنیت ملی ایران تاثیر منفی برجای خواهد گذاشت. بنظر اینجانب به دلایلی که فوقا مذکور افتاد اولاً آمریکا به دنبال ایجاد پایگاه نظامی تمام عیار در آذربایجان نیست. ثانیا آمریکا از امکانات نظامی زیادی در خلیج فارس و مناطق نزدیک به ایران برخوردار است. ثالثا آذربایجان به دلیل حفظ منافع و امنیت ملی خود هرگز به آمریکا و کشور ثالث دیگری اجازه نخواهد داد از این کشور علیه کشور همسایهای سوء استفاده کند و رابعا آمریکا با توجه به چالشهای جدی موجود در عراق، افغانستان، فلسطین و حتی پاکستان و افزایش نگاه منفی مردم آمریکا و اکثرکشورهای مسلمان و غیرمسلمان به تهاجم نظامی امریکا به سایر کشورها مبادرت به اقدام نظامی علیه ایران را اقدامی بسیار هزینهبر و تقریبا غیرممکن می پندارد و صرفا به عنوان آخرین اقدام و در شرایط یتشبثُ بالحشیش مد نظر دارد.
پروژة ايرانهراسي كشورهاي غربي عليه ايران افزون بر كشورهاي عربي در مرزهاي شمالي نيز تبليغ ميشود و آذربايجان يكي از اهداف اصلي اين تبليغات است. در اين ميان، برخي مقامات آذري نيز از همان ابتداي فروپاشي شوروي بر وجود تهديدات محسوس از ناحية ايران تأكيد داشتهاند. نظر شما در اين خصوص چيست؟
در پاسخ به این سوال باید بگویم که احساس تهدید آذربایجان از سوی ایران بیشتر به سابقه تاریخی این منطقه و مسائل مربوط به معاهدات گلستان و ترکمانچای بر میگردد. بر همین اساس در ابتدای استقلال آذربایجان از شوروی سابق و در دوره یکساله حاکمیت جبهه خلق به رهبری ابوالفضل علیيِف (ایلچیبی) و برخی واکنشهای غیرکارشناسانه در قبال ایران سبب شد که این کشور با چالشهای زیادی مواجه شود. البته این چالشها از سوی ایران برای این کشور ایجاد نشد، بلکه واکنشهای وی سبب از دست دادن فرصت از سوی آذربایجان در راستای تثبيت استقلال و تامین تمامیت ارضی این کشور گردید. ایلچیبی با اعلام اینکه روسیه و ایران دشمن آذربایجان هستند و با اخراج ارتش شوروی سابق از خاک خود و عدم عضویت در اتحادیه کشورهای مستقل مشترک المنافع سبب شد که روسها نسبت به تجزیه آذربایجان بیندیشند و با کمک به ارمنستان قرهباغ و به مرور از سال 1991تا 1994 هفت شهر پیرامون قرهباغ کوهستانی را اشغال نمایند. البته برخی از اراضی آذربایجان در دوره حاکمیت حیدرعلیيِف ودر دوره انتقال قدرت و کودتای صورت حسن اف علیه دولت ایلچیبی صورت گرفت. در هر حال مواضع جبهه خلق در قابل ایران سبب شد که تهران آنگونه که باید از آذربایجان حمایت مادی و معنوی نکند و اتفاقی که نباید رخ دهد افتاد.
حیدر علیيِف با عضویت آذربایجان در اتحادیه مشترک المنافع و تنظیم سیاست خارجی معتدل با روسیه به کمک گروه مینسک سازمان امنیت وهمکاری اروپا موفق به انعقاد قرارداد آتشبس در بیشکک در سال 1994 نائل شود. روند حوادث سالهای مذکور نشان میدهد که اگر حیدر علیيِف از ابتدای فروپاشی شوروی حاکمیت را در آذربایجان به دست میگرفت، به احتمال زیاد قرهباغ و سایر شهرهای اشغال شده توسط ارمنستان به کمک ارتش روسیه صورت نمیگرفت، چرا که حیدر علیيِف توانمندی بازی با کشورهای همسایه و قدرتهای منطقهای و بینالمللی را داشت. با ذکر نکات فوق می خواهم بگویم که در دوره حاکمیت جبهه خلق موضوع تهدید آذربایجان توسط ایران از سوی برخی مقامات وقت آذری مطرح شد. برغم مواضع غیردوستانه دولت وقت باکو، پناه حسین اف نخستوزیر وقت آذربایجان در پائیز 1371 به ایران سفر نمود و خواستار مساعدت ایران به کشورش شد. در اسفند ماه همان سال هیأتی نظامی از ایران عازم باکو شد که اینجانب نیز بعنوان نمابنده وزارت امورخارجه در ترکیب اعضای هیأت حضور داشتم. هیأت ایرانی از جبههها با زدید و با مقامات آذربایجان دیدار وگفتگو نمود.
پس از این سفر و تبادل سایر هیأتها اقدامات لازم صورت گرفت. در واقع سفر مذکور و اقدامات بعدی اولین همکاری نظامی دوکشور بهرغم مواضع غیر دوستانه دولت وقت باکو نسبت به تهران می باشد. این همکاریها که بعدا در دوره ریاست جمهوری حیدر علیيِف ادامه یافت در تثبیت و تقویت موضع آذربایجان نقش قابل توجهی ایفا نمود. در دوره حیدر علیيِف اساسا اظهارات و مواضع منفی علیه ایران و روسیه صورت نگرفت. این روند تا زمان بروز اختلاف در دریای خزر که منجر به هشدار ایران به شرکت انگلیس بی پی مبنی بر ترک منطقه نفتی موسوم به البرز از سوی ایران و آراز-آلو-شرق از سوی آذربایجان گردید ادامه داشت. این حادثه سبب اتخاذ مواضع تند متقابل میان تهران و باکو گردید. در آن مقطع نيز در آذربایجان ندای کمک طالبیدن از کشور برادر ترکیه بلند شد. (در آذربایجان به ترکیه کشور برادر و یک ملت در قالب دو دولت و به ایران کشور همسایه گفته میشود.) در دولت محمد خاتمی بر تقویت سیاست اعتمادسازی متقابل میان دو کشور تاکید شد و تا میزان قابل توجهی به واقعیت پیوست، اما در دولت نهم اين سياست آنگونه که باید ادامه نیافت. به همین دلیل نه موضوع خزر به نتیجه نهائی رسید و نه همکاریهای در سایر زمینهها تعمیق وتحکیم یافت. میتوام بگویم که پروژه ایرانهراسی در آذربایجان تاثیر داشته و در صورت عدم پیگیری سیاست اعتماد متقابل و تقویت آن دو کشور نخواهند توانست مناسبات فیمابین را به سطوح قابل انتظار برسانند.
مقامات آذري در مقاطع مختلف بر تمايل باكو براي عضويت در ناتو و ايجاد ائتلافهاي نظامي با سازمانها و كشورهاي خارجي تأكيد كرده و در دكترين نظامي اين كشور (مادة 21) به اين مهم به صورت غيرمستقيم (بروز تغییرات اساسی در شرایط نظامی) نيز اشاره شده است. احتمال تحقق اين امر و تأثير آن بر امنيت ايران را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
باکو تا کنون سخن از عضویت در ناتو ننموده و به دفعات اعلام نموده قصد عضویت در ناتو را ندارد و بصورت رسمی تقاضای عضویت در این پیمان نظامی –سیاسی را نکرده است. آذربایجان در چارچوب پیمان اتحاد برای صلح و بصورت دوجانبه تحت عنوان همکاریهای انفرادی با ناتو همکاری مینماید و در همین راستا با سازمان مذکور اسنادی را به امضا رسانده است. از سوی دیگر مقامات ناتو هم تا کنون از عضویت آذربایجان در ناتو سخنی به میان نیاوردهاند. به نظر اینجانب حداقل تا زمان پایان مناقشه قرهباغ از موضوع عضویت باکو در ناتو سخن گفته نخواهد شد، ضمن اینکه به دلایلی که در پاسخ به سوال اول اشاره نمودم، بعید است که باکو به دنیال عضویت در ناتو حداقل تا ده سال آینده باشد. به ظن بنده، اشاره به بروز تغییرات اساسی در شرایط نظامی خاص در دکترین نظامی آذربایجان در ماده 21 آن بیشتر جنبه تاکتیکی دارد تا جنبه استراتژیکي. لذا بعید است اين موضوع بر امنیت ملی ایران تاثیری داشته باشد. ضمن اینکه تهران باید با شفافسازی بیشتر در روابط و تقویت اعتماد متقابل با باکو در راستای همکاری بیشتر در زمینههای نظامی و استراتژیک بتواند از تاثیرپذیری آذربایجان از سایر کشورها بکاهد.
آذربايجان افزون بر كشورها و سازمانهاي غربي، بر همكاريهاي نظامي با روسيه نيز تأكيد دارد. ديدگاه شما در باب همكاريهاي نظامي باكو و مسكو چيست؟
در پاسخ به سوالات قبلی تا حدود زیادی به این موضوع اشاره نمودم. به نظر بنده کشورها و سازمانهای غربی و روسیه به دلیل کم وکیف مناسبات با یکدیگر و منافع خود و مناسبات با ارمنستان و همچنین به دلایل ایدئولوژیک، مسلمان بودن و شیعه بودن اکثریت مردم آذربایجان، تمایلی به تقویت نظامی این کشور ندارند و بصورت اعلام نشده و در راستای حمایت مادی و معنوی از جهان مسیحیت و یهودیت پشت سر ارمنستان قرار گرفته و از موضوع قرهباغ کوهستانی به عنوان یک اهرم استفاده میکنند. اگر آذربایجان دارای منابع نفت وگاز نبوده، از موقعیت استراتژیک در قفقاز جنوبی نيز برخوردار نبود و قویترین کشور در قفقاز جنوبی به شمار نمیرفت، پیش از این شاید تجزیه هم شده بود.
چندي پيش برخي خبرگزاريها اخباري را مبني بر خريد چندين سامانة اس300 از سوي آذربايجان از روسيه منتشر كرده و با اشاره به عدم تناسب اين موشكها با تهديدات ناشي از ارمنستان، اين خريدها را به اقدام آذربايجان براي مقابله با تهديدات موشكي از سوي ايران ارزيابي كردند؟ ديدگاه شما در اين خصوص چيست؟
با نگرش به محتوای پاسخ به سوالات قبلی میتوان بگویم:
1- روسیه به آذربایجان موشک نخواهد فروخت. در صورتی که چنین اتفاقی هم رخ دهد، استفاده از آن با هماهنگی کرملین خواهد بود. مگر پایگاه راداری مستقر در شهر قبله آذربایجان که متعلق به شوروی بود، پس از فروپاشی براساس قرارداد اجاره با دولت باکو توسط روسها اداره نمیشود؟
2- تصور اینکه ایران آذربایجان را مورد هدف موشکی قرار دهد، تصوری باطلل است. چرا که آذربایجان هرگز اجازه نخواهد داد که از اراضی کشورش ایران مورد تهدید یا هجوم قرارگیرد. آیا تا کنون حتی یک مقام نظامی از عالیترین تا پائینترین سطح در آمریکا،اروپا و آذربایجان سخنی از حمله نظامی به ایران از خاک آذربایجان به میان آمده است؟
نه تنها از آذربایجان بلکه از هیچ کشوری در قفاز جنوبی و روسیه ایران مورد تهاجم واقع نخواهد شد. تنها یک احتمال وجود دارد که به عنوان آخرین گزینه و با کمترین احتمال وقوع آمریکا یا اسرائیل غاصب صرفا از طریق هوا و دریا با کمترین استفاده از افراد نظامی و بیشترین بهرهگیری از توان نظامی الکترونیک، هواپیماهای بدون سرنشین وموشکهای هدایت شونده مراکز مهم نظامی و هستهای ایران را مورد هجوم قراردهند که در این صورت هم از امکانات موجود شان در خلیج فارس استفاده خواهندکرد. حتی ترکیه که عضو ناتو است و پايگاههاي اين سازمان در اين كشور قرار دارد نيز اجازه نخواهد داد از این کشور برعلیه ایران استفاده شود. لذا بنظر میرسدآنچه که در خصوص حمله احتمالی آمریکا به ایران از خاک آذربایجان مطرح میشود جنبه تبلیغاتی و جنگ روانی دارد تا تهران را به اتخاذ تصمیمات نادرست سوق دهد.
نظر شما در خصوص همكاريهاي افزون شدة امنيتي و نظامي آذربايجان و اسرائيل و تأثير آن بر امنيت ملي ايران چيست؟
همکاریهای نظامی آذربایجان با اسرائیل تاکنون جنبه آشکار پیدا نکرده است، اما به نظر میرسد این همکاریها بیشتر جنبه مشورتی، آموزشی و در واقع نرمافزاری دارد تا جنبه های سخت افزاری. آذربایجان تا کنون در اسرائیل سفارت خود را دایر ننموده است. همکاریهای آذربایجان با این رژیم بیشتر به منظور تاثیرگذاری بر سیاستهای واشنگتن در راستای حل مناقشه قرهباغ با استفاده از لابی صهیونیستها میباشد. هر چند بنظر نمیرسد که صهیونیستها تا کنون توانسته باشند برتصمیمات کاخ سفید به نفع باکو تاثیرگذار باشند. رژیم اسرائیل ضمن تاثیر بر تصمیمات واشنگتن از این کشور نیز تاثیر میپذیرد. لذا اگر قرار نیست براساس استراتژی کاخ سفید، تقویت بنیه نظامی آذربایجان از یک حد متعارفی عبور نکند پس اسرائیل هم باید آن را رعایت نماید. با در نظر داشتِ تاثیر عوامل تاریخی، منطقهای، بینالمللی و تضاد منافع کشورهای منطقهاي و فرامنطقهای، بنظر اینجانب اولا همکاریهای نظامی آذربایجان با اسرائیل از حد متعارفی بالاتر نخواهد رفت و ثانیا این همکاریها بر علیه ایران نمیتواند باشد. در همین رابطه نیز باید تاکید نمایم که تهران –باکو باید اعتماد متقابل را تقویت نمایند و از مسائلی که منجر به سردی مناسبات میگردد پرهیز نمایند تا روابط همهجانبه تحکیم یابد. ضمن اینکه نباید از تاثیر کم وکیف مناسبات تهران با کشورهای بازیگر و سیستم بر روابط تهران با باکو و کشورهای کوچک غافل ماند.
آقاي احمد وحيدي، وزير دفاع ايران قرار است طي سفري به آذربايجان مسائل امنيت متقابل و منطقهاي را مورد بررسي قرار دهد. ديدگاه شما در خصوص همكاريهاي مثبت تهران و باكو در تأمين امنيت متقابل و منطقهاي چيست؟
همکاریهای نظامی– فنی تهران– باکو در اسفند ماه 1371 در سطح دیدار و مذاکره فرماندهان نظامی دو کشور ابتدا در باکو آغاز و سپس در تهران و باکو ادامه یافت. تاثیر این همکاریها از دست ندادن اراضی بیشتری از سوی آذربایجان و بعدها در برقراری آتش بس فراوان بود، اما هیچ زمانی برای افکار عمومی توضیح داده نشد. اینجانب نیز که از ابتدای برقراری روابط ایران با آذربایجان مشارکت مستقیم در همه فرایندهای مناسبات فیما بین را داشتم از ذکر جزئیات این همکاریها خودداری مینمایم، شاید تا وقتی دیگر. همکاریهای نظامی دو کشور در زمان ریاستجمهوری حیدر علیيِف از سطح فنی به سطح آموزشی نیز ارتقا یافت. در این دوره با توجه به اینکه روابط تهران با حیدرعلیيِف از دوره صدرات وی در نخجوان آغاز شده بود و ایران کمکهای شایان توجهی به مردم این منطقه در شرایط سخت نموده بود و در به قدرت رسیده حیدر علیيِف در باکو تاثیر بر جای نهاده بود، همکاریهای نظامی دوکشور بر اساس قراردادی منجر به آموزش سربازان آذربایجان توسط فرماندهان نظامی ایران گردید.
این همکاریها که تا اواخر سال 1375 ادامه داشت هیچ وقت منجر به آموزش افسران آذری نگردید و صرفا در همان سطح آموزش سربازان آذری باقی ماند. این تحول در حالی صورت گرفت که فرماندهان نظامی ترکیه بعدها موفق به آموزش افسران آذربایجان نیز شدند. آنکارا در دوره ریاست جمهوری ابوالفضل ایلچیبی از وی حمایت میکرد و تهران با حیدر علیيِف مناسبات خوبی داشت. پس از به قدرت رسیدن حیدر علیيِف در باکو اعتمادسازی میان وی وآنکارا قدری زمانبر شد و در این دوره بود که در عرصه نظامی تهران–باکو مناسبات خوبی داشتند. اولین پیمان همکاریهای نظامی –فنی ایران وآذربایجان در دولت محمد خاتمی و زمانی که اینجانب سفیر ایران در باکو بودم صورت گرفت. اولین دیدار وزرای دفاع ایران و آذربایجان از باکو و تهران در همین زمان انجام شد. در پی مذاکراتی که با رئیس جمهور و وزیر دافع آذربایجان داشتم مقرر شد این دیدار ها صورت گیرد و زمینههای جدید همکاریهای نظامی–فنی فیمابین شناسائی و همکاریها آغاز گردد. این اقدام نیز درراستای تقویت اعتماد متقابل صورت پذیرفت.
نخست دریادار علی شمخانی، وزیر دفاع وقت ایران به دعوت همتای آذری خود ژنرال صفر ابیف در پائیز 1383 به باکو سفر نمود. این دیدار اولین سفر وزیر دفاع ایران به این کشور بود و مذاکرات مبسوط و عمیقی انجام شد. سپس در بهار 1384 وزیر دفاع آذربایجان به دعوت همتای ایرانیش از تهران دیدار نمود. این سفر اولین دیدار رسمی وزیر دفاع آذربایجان از ایران بود. در جریان همین سفر بود که اولین پیمان همکاریهای نظامی– فنی دو کشور در سطح وزرای دفاع به امضاء رسید و متعاقب آن قراردادهای همکاریهای فنی امضا و اجرا شد.
در جریان اولین دیدار الهام علیيِف، رئیس جمهور آذربایجان از ایران به دعوت محمد خاتمی رئیس جمهور وقت ایران، وی از نمایشگاه دائمی محصولات دفاعی ایران بازدید نمود. این بازدید در وی تاثیر مثبت زیادی برجای گذاشت، بگونهای که وی چند ماه پس از بازگشت از سفر ایران طی فرمانی تاسیس وزارت صنایع دفاع آذربایجان را صادر نمود. الهام علیيِف طی دیدار وزیر فاع دولت نهم سردار محمد نجار به ایشان خاطر نشان ساخت که تصمیم به ایجاد وزارت صنایع دفاع در آذربایجان را پس از بازدیش از نمایشگاه دائمی صنایع دفاعی ایران اتخاذ نموده است. بنده نیز در این دیدار و بازدیدها بعنوان سفیر ایران حضور داشتم. لازم به ذکر است که در تابستان سال 1385 با هماهنگیهايی که با طرف آذری توسط اینجانب صورت گرفت وزیر دفاع دولت نهم دیداری رسمی از باکو بعمل آورد. متعاقب دیدار با یاور جمال اف، وزیرصنایع دفاع آذربایجان و تسلیم اطلاعات لازم در زمینه صنایع دافاعی توسط اینجانب زمینه سفر وی به ایران به دعوت سردار نجار و انعقاد قرارد همکاریها در راستای تقویت صنایع دفاعی این کشور فراهم گردید.
اینک که سردار احمد وحیدی، وزیر دفاع دولت نهم مهیای دیدار از آذربایجان میشوند باید بر اساس سوابق همکاریهای نظامی–فنی –آموزشی فیمابین در جهت افزایش همکاریهای دوکشور تلاش ویژهای مصروف نمایند. افزایش، تعمیق و تحکیم این همکاریها در گرو انجام مذاکرات بسیار شفاف و در بستر تقویت اعتمادسازی همهجانبه میسر است. این سفر میتواند آغازی دیگر بر نقطه پایان نهادن بر ایرانهراسی و تقویت اعتماد و ایجاد زمینههای جدید همکاری در عرصه نظامی باشد. باکو باید به این موضوع که تهران در پی تقویت این کشور و حفظ تمامیت ارضی آن است اطمینان حاصل کند. باکو باید از اینکه تهران نگران تهدید ایران از سوی کشورهای ثالث از جمله آمریکا نیست مطمئن شود. اگر مذاکرات حول این محورها صورت گیرد و سپس در عمل نیز اعتمادسازی حاصل شود، همکاری نظامی فیمابین میتواند به مرور زمان از جنبههای نرم افزاری و سخت افزاری بیشتری برخوردار گردد. البته در این وضعیت نیز نباید از تاثیر قدرتهای ثالث بر این نوع همکاریها بر آذربایجان غافل ماند. اگر روسیه زير تاثیر آمریکا در رابطه با فروش اس300 خلف وعده میکند و رئیسجمهورش در همکاری ایران در زمینه انرژی هستهای فرمان محدودسازی صادر میکند، آذربایجان جای خود دارد.
۱۶.۳.۹۰
بررسي روابط جمهوري آذربايجان با رژيم صهيونيستي اسرائيل
پیشینه تاریخی روابط آذربایجان و اسرائيل
آذريها و يهوديها از زمانهاي گذشته در دوره اي كه هيچيك داراي دولتي نبوده اند با يكديگر مرادوه داشته و بعضا در كنار هم زندگي كرده اند .اين موضوعي انساني وعاطفي است كه در يك روند تاريخي بروز وظهور داشته است .درواقع منهاي تاثير تاريخي اين ملتها برهم از حيث زيست اجتماعي ساير مواردي كه امروز شاهد آن هستيم خيلي تحت تاثير اين گذشته نبوده وبا ورود ساير مولفه هاي فرهنگي ،سياسي ،اقتصادي ،امنيتي و... نظاره گر تفكرات ورفتارهاي افراطي بويژه از سوي يهودياني كه تحت تاثير نظريه هاي تئودور هرتزل قرارگرفتند و سرزمين فلسطينان را اشغال نمودند هستيم.
آنچه كه امروز با آن مواجهيم درواقع تحت تاثير همان سياستهاي سلطه طلبانه اسرائيل صورت مي گيرد و هرگونه مناسبات اين كشور با ساير كشورها بويژه با كشورهاي اسلامي درراستاي تثبيت همين افراطي گري تنظيم وبه مورد اجرا درمي آيد.
فروپاشي شوروي هم فرصتي براي هرتزليستها فراهم نمود تا انديشه ها وبرنامه هاي صهيونيستي خودرا با بهره گيري از انرژيهاي هاي رها رشده از منطقه شوروي سابق و بلوك شرق سابق در چارچوب نظام دوقطبي دوره جنگ سرد بيش از پيش جامه عمل بپوشاند.
بمنظور درك بيشتر مناسبات آذريها ويهوديها ابتدا لازم مي دانم پيرامون گذشته اين مناسبات در دوره شوروي سابق مطالبي را مطرح نمايم.سپس به ساير سوالات سايت ديپلماسي ايراني در رابطه با مناسبات جمهوري آذربايجان و رژيم صهيونيستي اسرائيل درحد بضاعت پاسخ دهم.
يهوديان ساكن در جمهورى هاى شوروى سابق به جهت حمايت هاى آشكار و پنهان آمريكا از مهاجرت آنها به اسرائيل و فعاليت شديد آژانس يهود ( سخونت ) در ايجاد زمينه هاى مهاجرت يهوديان به اسرائيل توانسته بودند نظر مثبت سران رژيم كمونيستى شوروى سابق را جلب كنند . از سال 1988 اولين گروه از يهوديان ساكن در شوروى كه خواستار مهاجرت به اسرائيل بودند ، در قالب گروههاى منظم توسط آژانس سخونت به اسرائيل منتقل شدند .
در خصوص يهوديان ساكن در آذربايجان بايد گفت ، اين يهوديان جزء اولين يهوديان ساكن در كل شوروى سابق بودند كه توانستند مجوز فعاليت دينى و تأسيس مدرسه مخصوص يهوديان را در سال 1987 در شوروى به دست آورند . اين روند با سفر رسمى وزير كشاورزى وقت اسرائيل به شوروى و ديدار با مقامات بلند پايه آن و سفرش به باكو تسريع يافت . در اسفند سال 1368 ( 1989) انجمن دوستى اسرائيل و آذربايجان تشكيل شد كه اين امر با روى كار آمدن ميخائيل گورباچف در 11 مارس 1985 به عنوان آخرين رهبر شوروى سابق همراه بود . وى جهت انجام اصلاحات بنيادين در ساختار سياسى و اقتصادى شوروى در كنگره بيست و هفتم حزب كمونيست شوروى در فوريه 1986 طرحهاى اصلاحات سياسى و اقتصادى خود موسوم به گلاسنوست ( فضاى باز سياسى ) و پرستوريكا ( ساختاربندى مجدد اقتصادى ) را عنوان كرد . در حالى كه اين اصلاحات و اقدامات اتخاذ شده عملا موجبات فروپاشى ابرقدرت شرق را فراهم آورد .
گلاسنوست هدفى جز اعمال فشار بر محافظه كاران درون حزب كمونيست شوروى كه مخالف هر گونه اصلاحات و آزادىهاى مدنى بود ، نداشت و بر طبق همين اصلاحات يك سرى آزادىهاى اجتماعى و مذهبى به مردم شوروى داده شد كه پيش از اين جرم بود و مردم شوروى در قالب همين اصلاحات توانستند با مذاهب مختلف مسيحى ، مسلمان و يهودى برخى امور مذهبى خود را با آزادى نسبى انجام دهند .
در آذربايجان ، جامعه يهوديان به سه دسته تقسيم مىشوند : الف . يهوديان كوهستان ( سفارادين ) ، ب . يهوديان اشكنازى و ج . يهوديان گرجستانى ؛ كه قديمىترين گروه يهوديان كوهستان هستند كه طبق ادعاى مورخان يهودى ، قدمت آنان به 15 قرن پيش مىرسد.
براى نخستين بار با توسعه صنايع نفت باكو در آغاز قرن نوزدهم و بعد از اشغال آذربايجان توسط امپراطورى روسيه ، يهوديان اشكنازى در اين منطقه حضور يافتند . بخش عمدهاى از افرادى كه به اين منطقه آمده بودند از يهوديان لائيكى بودند كه با يهوديان آذربايجان مشكلى نداشتند و بيشتر به خاطر سرمايه گذارى در صنايع نفت منطقه در اين كشور حضور داشتند. در اواسط قرن نوزدهم رشد روزافزون صنعت نفت باكو نقش مهمى در اسكان بسيارى از مليتهاى گوناگون از جمله يهوديان در اين منطقه داشت و همين امر موجب تربيت افراد تحصيل كرده در ميان يهوديان شد ، چرا كه با شكوفايى اقتصادى در اين دوره بستر لازم براى پيشرفت افراد در ساير زمينهها فراهم آمد كه بيشتر روشنفكران يهود در آن دوره را مهندسان ، معلمان ، پزشكان و حقوقدانان تشكيل مىدادند .
نبود تفكرات ضد يهودى و ضد سامى در ميان مردم مسلمان منطقه كه بنا به گفته خاخام ماير بروك ، رئيس جامعهى يهوديان آذربايجان : « آذربايجان تنها كشور بعد از اسرائيل است كه در آن فعاليتهاى ضد يهودى وجود ندارد و يهوديان آزادانه به فعاليتهاى دينی خود مشغولند » و همچنين وجود ساختار اجتماعى متفاوتى كه در بين سه گروه از يهوديان ساكن در آذربايجان وجود دارد ، از خصوصيات بارز جامعه يهوديان آذربايجان است كه شايد در ساير جوامع يهودى كشورهاى مشترك المنافع ديده نشود.
حتى در بين سالهاى 1937 تا 1938 و همچنين در سال 1952 كه تفكرات و اقدامات ضد يهودى در اتحاد جماهير شوروى رو به تزايد نهاد ، افرادى كه از ترس اين اعمال در رعب و وحشت به سر مىبردند در آذربايجان تنها اخبار اين حوادث را مىشنيدند ، چرا كه هيچ گونه نمونهى بارزى از خشونت عليه جامعه يهوديان آذربايجان ديده نشده است.
يهوديانى كه بيشتر در آذربايجان پراكنده هستند و تحت عنوان يهود پراكنده از آنها ياد مى شود ، از يهوديان كوهستان هستند كه ساليان متمادى در كنار ساير مليتهاى ساكن در آذربايجان زندگى كردهاند و با اينكه ارتباط آنان با اين اقوام تنگاتنگ بوده ، اما زبان ، آداب و رسوم و همچنين عادتها و روش زندگى خود را تا حدودى حفظ كردهاند .
روستاى كراسنايا اسلوبودا ( قرمزى قصبه سى ) از توابع شهر قبا يكى از شهرهاى شمالى آذربايجان تنها مكانيست كه پس از فروپاشى شوروى ، يهوديان به آنجا مهاجرت كرده و در آنجا به شكل متراكم ، تشكيل زندگى دادند ( حدود 8000 نفر ) . برخي از كارشناسان معتقدند كه اين اتفاق همزمان با زندگى جديد يهوديان پراكنده در آذربايجان رخ داده است.
پس از حوادث ژانويه سال 1990 و به دنبال ناآرامىهاى سياسى در آذربايجان و تبديل شدن مناقشه آذربايجان و ارمنستان به ايجاد درگيرىهاى خونين ميان دو كشور و ورود نيروهاى نظامى روسيه به باكو بسيارى از خانوادههاى يهودى ، آذربايجان را ترك كردند .
از زمان به قدرت رسيدن حيدر على اف در سال 1993 ، در حالى كه اوضاع كشور رو به آرامى مىنهاد و بين نيرويهاى نظامى ارمنستان و آذربايجان آتش بس برقرار شد(قراردادآتش بس بيشكك1994) ، مهاجرت به اسرائيل نيز تا حد زيادى كاهش يافت .
كمترين مهاجرت در سالهاى 1996 تا 1997 اتفاق افتاد . در سال 1998 مهاجرتهايى به خارج صورت گرفت ، اما باز در سالهاى 1999 تا 2000 ميزان مهاجرت به اسرائيل به اندازه سال 1997 كاهش يافت.
تعيين ميزان دقيق تعداد یهودیان آذربايجان براساس آمار رسمى به دليل رخدادهاى تاريخى و مهاجرتهاى انجام گرفته بسيار دشوار است ، اما در حال حاضر بر طبق آمار منتشره حدود 26000 يهودى در اين كشور زندگى مىكنند كه به ترتيب زير دستهبندى شدهاند :
1. يهوديان كوهستان كه بيش از 11000 نفر از آنان در باكو ، بيش از 6000 نفر از آنان در قبا و 3600 نفر در ساير نقاط آذربايجان زندگى مىكنند . طبق بررسىهاى تاريخى انجام گرفته و اسناد منتشره خواستگاه اصلى يهوديان كوهستانى ، ايران بوده و اين يهوديان در قرون گذشته از مناطق شمالى ايران به منطقه فعلى مهاجرت كردهاند و به زبان تات كه يك گويش فارسى آميخته به عبرى است ، صحبت مىكنند .
2. يهوديان اشكنازى كه 4300 نفر آنها در باكو و 3300 نفر در ساير مناطق آذربايجان زندگى مىكنند .
3. يهوديان گرجستانى كه جمعا حدود 700 نفر مىباشند ، بيشتر در باكو و قبا زندگى مىكنند
عدهاى معتقدند با توجه به ناآرامىهاى موجود در سرزمينهاى اشغالى به دليل افزايش عملياتهاى استشهادى مبارزان فلسطينى و جهادى ، ميزان مهاجرت به اين كشور طى سالهال اخير با كاهش قابل ملاحظهاى روبهرو شده است .
در سالهاي دهه 1950 ديويد بن گورين، اولين رئيس جمهور رژيم صهيونيستي در پي ايجاد يك اتحاد خاورميانه اي شامل كشورهاي غيرعربي بود. اين استراتژي كه (( اتحاد پيراموني)) ( Peripheral Aliance ) ناميده مي شد بر اين اصل استوار بود كه سياست خارجي اسرائيل بايد متكي بر كشورهاي پيرامون و غير عرب باشد زيرا اسرائيل به دليل اينكه در محاصره كشورهاي عرب متخاصم قرار دارد امكان توسعه روابط سياسي و اقتصادي را با همسايگان ندارد. اين طرح كشورهايي مثل ايران ، تركيه و اتيوپي را شامل مي شد.با پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1978 ميلادي اين تلاش به شكست انجاميد.از آن به بعد اسرائيل تلاش كرد روابط خود را با هر كشور مسلمان (( ميانه رو )) گسترش دهد تا هم چهره ضد اسلامي اسرائيل از بين برود و هم اين برداشت كه تمام كشورهاي مسلمان عليه اسرائيل متحد شده اند كمرنگ شود.به دنبال سقوط اتحاد جماهير شوروي سابق و ظهور جمهوريهاي جديد در قفقاز و آسياي مركزي، رژيم صهيونيستي تلاش گسترده اي براي نفوذ اقتصادي و سياسي در اين منطقه – كه اكثريت آنرا مسلمانان تشكيل مي دادند – آغاز كرد. هدف اصلي اين تلاشها از ديد اسرائيل پيش گيري از تهديد بنيادگرايي اسلامي و مانع تراشي در برابر گسترش نفوذ عربي و ايراني در جمهوريهاي جديد بود.اسرائيل تلاش مي كرد تا تهديد بنياد گرايي اسلامي را جايگزين خطر كمونيسم كند. دولت اسرائيل در آغاز ديپلماسي و تجارت را بر استفاده از نفوذ داخلي يهوديان در جمهوريهاي جديد آسياي مركزي اولويت داد. بدين ترتيب اسرائيل در پايان سال 1992 كشورهاي آذربايجان، قزاقستان، قرقيزستان و تاجيكستان را به رسميت شناخت و در سال 1993 با تركمنستان روابط ديپلماتيك برقرار كرد. در ژوئن 1992 جامعه دوستي آذربايجان – اسرائيل اجلاسي در حيفا بر پا كرد و درآن خواستار حمايت اسرائيل از دولت آذربايجان در مبارزه اش عليه ارمنستان شد. در سپتامبر همان سال آژانس يهود يك اردوگاه تابستاني براي كودكان قزاقستان و قرقيزستان سازمان داد. در طرف مقابل نيز مقامات سياسي اين كشورها با توجه به نفوذ رژيم صهيونيستي در سياست خارجي و اقتصادي آمريكا، برقراري روابط با اسرائيل را كليد توسعه روابط خويش با آمريكا و بهره گيري از كمكهاي سياسي و اقتصادي آمريكا در عرصه هاي مختلف منطقه اي و جهاني مي دانند.
اكثراسرائيليها اعتقاد دارند كه مهاجرين قفقاز نتوانستند خود را با جامعه اسرائيلي يكپارچه سازند . عذر اين تقصير برگردن استنباط هاي جامعه اي است كه از روي حسادت آداب و سنن خود را حفظ مي كند ، بر تحصيل ارزش نمي نهد ، زبان عبري را نمي آموزد و با كودكان خود طبق قوانيني رفتار مي كند كه در اتحاد جماهير شوروي سابق حاكم بود . آنها را به گونه اي نگه مي دارند كه در مدرسه به موفقيت نرسند ، از ارتش رانده شوند ،نتواند به استخدام در آيند تا به عنوان يك بزهكار نگريسته شوند . بر طبق نظريه دولت ، يهوديان بايد قادر باشند تا بتوانند ، نه فقط در اسرائيل بلكه در هر كجا زندگي كنند . گرچه اسرائيل به عنوان سرزمين مادري تمامي يهوديان تاسيس شد ، اما جهان بايد آنها را خارج از اسرائيل نيز بپذيرد .
از زمان سقوط شوروي ، دولت اسرائيل در پي گسترش روابط حسنه با جمهوري هاي سابق شوروي بويژه در آسياي مركزي و قفقاز بوده است. سياست استراتژيك اسرائيل در منطقه در جهت پيشبرد اهداف و منافع سياست خارجي افراطي تل آويوتنظيم شده است . يكي از اهداف اسرائيل در منطقه ممانعت از گسترش نفوذ ايران در جمهوري هاي شوروي سابق بوده است . در آن زمان براي طراحان سياست خارجي اسرائيل ضرورت داشت كه اطمينان يابند جمهوري هاي مسلمان عليه تل آويو متحد نمي شوند و به جبهه به اصطلاح مخالفان نمي پيوندند . اين مسئله بخصوص در مورد قزاقستان كه به عنوان يك قدرت هسته اي واقعي به استقلال رسيده بود بسيار جدي بود . به طور كلي وقتي كه روابط تل آويو با جمهوري هاي شوروي سابق را بررسي مي كنيم ، هدف سياست خارجي قابل شناسايي است . اين اهداف وابسته به هم بدين شرح اند :
- خودداري از تاكيد بر جهان عرب در « خاورميانه بزرگ تر » . بدين معنا كه تعريف از خاورميانه را گسترش دهيم تا اعراب ، بربرها ، ايرانيان ، اكراد ، تركها و اسرائيلها را هم شامل شود . اين يادآور سياست پيراموني ديويد بن گوريون تحت عنوان « نگاهي به ماوراي حصار عرب » است .
- تغيير و منحرف ساختن توجهات از روند صلح خاورميانه و برجسته نمودن موفقيت هاي ديگر سياست خارجي اسرائيل در جهان مسلمان . اين سياست در حال حاضر براي كاهش فشار بر موضع مذاكره اسرائيل در روند صلح پيش رفته است .
- حفظ روابط استراتژيك با آمريكا . به دنبال پايان جنگ سرد و فروپاشي اتحاد شوروي ، اسرائيل در پي حفظ روابط خاص خود با واشنگتن از طريق تغيير نقش خود از يك پست نگهباني غرب به يك « حامي » يا « مدافع » در مقابل توسعه طلبي نظامي اسلامي بود .
- كنترل و تحديد رژيم هاي متخاصم و ممانعت از گسترش سلاح هاي كشتار جمعي . در زمان فروپاشي شوروي مقادير زيادي از سيستم هاي پيشرفته تسليحاتي ، مواد درجه بندي شده تسليحاتي و تسهيلات توليدي و اطلاعاتي در سرتاسر جمهوري ها گسترده شد . اسرائيل و رهبران غربي به دنبال ممانعت از آن بودند كه اين مواد از كنترل آنها خارج شود .
- تقويت و برقراري با كشورهاي مسلمان ميانه رو . در آن زمان اسرائيل تنها به توافقهاي صلحي با تركيه و مصر دست يافته بود . روابط با تركيه هنوز چندين سال عقب تر از شكوفايي آن در شكل فعلي بود و توافق هاي كمپ ديويد همچنان به شكل صلح سردي باقي مانده بود . پيمان هاي منعقده با سازمان آزاديبخش فلسطين و اردن هنوز به طور تقريبي دو و سه سال به ترتيب عقب بودند .
- گسترش بازارهاي درجه سه براي فروش تسليحات . اقتصاد اسرائيل تا حد زيادي وابسته به فروش هاي نظامي خارجي نسل دوم به منظور تامين سوبسيد هزينه هاي تحقيق و توسعه حفظ مزيت هاي كيفي تكنولوژي بر دشمنانش است . علاوه بر آن در اقتصادي كه به شدت مبتني بر صنعت امنيتي است ، صدور تسليحات بر ارزش دارايي هاي دولت مي افزايد .
- تضمين حمايت از جوامع يهودي بومي . به عنوان كشوري كه براساس هويت مذهبي شكل گرفته است ، بر رهبري اسرائيل لازم است تا از جامعه يهود در سرتاسر جهان دفاع و حمايت نمايد . اين همچنين شامل مكان هاي تاريخي يهودي و نهادهاي فرهنگي است .- اسرائيل مي خواهد تا يهوديان خارج از كشور را در جايي مناسب نگاه دارد تا در صورت لزوم بتوانند به ا سرائيل كمك كنند
روابط رسمي اسرائيل با جمهوري آذربايجان و روند گسترش آن ازابتدا تاكنون
اسرائیل از آوریل ۱۹۹۲ میلادی با جمهوری آذربایجان بصورت دوفاکتو روابط دیپلماتیک برقرار کرد .
اولين ديدار رسمي مقامات آذربايجان از اسرائيل در سپتامبر 1992 صورت گرفت. اسرائيل در فوريه 1993 در باكو سفارت باز كرد.در اوت 1995 يك هيات اطلاعاتي اسرائيل وارد باكو شد. اين ديدار به عنوان ماموريتي محرمانه براي آموزش ماموران امنيتي جمهوري آذربايجان توصيف شد.
حضور بنيادها و نهادهاي صهيونيستي در جمهوري آذربايجان بواسطه پارامترهاي متعددي از جمله: اهميت ژئوپلتيكي منطقه قفقاز، جمعيت مسلمان اين جمهوري ، همجواري آن با درياي خزر و وجود منابع نفت و گاز داراي اهميت مي باشد.يكي از نمودها و ابعاد جدي حضور بنيادها و تشكلهاي غير دولتي و مستقل در جمهوري آذربايجان كمك مالي رسمي و غير رسمي آنها جهت ايجاد و شكل گيري خبرگزاريها، نشريات، روزنامه ها و بطور كلي مطبوعات وابسته به آنها بود تا از اين تريبونها اقدام به انتشار اخبار و مطالب مورد نظر گردانندگان اصلي و پشت پرده اين بنيادها در عرصه افكار عمومي مردم اين جمهوري و ساير ساكنين منطقه نمايند.
از جمله اين بنيادها و نهادهاي فعال صهيونيستي مي توان به موارد ذيل اشاره نمود:
1- بنياد جورج سوروس
2- بنياد كمك ملي به دمكراسي
3- انستيتو صلح و دمكراسي آمريكا
4- موسسه رسانه هاي قفقاز
رژيم اسرائيل برخي پروژه هاي اقتصادي در جمهوري آذربايجان رادر دست دارد كه از اين طريق به سودهاي كلان اقتصادي و سياسي نائل مي گردد. به عنوان نمونه شركت اسرائيلي سونول ( Sunol ) كه در حال حاضر فعاليت بسياري نيز در صنايع نفت عراق براي تامين سوخت ارتش آمريكا دارد از پرنفوذترين شركتهاي استخراج نفت در آذربايجان است.
انجام پروژه هاي اقتصادي محور روابط اسرائيل با آذربايجان مي باشد. گفته مي شودرژيم صهيونيستي پروژه بزرگ آبياري قطره اي تحت عنوان (( آيزنبرگ )) را در آذربايجان اجرا نموده يا درحال اجراست.
به نظر مىرسد بهبود اوضاع اقتصادى و سياسى در آذربايجان و وجود زمينه هاي فعاليت سازمانهاى يهود در اين كشور از عمده دلايل عدم مهاجرت به اسرائيل بوده است . ايجاد مراكز فرهنگى خيريه و آموزشى يهود توسط دولت اسرائيل و يهوديان آمريكا در اين جمهورى از ديگر دلايل مهم كاهش مهاجرت است . چرا كه دوران پرتلاطم آشوبهاى سياسى سالهاى اوليه استقلال آذربايجان و جنگ قرهباغ به پايان رسيده و دولت ومردم آذربايجان با گسترش مناسبات خود با جهان خارج توانستهاند تا حدود زيادي بر مشكلات خود فائق آيند . يهوديان در اين موقعيت ، جهت گسترش نفوذ خود در جامعه آذربايجان با كمك رژيم اسرائيل و آمريكا فرصت مناسبى را به دست آوردند . در چند سال اخير علاوه بر كاهش چشمگير مهاجرت يهوديان به اسرائيل ، مهاجرت معكوس صورت گرفته است.
در سال 1992 انجمن بين المللى يهود باستان و فرهنگ يهود در آذربايجان تأسيس شد . هدف اين انجمن بررسى جوامع يهودى آذربايجان بود . اين انجمن ، سمينارى مشترك با دانشگاه ملى علوم ، با موضوع .يهوديان كوهستان گذشته و حال برگزار كرد . هدف اصلى از برگزارى اين سمينار ، ايجاد هماهنگى ميان جوامع يهود جهت تقويت جايگاه يهوديان آذربايجان در اين كشور بود . در اين سمينار ، طرح ايجاد نخستين سازمان يهودى در باكو با عنوان مركز فرهنگى يهود و باشگاه جوانان آلف در آذربايجان مورد تصويب قرار گرفت . اين مركز قبل از راهاندازى رسمى سفارت اسرائيل در آذربايجان وظيفه سفارت را ايفاء مي نمود.
باشگاه جوانان آلف در كنار برنامههاى فرهنگى و آموزشى خود ، كمكهاى لازم را به آژانس يهودى سخونت جهت مهاجرت يهوديان به اسرائيل مىنمايد . در واقع يكى از بازوهاى فعال آژانس سخونت در ميان جوانان يهودى است كه در برنامه اين باشگاه ، كلاسهاى آموزش زبان عبرى و مسائل دينى از اولويتهاى فعاليت اين باشگاه مىباشد .
اندكى پيش از تأسيس اين باشگاه ، مجمعى با نام « آذربايجان - اسرائيل » ايجاد شد كه روابط فرهنگى دستور كار آن بود . اين مجمع فعاليت خود را با انتشار روزنامهاى با نام اختصارى « اذ - ايس » ( كه تداعى كننده كلمه عزير است ) آغاز كرد .
يكى از اهداف فعاليت مدارس ايشواى يهوديان در آذربايجان ، برگزارى كلاسهاى آموزش دينى بين يهوديان است . عدم آگاهى يهوديان آذربايجان از قوانين مذهبى يهود و عدم پايبندى آنها به احكام مذهبى يهود ، باعث توسعه اين مراكز شده است . وظيفه اصلى اين مدارس يعنى « ايشيواها » تربيت نسل جديد طلبههاى مذهبى براى كنيسههاى باكو است كه براى تكميل آموزشهاى خود به اسرائيل اعزام مىشوند .
روزنامه نيويورك تايمز در تاريخ 29 ژوئيه 2000 گزارشى از گسترش مدارس يهودى در جمهورى آذربايجان منتشر كرد . به نوشته اين روزنامه « يهوديان جمهورى آذربايجان چندان مذهبى نيستند و نمىدانند چگونه به فرايض دينى خود عمل كنند » . اين روزنامه همچنين افزود ؛ « خاخامهاى اسرائيلى با حمايت يهوديان ثروتمند آمريكا در حال تغيير اين وضعيت هستند . آنها با تأسيس مدارس و دانشگاه نظير كالج يهوديان باكو و تأمين اعتبار مالى اين مؤسسات به يهوديان زبان عبرى و خواند تورات و همچنين چگونگى انجام فرايض دينى يهوديت را مىآموزند » . به نوشته اين روزنامه آمريكايى « دانش اموزان اين مدارس برخلاف پدران و مادران و اجداد خود كه تنها از نظر قومى و فرهنگى يهودى هستند ، از بعد دينى نيز يهودى مىشوند . »
در جمهورى آذربايجان در شرايطى كه تنها حدود 26 هزار يهودى در جمهورى آذربايجان زندگى مىكنند تأسيس مدارس ، دانشگاهها ، ارتباطات گسترده با احزاب دينى ، سياسى و تشكيل انجمنها ، باشگاههاى مختلف و صرف هزينههاى گزاف نمىتواندصرفا انگيزههاى دينى داشته باشد و محتملا اهدافى غير از حمايت از جامعه يهوديان آذربايجان را پيگيرى مىكنند .
هدف اسرائيل از گسترش دامنهى مناسبات خود با آذربايجان جداى از مسئله يهوديان اين كشور ،حضور در صنايع نفت اين جمهورى است . روزنامه اتريشى ناخريشتن در شماره 28 آگوست 1997 در اين خصوص مىنويسد : « درياى خزر با داشتن ذخاير عظيم نفتى كه تا 200 ميليارد بشكه برآورد مىشود ، دومين منطقه مهم نفتى پس از خليج فارس است » . كاسپارو اينبرگر ، وزير دفاع سابق آمريكا در اين خصوص مىگويد : « نفوذ در منطقهى درياى خزر براى آمريكا و غرب از گسترش سازمان پيمان آتلانتيك شمالى « ناتو » به شرق مهمتر است » .
حضور قوى رژيم صهيونيستى در اين منطقه موجب تثبيت موقعيت اسرائيل براى رسيدن به اهدافش در منطقه خواهد شد .چنان كه آركادى ميلمان ، سفير سابق اسرائيل در باكو در يك اظهارنظر توهينآميز ، مردم مسلمان آذربايجان را برده خوانده بود كه موجب بهت و تعجب افكار عمومى آذربايجان شد ، اما سفير تا پايان مأموريت خود به فعاليتاش ادامه داد !
دلایل اهمیت آذربایجان برای اسرائیل چیست؟
با توجه به موقعيت ژئو پوليتيك ،ژئواستراتژيك و ژئو اكونوميك جمهمري آذربايجان ،اين كشور براي اسرائيل از جهات مختلف حائز اهميت است و به صور گوناگون از عنصر يهوديان در راستاي منافع وتثبيت موقعيت خود استفاده مي كند كه مي توان موارد را ذيل را برشمرد:
1. بهرهبرداري از يهوديان آذربايجان به عنوان جامعهاي كه ميتوان به وسيله آنها در نهادهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي آذربايجان نفوذ كرد. يهوديان به عنوان حافظان منافع اسرائيل در آن كشور فعاليت ميكنند. روزنامه يني آذربايجان وابسته به اركان حاكميت، چاپ باكو مورخ 2 ارديبهشت 1383 در خبري با عنوان "مراسم يادبود شش ميليون يهودي كشته شده در جنگ جهاني دوم" اعلام كرد مراسمي توسط مركز فرهنگي سفارت اسرائيل با حضور مقامات رسمي و روساي جوامع يهودي آذربايجان و خارج از آن با سخنراني سفير اسرائيل برگزار شد كه دراين مراسم "هدايت اوروج اف" مشاور مسائل ملي رئيسجمهور آذربايجان سخنراني كرد(وي اينك رئيس كميته دولتي امورديني جمهوري آذربايجان است) او متن پيام الهام علي اف، رئيس جمهور آذربايجان، به ملت يهود را قرائت كرد. پس از آن،به ياد يهوديان كشته شده شمع روشن كردند. اين موضوع نمونهاي از شگردهاي يهوديان و اسرائيليها براي مظلومنمايي است.
2. بزرگنمايي تهديد ايران و اسلامگرايي، استفاده از تهديدات مشترك دو جانبه و چند جانبه و توسل به ترفندهاي سياسي و تبليغاتي.
3. نفوذ فرهنگي به كشور مسلمان و شيعه آذربايجان، به كارگيري ابزارها و شيوههاي فرهنگي از جمله برگزاري فستيوال فيلم اسرائيل در باكو و همچنين برپايي نمايشگاههاي كتاب براي كودكان و بزرگسالان به مناسبتهاي مختلف. برگزاري تورهاي بازديد از اسرائيل توسط آژانس "سخونت" و وابسته فرهنگي اسرائيل در باكو با هزينه سفارت اسرائيل براي آشنايي جوانان مسلمان آذري با صنعت، پيشرفت و توسعه دموكراتيك جامعه اسرائيل و انتقال تجربيات به آذريها. تاسيس جمعيت دوستي جوانان آذربايجان و اسرائيل در تاريخ 5 ارديبهشت 1383 با حضور نمايندگان سازمانهاي بينالمللي يهودي سخونت و كارمندان سفارت اسرائيل در آذربايجان با هدف توسعه ارزشهاي تاريخي، ملي و معنوي ميان ملتهاي آذربايجان و اسرائيل
4. توسعه نفوذ سياسي به كشورهاي قفقاز، بهرهگيري از اختلافات داخلي جمهوريهاي سابق شوروي مانند اختلاف ارمنستان و آذربايجان يا اختلافات داخلي گرجستان با جداييطلبان آبخازيا و... به مثابه ابزاري براي توسعه نفوذ در اين كشورها.
5. جذب نخبگان اقتصادي و سياسي اين جوامع، در اين زمينه ميتوان به كمكها و مساعدتهاي مالي رژيم صهيونيستي، چه به صورت مستقيم چه غيرمستقيم، به برخي احزاب و روزنامهنگاران آذربايجان اشاره كرد. وظيفه اين جرايد و احزاب نزديككردن نظر مقامات كشور و افكار عمومي مردم آذربايجان به اسرائيل است. در اين زمينه، روزنامه يني مساوات چاپ باكو به نقل از ديويد استابس، نماينده صندوق جورج سوروس ميلياردر يهودي امريكايي تبار گفت: "اين صندوق مبلغ 150 هزار دلار به مطبوعات آزاد آذربايجان كمك خواهد كرد." اين امر آشكارا دست يهوديان و صهيونيسم را در نفوذ به آذربايجان نشان ميدهد.
6. بهرهبرداري از عوامل و عناصر آمريكا و ديگر كشورهاي همسو اسرائيل براي تحكيم موقعيت خود در آذربايجان علاوه بر ابزارهايي كه خود راسا اقدام به استفاده از آن ميكند، با توسل به امكانات و توانمنديهاي امريكا ، از آنها نيز بهره ميبرد. اسرائيل با واسطه گري براي لغو مصوبه 907 كنگره آمريكا (كه تاكنون ميسر نشده )موجب شده تا اذربايجان با چشم دوختن به كمكهاي يهوديان آمريكا در توسعه روابط آمريكا با آذربايجان، همكاريهاي بيشتري با اسرائيل كنند. از سوي ديگر، اسرائيل براي حفظ امنيت سرمايههاي خود در آذربايجان و عدم ايجاد حساسيت در داخل آذربايجان و كشورهاي همسايه سعي كرده تا برخي از فعاليتها و كالاهاي صادراتياش را با پوشش و علامت شركتهاي اير كشورها به آذربايجان و كشورهاي آسياي ميانه صادر كند.
7. حضور در مرزهاي شمالي ايران، يكي از مهمترين اهداف اسرائيل در روابط با جمهوري آذربايجان حضور در مرزهاي شمالي ايران است.
به گفته ايفريم عنبر دلايل نزديكي اسرائيل و آذربايجان عبارتند از : ترس از ايران ، ترس از اسلام راديكال ، بدگماني نسبت به روسيه ، دوستي با تركيه وتمايل به بخشي از غرب محسوب شدن .
برخي مصداقهاي فعاليت فرهنگي اسرائيل در آذربايجان
در خصوص روابط فرهنگي اسرائيل در آذربايجان، مسائل متنوع و مختلفي وجود دارد كه اسرائيليها با استفاده از آنها سعي در توسعه نفوذ خود در ميان نخبگان و جوانان آذري دارند. تشكيل انجمن دوستي جوانان آذربايجاني و اسرائيلي در تاريخ 29 آوريل 2004 در باكو با عضويت اوليه چهل نفر از جوانان و تحصيلكردگان مسلمان آذري يكي از اين ابزارهاست. روسلان صادق اف، رئيس انجمن برنامهريزي، هدف اين انجمن را گسترش ارتباطات جوانان مسلمان آذربايجان با جوانان يهودي ساكن در آذربايجان و جوانان اسرائيلي در ارتباط با علم نوين و نيز تاريخ گذشته و روابط فرهنگي و دوستي دو جانبه بيان كرد. وي ابراز اميدواري كرد كه اين انجمن در مدت كوتاهي بتواند به اهداف خود نائل شود و با ساير سازمانهاي يهودي مرتبط در جهان نيز ارتباط برقرار كند. برگزاري نمايشگاه و كنسرتهاي موسيقي اسرائيل و برنامهريزي تبادل دانشجو ميان دانشگاههاي دو كشور از جمله اقدامات آنهاست. اسرائيليها با درك بافت فرهنگي،مذهبي و اجتماعي جامعه آذربايجان، در برخورد با اين كشور معتقدند كه مساله روابط فرهنگي براي اين كشور از اهميت بالايي برخوردار است. زيرا اگر اسرائيل در طراحي مناسبات خود با آذربايجان مقوله فرهنگي را كم رنگ قرار دهد، در بلندمدت زمينههاي فعاليت خود را از دست خواهد داد. بنابراين، اسرائيل از ابتداي ورود به آذربايجان كوشيده است حضور خود را در قالب فرهنگي بيشتر نمود دهد. اين كشور با ارسال دارو و كمكهاي پزشكي به مجروحان جنگي آذربايجان، ارائه كمكهاي بلاعوض به آوارگان قرهباغ،كمك به ساخت بيمارستان و مراكز فرهنگي، آموزش زبان انگليسي و رايانه و موزيك سعي در ايجاد نزديكي به قشر تحصيل كرده اين كشور كرده است.
اولين فستيوال فيلم اسرائيل در آذربايجان با همكاري "آژانس سخونت" در باكو مورخ 11 مارس 2004 با ارائه فيلمهاي كارگردان اسرائيلي، مافيسير، از جمله شركت سه فيلم: اضطراب در كريسمس، ديدگاههاي يك مرد غربي و حادثه در شهر باكو، به اكران گذاشته شد. در اين خصوص، "ايتان نانه" سفير وقت اسرائيل در باكو گفت: اين فرصتي بود كه علاقهمندان سينما در آذربايجان با آثار كارگردانان اسرائيلي آشنا شوند. در اين ميان "اكتاي ميرقاسم اف" يكي از كارگردانان خانه سينماي آذربايجان اعلام كرد كه برگزاري اين فستيوال زمينههاي توسعه فرهنگي ميان دو كشور را گسترش ميدهد و در نتيجه، دوستي بين مردم آذربايجان و اسرائيل افزونتر خواهد شد. همه اينها بيانگر اين واقعيت است كه رژيم صهيونيستي اقدامات فرهنگي درآذربايجان را بعنوان يكي ازاولويتها مدنظر دارد.
برخي مصداقهاي فعاليتهاي اطلاعاتي اسرائيل در آذربايجان
فعاليتهاي اطلاعاتي اسرائيل در آذربايجان در دو زمينه انجام ميگيرد:
الف) تلاش سرويسهاي اطلاعاتي اسرائيل براي توسعه و بسط ارتباط با روزنامهنگاران و سران احزاب موافق و مخالف دولت .
اسرائيل در برخورد با مسائل داخلي آذربايجان علاوه بر اعلام حمايت از حاكميت آذربايجان سعي دارد در روابط خود با احزاب مخالف، يك رويه ميانه و مثبتي داشته باشد تا در آينده در صورت روي كار آمدن اين احزاب، قدرت و منافع اسرائيل در آذربايجان حفظ شود. كه البته احزاب كنوني شانس بسيار اندكي براي نيل به قدرت سياسي دراين كشور دارند.
اوج توسعه روابط اسرائيل با آذربايجان در زمان جبهه خلق به رهبري ايلچي بيك بود. در اين دوره اسرائيل سفارت خود را در اين كشور به سطح سفير ارتقا داد.
در سال 2000 جورج سوروس، يهودي ميليونر امريكايي و رئيس بنياد سوروس، به باكو سفر كرد. در اين سفر وي ضمن ديدار با حيدر علي اف، رئيس جمهور وقت آذربايجان، و ساير مقامات بلندپايه آذري ملاقاتهايي با سران احزاب مخالف داشت كه از جمله ميتوان علي كريم لي رئيس حزب جبهه خلق ، اعتبار محمداف رئيس حزب استقلال ملي ، عيسي قنبراف رئيس حزب مساوات و... را نام برد. شعبه اين بنياد در باكو به رياست ديويد استابس مساعدتها و كمكهايي به روزنامهنگاران و احزاب سياسي موافق و مخالف دولت در آذربايجان ميكرد.
يكي از موضوعات فعاليت سرويسهاي اطلاعاتي اسرائيل در آذربايجان در خصوص برقراري امنيت خط لوله نفت باكو- تفليس - جيحان است. بخش عمده تامين امنيت اين خط لوله برعهده شركتهاي اسرائيلي گذاشته شد. در اين زمينه، سرويس اطلاعاتي اسرائيل (موساد) و سرويس اطلاعاتي آذربايجان قراردادهاي دو جانبه در خصوص آموزش افسران آذري در اسرائيل امضا كردند.
روزنامه اوراسيا چاپ باكو نيز در 26 آوريل 1998 در گزارشي تحليلي درمورد فعاليتهاي اسرائيل نوشت: "افسران موساد در آذربايجان همكاريهاي مشتركي را به انجام ميرسانند."
ب) برخي اخبار و نوشتهها حاكي از آن است كه اسرائيل به موازات فعاليتهاي عمراني و كشاورزي در طرحي با نام موشاو در آذربايجان، وتحت پوشش اين فعاليتها اقدام به فعاليتهاي اطلاعاتي در مناطق جنوبي آذربايجان نزديك به مرز ايران ميكند.گفته مي شود اين رژيم با ايجاد مزارع كشاورزي و مكانيزه در كنار مرز ايران مانند شهرهاي لنكران، ماسالي و در مناطق شرور و بابك در جمهوري نخجوان اقدام به نصب دستگاههاي شنود كرده است كه امكان شنود خطوط تلفن همراه ايران و ارتباطات بيسيمي يگانهاي نظامي را براي اين كشور ميسر ميكند.دولت باكو هيچ وقت اين ادعاها را تائيد نكرده است.
تسلط اسرائيل بر يكي از مهمترين و حساسترين سيستمهاي ارتباطي آذربايجان يعني اپراتوار دوم تلفن همراه اين كشور كه توسط شركت اسرائيلي باكسل اداره ميشود، زمينه فعاليت اين رژيم را آسانتر كرده است. البته جمهوري آذربايجان با درك حساسيتهاي جمهوري اسلامي ايران، هر گونه فعاليت امنيتي اسرائيل عليه ايران را درك كرده و آن را جنگ رواني از طرف محافل ايراني عليه جمهوري آذربايجان قلمداد كرده است. البته رژیم صهیونیستی، تاکنون از صدور فن آوری های ارتباطی و همچنین سرمایه گذاری در بخش صنعت و اشتغالزایی به جمهوری آذربایجان خودداری کرده و در عين حال با لابی ارمنی برای تقویت جدایی طلبان قره باغ، همکاری های گسترده ای داشته است.
گسترش همكاري اسرائيل با بخش ارتباطات جمهوری آذربایجان
گسترش نفوذ صهیونیست ها در نظام جمهوری آذربایجان، تنها به اینجا پایان نمی یابد. رژیم صهیونیستی برای اجرای اهداف توسعه طلبانه امنیتی و جاسوسی در منطقه، به دنبال گسترش مناسبات با جمهوری آذربایجان، به ویژه در عرصه ارتباطات و مخابرات است.
به گزارش منابع محلی از باکو، «ادن بارتال» و «التماس محمداف»، معاونان وزیران ارتباطات و فن آوری اطلاعات جمهوری آذربایجان و اسرائیل، اخيرا در باکو بر گسترش همکاری ها در عرصه مخابرات و ارتباطات، تأکید کردند.
«ادن بارتال»، معاون وزیر ارتباطات و فن آوری اطلاعات رژیم صهیونیستی در این دیدار، از ایجاد شرایط از سوی باکو برای حضور تل آویو در عرصه ارتباطات و مخابرات جمهوری آذربایجان، تشکر کرد
همكاري نظامي آذربايجان با اسرائيل
-تا به امروز اسرائيل دراين نوع همكاري با كشورهايي كه با آنها روابط رسمي ندارد بسيار موفق بوده است .
- از تجربياتي كه اسرائيل بدست آورده است ، اغلب گفتگو با رهبران نظامي و سرويس هاي امنيتي را آسان تر و سودمند تر از گفتگو با هيات هاي سياسي يافته است .روابط ارتش با ارتش يا روابط نظامي معمولاً به صورت مخفيانه و عاري از ملاحظات سياسي اداره مي شود و عوامل غير عيني اين روابط را توجيه مي نمايند . علاوه بر اين تل آويو به دليل برتري هاي نظامي كه قادر به ضربه زدن به هر نقطه دنيا با فن آوري هاي بزرگ و پيچيده مي باشد اعتبار بسياري بدست آورده است .
- از اين رو همكاري نظامي و امنيتي اسرائيل ، ابزار سياست خارجي است كه با آن كشور هاي غير قابل كنترل رابه نوعي به سوي خود جذب مي كند . از آن جا كه رهبران اسرائيلي ، مسائل امنيت ملي (و تهديدها ) را به عنوان تهديدي مطلق و بالقوه براي ماهيت اسرائيل تفسير مي كنند ، دولت هاي اسرائيلي جذب و جلب ارتشها و سرويس هاي امنيتي در سرتاسر جهان را بسيار سودمند يافته اند .
- همكاري هاي نظامي و امنيتي نه تنها ايجاد كننده منابع عظيم اطلاعاتي در مورد ارتش هاي ملی ، تهديدات بالقوه و تواناييهاي احتمالي است ، بلكه براي توسعه بازارهاي آتي براي سخت افزارهاي نظامي اسرائيل نيز بسيار سودمنداست . در برخي مراحل دولت هاي اسرائيلي مي توانند خواهان افزايش دخالت و جذب مردم و حتي به رسميت شناخته شدن آنها شوند .
-اسرائيل در اتحاد شوروي سابق روابط نظامي ، امنيتي و اطلاعاتي را توسعه داده است . در آسياي مركزي ، شريك و همتاي مشتاقي چون ازبكستان پيدا كردهاست و در قفقاز نزديكترين روابط نظامي و امنيتي را با آذربايجان توسعه داده است .
- نائه ، سفير اسرائيل مي گويد : « همسايگان خطرناك و تاريخ و پيشينه سركوب ، اسرائيل و آذربايجان را متحدين طبيعي كرده است كشورهايي كه دوستان زيادي ندارند تمايل به پيدا كردن يكديگر دارند . »
- ثابت شده است كه در جنگ ناگورنو قره باغ ، اسرائيل به آذربايجان تسليحات مي فروخته است . درصورت صحت اين اخبار مشخص مي شود كه تسليحات ارائه شده كارساز نبوده است.هرچند كه در اشعال اراضي اذربايجان روسيه نقش اساسي را دارد و در دوره حاكميت جبهه خلق سياستهاي اين دولت سبب ازدست رفتن بخشي از اراضي آذربايجان شد.
- روزنامه Turkish Daily News در دسامبر 1998 در مصاحبه با صفر ابي يف نوشت : « اسرائيل از نزديك بر مسائل امنيتي و دفاعي قفقاز نظارت دارد . » هنگامي كه از وي سوال شد كه آيا آذربايجان به دنبال برقراري روابط نظامي بيشتر با اسرائيل است . او بدون ارائه پاسخي صريح گفت: « تمامي كشورها به طور طبيعي و معمول به دنبال برقراري روابط عادي با ديگران هستند . »
- ابي يف در مصاحبه با روزنامه Turkish Daily News به « تحركات مشترك » با ارتش هاي گرجستان ، تركيه و اسرائيل اشاره كرد اما از ارائه جزئيات بيشتر خودداري نمود .
- اين قابل درك است كه كسي كه مسئول دفاع از آذربايجان در مقابل تهديدات خارجي است ، ظاهراً براي هدف « مقابله با تهديدات مشترك و حمايت از خط لوله باكو - جيحان » ترجيح مي دهد در خصوص موضوعات بالقوه حساس نظير همكاري مستقيم آذربايجان با ارتش اسرائيل بحثي نكند .
- عليرغم عدم تمايل ارتش آذري براي بحث درباره همكاري با اسرائيل ، چنين تلاش هاي همكاري از طريق منابع ديگري ثبت گرديده است . آژانس خبري جمهوري اسلامي گزارش داده است كه « يك هيات نمايندگي اطلاعاتي اسرائيل در اوت 1995 به عنوان يك ماموريت مخفي براي تعليم افراد امنيتي آذربايجان به باكو آمدند . »
-چند سال بعد يعني در 1999 فاش شد كه كارشناسان امنيتي تركيه و اسرائيل براي تعليم « واحدهاي حفاظت شخصي » علي اف به آذربايجان دعوت شده بودند .
- چنين همكاري در زمينه امنيت هوايي هم ديده شده است . هواپيماي توپولف رياست جمهوري علي اف در محل بت شمش توسط صنايع هواپيماسازي اسرائيلي نوسازي شد.
- همچنين گزارش گرديد كه يك شركت امنيتي اسرائيلي به نام خدمات امنيتي ماگال براي بهبود امنيت فيزيكي در فرودگاه باكو قرارداد بسته است . ماگال در حمايت زير بنايي و فن آوري امنيتي موانع فيزيكي از جمله رويارويي و ممانعت از مهاجم ، متخصص است و قراردادهاي متعددي براي بالا بردن سطح كيفي پارامتري هاي امنيتي در تعدادي از فرودگاه هاي بين المللي را به خود اختصاص داده است .
- برخي منابع ادعا كرده اند كه قراردادهاي ماگال شامل تعهداتي براي تامين خدمات امنيتي براي خط لوله باكو - جيحان است ، هر چند كه صحت اين گزارش ها را نمي توان به طور مستقل تاييد كرد . اين گزارش ها اظهار مي كنند كه موفقيت هاي ماگال در منطقه نمايانگر و حاكي از آن است كه چگونه ديگر تجارت هاي امنيتي اسرائيل كه از موشكافي هاي عام
دور مانده ، وارد بازار آذربايجان شده است . اما گزارش هاي سالانه ماگال ، آذربايجان را به عنوان يك منبع درآمد براي همكاري ثبت كرده اند .
حساسيت مساله همكاريهاي نظامي بين آذربايجان و اسرائيل به دليل عدم انعقاد صلح ميان ارمنستان و آذربايجان و احتمال افشاي همكاري نظامي اسرائيل با دولت آذربايجان، ميتواند به روابط اين رژيم با كشورهاي اروپايي به خصوص فرانسه لطمه وارد كند (فرانسه بزرگترين حامي ارمنستان از نظر سياسي بعد از روسيه است). هم چنين اين امر ممكن است موجب تقابل لابي يهود و ارامنه در آمريكا شود. به همين علت اسرائيل سعي دارد روابط نظامي خود با باكو را به صورت پنهاني و بدون بازتاب در رسانهها ادامه دهد. البته به نظر نمي رسد همكاريهاي نظامي اسرائيل با آذربايجان آنگونه باشد كه توان نظامي آذربايجان را تا ميزاني كه توازن درقفقاز را برهم زند افزايش دهد.
در سال 2008 اسرائيل قرارداد فروش سلاح به جمهوري آذربايجان را به ارزش صد ميليون دلار امضا كرد. اين در حالي است كه اسرائيل در طول چندين سال اخير به ارزش صدها ميليون دلار اسلحه به آذربايجان فروخته است. اين قرار دادها بيشتر شامل موشك انداز، تجهيزات شركت اسرائيلي "سولتام" و دو نوع توپ توليد صنايع نظامي و تجهيزات بيسيم و رادار و ساير وسايل ارتباطي ميشود.در سال 2008 برخي مطبوعات باكو به نقل از منابع نظامي جمهوري آذربايجان نوشتند: اين كشور علاقه بيشتري به دريافت هواپيماهاي بدون خلبان "هرون" ساخت اسرائيل دارد و در نظر دارد طي چند سال آينده، ارتش را به اين نوع هواپيما مجهز كند. بنابر اين گزارش، گروهي از افسران ارتش جمهوري آذربايجان اخيرا از اسرائيل ديدار كردند و با هواپيماهاي نظامي و سيستمهاي ضد هوايي توليد اسرائيل آشنا شدند. اين گروه هم چنين در بازديد از شركتهاي نظامي اسرائيل با مشخصات فني و چگونگي بهرهبرداري از هواپيماي بدون خلبان "هرون" آشنا شدند.
هفته نامه آينه به نقل از منابع مذكور نوشته بود: اكنون ارتش جمهوري آذربايجان تعدادي هواپيماي بدون خلبان توليد اسرائيل در اختيار دارد و در نظر است در سالهاي آينده، تعداد اين نوع هواپيماها افزايش يابد و نوع پيشرفتهتري خريداري شود.
اين نشريه يادآور شد جمهوري آذربايجان در سال جاري ميلادي (2008) با شركت "سيلور آروو" اسرائيل درباره دريافت هواپيماي بدون خلبان "هرمس - 450" مذاكراتي داشته و اين مذاكرات در ماه آوريل سال جاري به پايان رسيده است.
روزنامه ينيمساوات هم با استناد به گزارش مندرج در سايت خبري روس زبان "ايزوروس" كه مركز آن در اسرائيل است، آورده است: هياتي از مقامات عالي رتبه جمهوري آذربايجان سفر پنهاني به اسرائيل داشتند. در چارچوب اين سفر، از پايگاههاي صنايع نظامي اسرائيل بازديد كردند و با مقامات امنيتي - نظامي نيز ديدار و مذاكراتي داشتند. ينيمساوات در ادامه اين مطلب نوشته است: دولت آذربايجان در روابط خود با اسرائيل به مرحله جدي گام نهاده و آماده است در اين مرحله روابط امنيتي - نظامي خود را با اسرائيل برقرار كند.
روابط اقتصادي
- نامه سفير اسرائيل همچنين خطوطي موازي را ميان اقتصاد هاي تل آويو و باكو رسم كرده است . او در گفتگو با Jewish Telegraphic Agency گفت كشور اسرائيل « الگوي توسعه اي براي ارائه » به آذربايجان دارد .
- به عقيده نائه ، تل آويو با توجه به توان نسبي اقتصادي آن در « صنايع سبك ، فن آوري پيشرفته و كشاورزي » مي تواند به آذربايجان در تنوع بخشيدن به اقتصاد خود كمك كند .
- بايد توجه داشت كه بخصوص براي تسريع درسرمايه گذاري و توسعه اقتصادي بخصوص صنعت پتروشيمي ، « اسرائيل بزرگ ترين كشوري است كه به فاصله سه ساعت پرواز از
- مجمع تجاري آذري - اسرائيلي كه به عنوان يك پروژه انجمن دوستي اسرائيل - آذربايجان در سال 2002 آغاز به كار كرد . «براي ارتقاي روابط بيشتر و گسترده تر ميان آذربايجان و اسرائيل ، از طريق تامين و تهيه اطلاعات و تماس ها با بازرگانان در دو كشور ، ايجاد شد .
- تجارت هاي مختلف از صنايع متفاوت ، از جمله ساختماني ، توريسم و جهانگردي ، هوانوردي و فن آوري كامپيوتر در اين مجمع فعاليت داشتند . اين مجمع همچنين برنامه دارد تا ماموريت تجاري به اسرائيل انجام دهد و از همتايان اسرائيلي دعوت كند تا از آنجا ديدن نموده و به كشف فرصت هاي اقتصادي در اين جمهوري سابق شوروي بپردازند .
- به گفته الگا دالبرت ، يك ديپلمات اسرائيلي سفارت در باكو ، مجمع تجاري به اين دليل آغاز شد كه سفارت اسرائيل قادرنبود تا جوابگوي تعداد تقاضاهاي رسيده از سوي تجار و سرمايه گذاراني باشد كه علاقمند تجارت در آذربايجان هستند . »
او اضافه كرد در حال حاضر توجه به آذربايجان افزايش يافته است و سفارت نميتواند جوابگوي آن باشد .
-ادوارد چرنين ، رئيس انجمن دوستي آذربايجان - اسرائيل گفته است : « دو كشور چيزهاي زيادي دارند تا به هم ارائه كنند . »چرنين اشاره كرده است كه « آذربايجان داراي منابع طبيعي غني و اسرائيل داراي فن آوري پيشرفته است . »
-در حال حاضر اسرائيل دومين وارد كننده بزرگ نفت از آذربايجان است و همچنين وارد كننده كالاهاي ديگر نيز نظير ماهي درياي خزر مي باشد .
- در حال حاضر يهوديان آذري كه به اسرائيل مهاجرت كرده بودند ، شروع به بازگشت به اين جمهوري سابق شوروي كردند تا در تجارت و سرمايه گذاري آينده آذربايجان نقش داشته باشند .
- در حالي كه ميزان سرمايه گذاري از سوي يهوديان شوروي سابق به آن سطحي كه انتظار مي رفت نرسيده است اما ميزان تقاضاي لازم براي توجيه پروازهاي مستقيم هفتگي تل آويو - باكو را موجب شده است .
عدم تخريب چهره صهيونيستها در جمهوري آذربايجا
رژيم صهيونيستي به موازات ترويج تفكرات صهيونيستي در جمهوري آذربايجان، تبليغ آيين يهود به ويژه در ميان جوانان و آوارگان جنگ قرهباغ در پوشش فعاليتهاي خيريه، تلاش زيادي نيز كرده است كه مانع هرگونه انتقاد از يهوديت به ويژه صهيونيستها در جمهوري آذربايجان شود. صهيونيستها با استفاده از ابزارهاي خود كوشيدهاند صداهاي مخالف يا منتقد را در جمهوري آذربايجان خاموش يا معتدل كنند. اين اقدام موازي با هدف مظلوم نمايي قوم يهود است. اين گونه اقدامات صهيونيستها در اقصي نقاط جهان نيز انجام ميشود. براي نمونه در فرانسه و آلمان نيز انتقاد از صهيونيستها به راحتي صورت نميگيرد. دستور تعطيلي شبكه المنار لبنان و شبكه سحر - 2 ايران در فرانسه در سال 2005 به علت پخش يك سريال افشاگرانه در مورد جنايات رژيم صهيونيستي، در راستاي همين قانون صورت گرفت. در جمهوريهاي قفقاز از جمله ارمنستان و آذربايجان رژيم صهيونيستي با حساسيت بيشتري سعي دارد مانع هر جريان منتقد يا مخالفت صهيونيسم شود. براي نمونه، در اوايل سال 2005 آرمن آوتيسيان، رهبر اتحاديه آريايي - ارمني ارمنستان كه اظهارات افشاگرانهاي در مورد تحركات رژيم صهيونيستي در ارمنستان داشت، دستگير شد. دستگيري وي پس از آن انجام شد كه وزارت امور خارجه آمريكا در گزارش سالانه خود با عنوان يهودي ستيزي در جهان از يهودي ستيزي در ارمنستان ابراز نگراني كرد. در سال 2004 چاپ آذري كتاب نبرد من نوشته آدولف هيتلر در جمهوري آذربايجان به يك موضوع جنجالي از سوي يهوديها تبديل شد.نيروهاي امنيتي جمهوري آذربايجان در اواخر سال 2004 با يورش به محل نشريه خورال، عوض زينالي، مترجم و ناشر كتاب نبرد من را دستگير كردند و آنها را در اداره جنايات سازمان يافته جمهوري آذربايجان تحت بازجويي قرار دادند. عوض زينالي اين اقدام را ناشي از فشار سفارت رژيم صهيونيستي در باكو و جامعه يهوديان جمهوري آذربايجان دانست. در پي چاپ اين كتاب در جمهوري آذربايجان، سفارت رژيم صهيونيستي از دولت باكو خواست كه هر چه سريعتر نسخههاي اين كتاب را جمعآوري كند.
در كتاب نبرد من، اگر چه ديدگاههاي نژاد پرستانه توسط هيتلر مطرح شده است، هيتلر در اين كتاب با استناد به برخي از فجايع تاريخي كه توسط يهوديان افراطي انجام شده، از آنها انتقاد كرده است. واكنش تند رژيم صهيونيستي به ترجمه آذري كتاب نبرد من، به علت نگراني صهيونيستها از فاش شدن واقعيتهاي مربوط به اقدامات صهيونيستها در جمهوري آذربايجان است. اساس سياست رژيم صهيونيستي اين است كه مانع انتشار هرگونه مطالب ضد صهيونيستي در هر جاي دنيا شود. فشارهايي كه در فرانسه به روژه گارودي، نويسنده معروف فرانسوي، به علت افشاي دروغ بودن ادعاي صهيونيستها در مورد كشتار شش ميليون يهودي در جنگ جهاني دوم وارد شد، اين موضوع را تاييد ميكند. فشارها براي جمعآوري ترجمه كتاب آذري نبرد من نيز در اين راستا قابل ارزيابي است
با اينكه هيچ تاريخ و فرهنگ مشتركي بين مسلمانان جمهوري آذربايجان و صهيونيستها وجود ندارد، ولي رژيم صهيونيستي از طريق ايجاد انجمنها در اين جمهوري ميخواهد به دروغ چنين وانمود كند كه بين جمهوري آذربايجان و رژيم صهيونيستي تاريخ و فرهنگ مشترك وجود دارد
رژيم صهيونيستي به شدت در تلاش است تا جامعه نخبگان، روزنامهنگاران و فعالان سياسي جمهوري آذربايجان را جذب و هدايت كند. در اجراي اين طرح صندوق مربوط به جورج سوروس ميلياردر صهيونيستي تا كنون هزاران دلار هزينه كرده است
در جمهوري آذربايجان همواره مراسمي براي بزرگداشت كشته شدگان يهودي در جنگ جهاني دوم برگزار ميشود .
اهداف رژيم صهيونيستي در برقراري ارتباط و حضور در آسياي مركزي و قفقاز را مي توان چنين برشمرد:
1- افزايش مشروعيت جهاني و منطقه اي خويش
2- تضعيف عامل دين در مناقشه فلسطين
3- تسهيل مهاجرت يهوديان منطقه به سرزمينهاي اشغالي
4- استفاده از پتانسيل اين كشورها در امور اقتصادي و سياسي در جهت تامين منافع خود در منطقه
5- جلوگيري از گسترش بيداري اسلامي در منطقه
6- دستيابي به سودهاي كلان اقتصادي با سرمايه گزاري در منطقه
7- استفاده از نفت و گاز منطقه براي تامين انرژي مورد نياز خود
8- جلوگيري از توسعه روابط كشورهاي اين منطقه با ايران و نفوذ اسلام سياسي در منطقه
9- جلوگيري از صدور توان هسته اي كشورهاي اين منطقه بويژه قزاقستان به كشورهاي خاوميانه
يكي از اهدافي كه به طور جدي در دستور كار رژيم صهيونيستي در ارتباط با جمهوري آذربايجان قرار گرفته است اقدام به «لابي سازي» است كه در اين فرآيند مراحل زير در حال اجراست:
1 ـ سازماندهي يهوديان داخل جمهوري آذربايجان
2 ـ متشكل كردن يهوديان آذري الاصل مهاجرت كرده به سرزمين هاي اشغالي
3 ـ ايجاد پيوند ميان آنها و به تبع آن تشكيل سازماني بزرگ تر
طي تلاش هاي يك ساله گذشته اين رژيم موفق گرديده تا يهوديان آذري مهاجر به سرزمين هاي اشغالي را در قالب «مجمع جهاني اسرائيل ـ آذربايجان» ساماندهي كرده و زمينه عملياتي يك سلسله اقدامات و برنامه هاي ديگر در آذربايجان را فراهم سازد.
اين ايده توسط « يودا آبراموف» نماينده يهودي پارلمان آذربايجان مبني بر «ايجاد همكاري ميان جمعيت هاي آذربايجاني ترك با جمعيت هاي يهودي» و با حمايت كميته دولتي امور آذربايجاني هاي دنيا مطرح گرديد. ناظم ابراهيم اف در اين رابطه ضمن اشاره به تعلق اين ايده به آبراموف در اين باره اعلام داشت: ما نسبت به پيشنهاد يودا آبراموف رئيس گروه دوستي پارلماني آذربايجان ـ اسرائيل مبني بر ايجاد همكاري ميان جمعيت هاي آذربايجاني با جمعيت هاي يهودي نيز نظر مثبتي داريم و اميدوارم اين ايده در آينده عملي شود.
اقدامات آغازين اين پروژه توسط «يوسف شاگال» نماينده كنست رئيس گروه دوستي اسرائيل ـ آذربايجان و شهروند يهودي سابق آذربايجان به عمل آمد. وي طي يك سال گذشته فقط سه بار در ارتباط با اين پروژه به آذربايجان سفر كرد. بر اساس شواهد او رايزني هاي بسياري را با دولت پارلمان و يهوديان آذربايجان در اين خصوص به عمل آورد.
نقش آفرين ديگر در اين رابطه كميته دولتي امور آذربايجاني هاي دنيا بود. اين كميته در عادي سازي و علني سازي غير حساسيت بر انگيز موضوع نقش به سزايي داشت. اين كميته همچنين پوشش سياسي قومي مناسبي براي توجيه مواضع دولت آذربايجان در قبال تاسيس مجمع بين المللي اسرائيل ـ آذربايجان بود. ورود فعال و بسيار جدي كميته دولتي امور آذربايجاني هاي دنيا به اين پروژه به نوعي پيگيري ارتباطات رسمي با يك اقليت ملي محسوب مي شود.
در تاريخ 25 اسفند 1385 ناظم ابراهيم اف رئيس كميته دولتي امور آذربايجاني هاي دنيا طي اظهاراتي كه توسط «آپا» منتشر شد براي اولين بار و به طور غير مستقيم از شركت هيئت آذري در اجلاس مذكور خبرداد. بنا به خبر آپا رئيس كميته دولتي امور آذربايجاني ها دنيا با بيان اينكه در اسرائيل نزديك به 100 هزار آذربايجاني يهودي الاصل زندگي مي كنند و جمعيتي را تاسيس نموده اند، اعلام كرد كه قرار است همايش اين جمعيت در آينده نزديك برگزار گردد. وي افزود: ما نيز قصد داريم نمايندگان كميته را جهت شركت در اين همايش عازم اسرائيل نماييم.
همانگونه كه از نحوه بيان بر مي آيد سخن از شركت نماينده مشخصي از طرف دولت آذربايجان در اين اجلاس به ميان نمي آيد. نكته قابل تامل ديگر اينكه تا تاريخ 13 فروردين 1386 نام و عنوان اين سازمان در دست تاسيس عنواني غير رسمي بود و هنوز عنوان رسمي مجمع بين المللي اسرائيل ـ آذربايجان به آن داده نشده بود. در تاريخ 20 فروردين 1386 به ناگهان و بطور رسمي اعلام مي گردد كه ناظم ابراهيم اف رئيس كميته آذربايجاني هاي دنيا در راس هيئتي راهي اسرائيل شده و با تعدادي از وزرا و شخصيت هاي رده بالاي رژيم صهيونيستي ديدار كرده و بدين ترتيب اهميت اين اقدام و موضع رسمي دولت باكو را در قبال عادي سازي رابطه با رژيم صهيونيستي به نمايش مي گذارد.
تعداد شركت كنندگان در اين اجلاس بر اساس اعلام منابع صهيونيستي بالغ بر 400 نفر بوده است كه اهم شركت كنندگان به شرح زير بوده اند:
- درتركيب هيئت 20 نفره جمهوري آذربايجان به سرپرستي ناظم ابراهيم اف رئيس كميته دولتي امور آذربايجاني هاي دنيا سيمون ايخيل اف رهبر يهوديان كوهستان آذربايجان ،يودا آبراموف طراح و پيشنهاد دهنده اصلي اين تشكيلات، ميخائيل بارگان دبير اول سفارت اسرائيل در آذربايجان و تعدادي از هنرمندان و خوانندگان آذربايجان(احتمالا يهودي ـ چرا كه اسم آنها اعلام نگرديده است) و افرادي از نهادهاي ذيل حضور داشتند:
- نمايندگان كارفرمايان يهودي آذربايجان
- كارفرمايان يهودي مسكو و سن پترزبورگ
- سفير تركيه در سرزمين هاي اشغالي
- شركت سه تن از وزراي دولت اولمرت در اين اجلاس
بدين ترتيب در تاريخ 24 فروردين 1386تشكيلاتي پا به عرصه وجود گذاشت كه به زعم رژيم صهيونيستي در فرآيند خود زمينه ساز رخدادها و ايجاد شرايط جديد و تسهيل كننده در راستاي اهداف اسرائيل خواهد بود.
آنچه مسلم است اينكه ايجاد و فعال سازي چنين تشكيلاتي براي رژيم صهيونيستي اهميت بسيار بالا و حياتي دارد. اهدافي كه در راستاي تاسيس اين تشكيلات تعقيب مي گردد به دو دسته قابل تقسيم است:
الف: اهداف رسمي و آشكار
1 ـ انجام وظايف سفارت آذربايجان در سرزمين هاي اشغالي تا زمان گشايش رسمي آن در اسرائيل
2 ـ متحد ساختن كليه آذري ـ يهودي هاي ساكن اسرائيل و ايجاد هماهنگي در فعاليت يهوديان آذربايجاني الاصل مقيم اسرائيل
3 ـ برقراري روابط رسمي با كشورهاي اسلامي غير مخالف با رژيم صهيونيستي
4 ـ ايجاد قرابت و نزديكي بيشتر ميان آذربايجاني ها و يهوديان
5 ـ حمايت از روند گسترش مناسبات ميان آذربايجان و اسرائيل
6 ـ تلاش براي برقراري روابط هر چه نزديك تر بين دو طرف در زمينه سياسي اقتصادي و فرهنگي
7 ـ تحكيم هر چه بيشتر روابط دوستي فرهنگي و كاري و تحكيم مناسبات دوستي و هم پيماني بين دو كشور
8 ـ ايفاي نقش ديپلماسي مردمي توسط اين تشكيلات با هدف(به اصطلاح) رسانيدن حقايق آذربايجان و تمام حوادث آن به جامعه اسرائيل
9 ـ گسترش و توسعه همكاري با سازمان هاي يهودي فعال در كشورهاي جهان از جمله در آمريكا
ب: اهداف غير آشكار و اعلام نشده
سازماندهي گروه نفوذ اخير يكي از اقدامات استراتژيك و دراز مدت يهود و صهيونيسم در آذربايجان است. در فرآيند اين اقدام رژيم صهيونيستي اهداف بسيار با اهميتي را دنبال مي نمايد كه از جمله آنها مي توان به محورهاي زير اشاره داشت:
1 ـ تلاش براي جايگزيني ايدئولوژي قومي ـ ملي(پان تركسيم و پان آذريسم) بجاي باورهاي ديني(شيعي) از جانب رژيم صهونيستي.
در اين رابطه تلاش رژيم صهيونيستي براي بزرگنمايي خطر ايران به عنوان عامل تهديد مشترك به عنوان تابعي از متغير فوق الذكر و اظهارات متعدد مقامات رژيم صهونيسيتي قابل تامل است.
2 ـ ممانعت از روند گسترش حوزه فكري و گستره جمعيتي اسلامي ـ شيعي در آذربايجان و منطقه قفقاز .
در اين رابطه يهوديان صهيونيست عمليات حضور در اركان تاثير گذار مثل كميته دولتي امور سازمان ها و تشكل هاي ديني آذربايجان را نيز آغاز كرده اند. طي خبري كه چندي پيش در رسانه ها و مطبوعات اين كشور منتشر گرديد گفته شد كه جهت تصميم گيري و هدايت امور كميته مذكور شورايي مركب از دو يهودي يك مسيحي ارتدكس روس و دو مسلمان(رئيس دانشگاه اسلامي باكو و معاون سني اداره مسلمانان قفقاز) تشكيل شده است.
با عنايت به حضور دو يهودي ياد شده در اين شورا مي توان حدس زد كه سياستگذاري هاي آنها در راستاي افزايش نفوذ خود و جلوگيري از ترويج اسلام سياسي خواهد بود.
3 ـ پديد آوردن نسل جديد آذري ـ اسرائيلي و به تبع آن تربيت و پروراندن گروه نخبگان ترك ـ يهودي در يك فرآيند ميان مدت با هدف در اختيارگيري مديريت كلان جامعه آذربايجان و اركان قدرت در اين كشور.
4 ـ ايجاد يك فرآيند مطالعاتي و پژوهشي در ارتباط با تاريخ موسيقي صنايع دستي و حتي ورزشي آذربايجان در قالب مجمع بين المللي اسرائيل ـ آذربايجان. اين امر نشانگر وجود اهداف دراز مدت جمعيت شناختي و روان شناختي يهوديان صهيونيست در آذربايجان است.
ساختار مجمع جهاني اسرائيل -آذربايجان
اين مجمع داراي ساختار مركبي است و در آن بخش هاي مطالعاتي و سياست گذاري مختلف تعبيه شده است. در اين مجمع شعباتي در ارتباط با مطالعات تاريخي فرهنگي اجتماعي موسيقي صنايع دستي و حتي امور ورزشي ايجاد گرديده است. مجمع مذكور در تمامي شهرهاي سرزمين هاي اشغالي داراي شعباتي خواهد بود.
گفته شده است كه به تمامي آنها حقوق داده خواهد شد بطوري كه هيچ مشكل مالي نداشته باشند. اين امر مستلزم منابع مالي و پشتيباني بسيار قوي و قدرتمندي است. اين مجمع داراي يك رئيس است كه در حال حاضر همان يوسف شاگال است. وي داراي دو معاون يهودي يكي از آذربايجان و ديگري از روسيه مي باشد.
چنانكه ملاحظه مي گردد تمامي اركان اداري و سياستگذاري اين مجمع در دست يهوديان است .البته اين امر مي تواند بيانگر نگراني يهوديان صهيونيست از نفوذ آذري هاي غيريهودي در اين تشكيلات باشد كه در جاي خود اقدامي بسيار قابل تامل است. بنظر مي رسد كه اين فرآيند يكي از عوامل نگراني تشكيلات ياد شده از نقطه نظر امنيتي ـ سياسي باشد.
بنابر اظهارات يودا آبراموف اين تشكيلات از جانب منابع زير پشتيباني مالي خواهد شد:
- كارفرمايان يهودي آذري الاصل سرزمين هاي اشغالي
- كارفرمايان يهودي موجود در آذربايجان و روسيه
- حاميان سياسي گروه اسرائيل ـ آذربايجان
- گروه دوستي پارلماني اسرائيل ـ آذربايجان متشكل از 9 نماينده پارلماني مشهور و بسيار بانفوذ در فضاي اجتماعي ـ سياسي جامعه اسرائيل هستند.
- يهوديان آذربايجاني الاصل در اروپا و آمريكا و ديگر كشورها
- كميته دولتي امور آذربايجاني هاي دنيا
اين كميته در اصل نقش پوششي قانونمند نمودن ارتباطات صهيونيست ها و سازمان ها و لابي هاي صهيونيستي با عوامل يهودي خود در آذربايجان و همينطور عادي سازي آمد و شد عوامل يهودي خود به عنوان آذربايجاني به آذربايجان را بر عهده دارد چرا كه در غير اين صورت اتهامات زيادي از جانب مسلمانان و ديگر محافل ضد يهودي و ضد صهيونيستي متوجه دولت آذربايجان مي گرديد لذا با اين كار ضريب آسيب پذيري مناسبات دولت آذربايجان با رژيم صهيونيستي كاهش يافته و اساس مقبولي براي توجيه اين مناسبات را بوجود مي آورد.
همه اين تلاشها براي آن صورت مي گيرد كه باكو براي حل مشكلات منطقه اي و بين المللي خود و جلب نظر هرچه بيشتر آمريكا براي حل اين مشكلات بويژه بحران قره باغ از لابي ارمني آمريكا بهره برداري كند بگونه اي كه الهام علي اف در سال 1999 درواشنگتن گفت : « ما اكنون در آمريكا يك لابي داريم و آن جامعه يهود است ... صرف نظر از اينكه لابي ارمنستان چقدر قدرت دارد من فكر مي كنم لابي يهود قدرتمند تر است .
اما برغم اين تلاشها هنوز لابي ارمني كمك قابل توجهي به آذربايجان علي الخصوص در حل مناقشه قره باغ نكرده است.
نتيجهاى كه در خصوص جامعه يهوديان و روابط آذربايجان و اسرائيل مىتوان به دست آورد اين است كه گسترش روابط دو كشور نشأت گرفته از نيازهاى اساسى و استراتژيكشان مىباشد . اين دو دولت به لحاظ ساختار سياسى كه از نظر روند تشكيل حكومت و بحرانهايى كه در طول تأسيس كوتاه مدت خود با آن روبهرو بودند ، موجب شده تا تنها در راستاى حفظ منافع خود عمل كنند . اين مسئله مهم وجود دارد كه اسرائيل در قالب طرح خاورميانه بزرگ آمريكا، براى تسلط بر منطقه آسياى ميانه و قفقاز حركت مىكند.
هدف اصلى آمريكا تسلط برنفت و گاز منطقه و مقابله با نفوذ اروپا در اين منطقه و فشار به ايران و معامله با روسيه است . آذربايجان به جهت داشتن ذخاير عظيم نفتى و موقعيت استراتژيك خاص خود علاوه بر اين كه توليد كننده نفت است ، مسير انتقال نفت و گاز ساير كشورها به بازارهاى جهانى هم مىباشد . اسرائيل با درك اين واقعيت و با استفاده ابزارى از جامعهى اندك يهودى ساكن در آذربايجان سعى دارد با ارائه آموزشهاى مذهبى يهود و ايجاد روحيه وطن پرستى اسرائيلى در آنها ، در همواركردن مسير نفوذ خود در منطقه از آنها استفاده نمايد . لذا ايجاد تعصبات مذهبى و گرايش به اسرائيل مقدمه اين كار است ، چرا كه يهوديان آذربايجان جزء يهوديان لائيك هستند و هيچ تعصبى نسبت به جنگ اعراب و اسرائيل و سرنوشت آن كشور ندارند . به همين دليل اسرائيل با صرف هزينهاى گزاف و با ايجاد ارتباط ميان يهوديان آذربايجان و ساير جوامع يهودى جهان به خصوص آمريكا مىكوشد تا حس ناسيوناليستى و اعتقادات مذهبى را در جوامع يهودى آذربايجان تقويت كند و از سوى ديگر با قدرت يافتن يهوديان در اين كشور ، اسرائيل بتواند همانند نفوذ يهوديان در آمريكا از نفوذ يهوديان در آذربايجان نيز بهرهمند شود . در اين خصوص جمله معروف نخست وزيرپيشين و معدوم اسرائيل ، آريل شارون در درك مطلب ما را يارى خواهد داد . در سوم اكتبر سال 2001 وى در نطق مشهورى خطاب به شيمون پرز ضمن اعلام اينكه ما آمريكا را كنترل مىكنيم ، گفته بود : « هر وقت كه ما كارى انجام مىدهيم تو به من مىگويى آمريكا ممكن است در مقابل اقدام ما اين كار را كند يا آن كار را كند . من هم مىخواهم مسئلهاى را به شما بوضوح روشن سازم : نگران فشار آمريكا بر روى اسرائيل نباش . ما مردم يهود ، كنترل آمريكا را در دست خود داريم و آمريكايىها نيز اين را مىدانند
سياستمداران آذربايجان چنين مي انديشند كه براي حفظ استقلال وتماميت ارضي كشورشان وحل بحران قره باغ و جهت بازسازى ويرانىهاى به جا مانده از جنگ قرهباغ و توسعه هرچه بيشتر اقتصاد خود نيازمند كمكهاى آمريكا هستند و اسرائيل در اين خصوص ، نقش ميانجى را بازى مىكند تا از اين طريق خود را بيشتر به اين كشور نزديك كند . هرچند كه دراين راستا پس از دودهه هيچ اقدامي به نفع آذربايجان صورت نگرفته است.
در حال حاضر روابط اسرائیل و آذربایجان چگونه است؟
روابط اسرائيل با آذربايجان بيش از آنچه داراي جنبه هاي آشكار اشد از جنبه هاي پنهاني بايد برخوردار باشد.دوطرف در اين شيوه توافق دارند.دربررسي اين روابط همانگونه كه در پاسخ به سوالات قبلي اشاره شد شاهد آن هستيم كه مناسبات درزمينه هاي مختلف استمراردارد ودوطرف درزمينه هاي فرهنگي ،سياسي،اقتصادي ،امنيتي ونظامي با شدت وحدتهاي متفاوت بصورتهاي شفاف و نهان همكاري دارند.وهردو درپي كسب منافع خود هستند.
اما سوال اين است كه آيا طرفين نيازهاي خودرا از اين مناسبات مرتفع ساخته اند يا خير؟
آنچه كه واقعيت دارد اين است كه آذربايجان ازاين روابط به هدف اصلي خود يعني بازگشت اراضي اشغال شده و تعميق مناسبات همه جانبه با آمريكا دست نيافته است.
اما درزمينه هاي فرهنگي واقتصادي اين همكاريها از رشد خوبي برخوردار بوده است.
اسرائیل چه نقشی در برخی حرکت های ضد ایرانی در آذربایجان دارد؟
آنچه مسلم است اسرائيل بصورت مستقيم نمي تواند نقشي در حركتهاي ضدايراني درآذربايجان داشته باشد .اما باحتمال زياد اين رژيم در پشت صحنه و با عناصر واسطه در تنظيم واجراي برنامه هاي خود عليه ايران ايفاي نقش مي كند.
- آیا مقابله با نفوذ ایران می تواند به عنوان یکی از دلایل توجه اسرائیل به جمهوري آذربایجان تلقی شود؟
با نگرش به رويكرد سياست خارجي ايران به رژيم اسرائيل و با درنظر داشت موارد واگرائي هاي ايران وآذربايجان درعرصه سياستهاي خارجي وداخلي از يكسو و مشكلات موجود ايران در مناسبات با غرب بوسژه آمريكا و با تعداد نسبتا زيادي از كشورهاي مسلمان درخاورميانه وخليج فارس عملا اتحادي نانوشته ميان اين كشورها عليه ايران در عرصه هاي نرم افزاري وسخت افزاري پديد آمده است.
در اين ميان كشور آذربايجان كه نگران ترويج ورشد اسلام سياسي و تاثيرات مستقيم وغير مستقيم ايران دراين فرايند است با اسرائيلي كه نگران توسعه نظامي وهسته اي ايران است به اهداف مشتركي مي رسند وبراساس محل تلاقي اين اهداف مي توانند همكاريهائي را براي مهار ايران انجام دهند .بويژه آنكه مي دانند آمريكا نيز پشتيبان آنها خواهدبود.
با اين نگاه در پاسخ به سوال شما مي توانم اينگونه بگويم كه اسرائيل از همه امكانات وابزارهاي خود در سطح جهان ،منطقه وكشورهاي هم مرز با ايران براي مقابله با نفوذ ايران استفاده خواهدكرد.اينكه آذربايجان تا چه حدودي با اين كشور همكاري كند جاي سوال است.بنظر من اين همكاريها نمي تواند گسترده باشد چراكه آذربايجان مي داند كه ايران همسايه اين كشوربا مرزهاي طولاني است ووابستگيهائي در زمينه هاي اقتصادي به ايران داردو از منظر مسائل امنيتي نيز به اين موضوع توجه مي كند.
براي نمونه مي توان به سندي كه اخيرا منتشر شد واز موضوع همكاريهاي اطلاعاتي آذربايجان –اسرائيل پرده برداشت مي توان اشاره كرد:
اسناد افشا شده ویکیلیکس نشان میدهد که اسرائیل حداقل چهار سال است که از خاک آذربایجان علیه ایران تجسس میکرده است.
به گزارش روزنامه القدس العربی به نقل از هاآراتص، اسرائیل در شماره روز چهارشنبه 13 آوریل 2011خود گزارش داد، در نامهای که سفارت امریکا در باکو، پایتخت آذربایجان در ماه ژانویه 2009 به واشنگتن فرستاده، آمده است که بر اساس گفتگوهای دیپلماتهای سفارت امریکا در باکو با دیپلماتهای اسرائیلی، اسرائیلیها بر اساس توافقنامهای از خاک آذربایجان علیه ایران جاسوسی میکنند.
بر اساس این نامه، اسرائیل و آذربایجان یک توافقنامه چند صد میلیون دلاری امضا کردهاند که هدف از آن حفظ آذربایجان به عنوان یک همپیمان برای اسرائیل است. تل آویو تاکید دارد که آذربایجان که از مرز طولانی با ایران برخوردار است و میتواند برای اهداف جاسوسیاش بسیار مفید باشد.
ویکیلیکس همچنین تاکید میکند، بر اساس نامهای که از باکو به واشنگتن فرستاده شده، هدف اصلی اسرائیل از گسترش این روابط با آذربایجان حفظ همپیمانی این کشور علیه ایران با هدف دستیابی به اطلاعات امنیتی و سری و همچنین در اختیار گرفتن بازار تسلیحاتی این کشور است.
سفارت امریکا در باکو همچنین نامه دیگری را به واشنگتن فرستاده که در آن قید شده است که آذربایجان پس از آن که روسیه، کشورهای اروپایی و ایالات متحده از پاسخ گفتن به خواستههای آن سرباز زدند دست کمک به سوی اسرائیل دراز کرد. بر اساس این نامه روابط اسرائیل و آذربایجان بر اساس وجود تهدید یک دشمن مشترک یعنی ایران تعریف شده است.
در این نامه همچنین افشا شده است که دولت آذربایجان در خلال جنگ اسرائیل علیه غزه انجام هر گونه تظاهراتی را در برابر سفارت اسرائیل در باکو ممنوع اعلام کرد در حالی که اجازه داد در برابر سفارت ایران در باکو تظاهرات برگزار شود.
هاآرتص تاکید میکند که همکاریهای دو کشور علیه ایران از دو سال پیش یعنی از زمانی که اخباری منتشر میشود مبنی بر این که حزب الله قصد حمله به سفارت اسرائیل در باکو در انتقام از ترور عماد مغنیه دارد، تا این اندازه گسترش مییابد.
باكو نسبت به سند منتشر شده در ویکی لیکس مبنی بر استفاده رژیم صهیونیستی از خاک جمهوری آذربایجان برای جاسوسی علیه ایران ، واكنشي نشان نداد كه از ديد تحليلگران اين سكوت حمل بر رضايت وصحت ادعاگرديد.
، اسناد افشاء شده توسط ویکیلیکس نشان میدهد که رژیم صهیونیستی حداقل چهار سال است که از خاک آذربایجان علیه ایران برای جاسوسی استفاده می کند.
در سند سفارت آمریکا در باکو که در ماه ژانویه ۲۰۰۹به واشنگتن فرستاده شده به سفر واحد علی اف مشاور نظامی و امنیتی رئیس جمهوری آذربایجان به فلسطین اشغالی به بهانه درمان و امضای توافقنامه امنیتی بااسراییل در این سفر اشاره شده است .
در این سند آمده است اسرائیلی ها بر اساس این توافقنامه از خاک آذربایجان علیه ایران جاسوسی میکنند.
در این سند همچنین به همکاریهای نظامی دو طرف از جمله خریدهای تسلیحاتی جمهوری آذربایجان از رژیم صهیونیستی اشاره شده است.
در این سند همچنین آمده است دولت باکو در زمان جنگ 22 روزه غزه هرگونه تظاهراتی را در برابر سفارت رژیم اسرائیل در باکو ممنوع اعلام کرد ه بود اما برای تظاهرات در برابر سفارت ایران در باکو اجازه داده بود .
آیا لغو سفر وزیر ارتباطات اسرائیل به باکو به دلیل حرکت های ضد اسرائیلی در آذربایجان و احتمال ترور او می تواند نشانه ای از فضای نامساعد در روابط اسرائیل آذربایجان باشد؟
آنچه كه رسما از سوي اسرائيل اعلام شد اين بود كه سازمان اطلاعاتي اين رژيم (موساد) اعلام كرد احتمال ترور وزير اسرائيلي در آذربايجان وجوددارد لذا موافق انجام اين ديدار نيست.اما طرف آذري اين موضوع را كه درآذربايجان احتمال اقدامات تروريستي مي رودرا قبول ندارد .اين درحاليست كه آمريكا نيز از احتمال اينگونه اقدامات در آذربايجان سخن مي گويد.
قراربود مديران 11 شركت مهم اسرائيلي در زمينه ارتباطات درتركيب هيئت موشه كاهلونون وزير ارتباطات اسرائيل به باكو سفر نمايند و درجريان سفر اولين فوروم مخابراتي فيمابين را برگزار نمايند.
موساد اعلام كرد با توجه كشته شدن بن لادن و ترور عماد مغنيه محتمل است به تلافي كشته شدن اين دو از سوي عوامل القاعده وحزب الله لبنان وزير اسرائيلي درمعرض ترور قرارگيرد.
سفارت اسرائيل در باكو به سوالات خبرنگاران دراين خصوص پاسخ نداد.النور اصلانف مسولي در نهاد رياست جمهوري آذربايجان گفت: اين هدار يك تحريب محسوب مي شود.الخان پلوخوف سخنگوي وزارت امورخارجه آذربايجان از پاسخ به سوال خبرنگارن طفره رفت و آنها را به وزارت ارتباطات كشورش كه مسئول هماهنگي اين سفر بودند ارجاع داد.
مشفق امير اف مسئول مطبوعاتي وزارت ارتباطات آذربايجان هم گفت: عدم انجام سفر شايد دلايل ديگري داشته است.باور ندارم لغو سفر به دليل احتمال ترور وزير اسرائيلي صورت گرفته باشد.او اضاف كرد : به هرحال ادن بال تال معاون وزير ارتباطات اسرائيل به باكو آمد وهمه برنامه هاي سفر با حضور وي انجام گرفت.ميخائيل لاوون لوتم سفير اسرائيل درباكو هم اظهار اميدواري كرد اين ديدار تاپايان سالجاري ميلادي صورت پذيرد.
نكته فابل توجه اين است كه برغم اعلام هشدارها از سوي آمريكا واسرائيل مبني بر احتتمال ترور برخي مقامات و شخصيتهاي مهم وابسته به آنها در آذربايجان ،مقامات آذري اين ادعا را پذيرا نيستند.
در جمهوري آذربايجان آنگونه كه برخي ادعا مي كنند درحال حاضر حركت ضد اسرائيلي مشاهده نمي شود.منهاي برخي اسلام گرايان كه زمينه فعاليت محدود ي دارند وطرفداران نه چندان زياد اكثريت قريب باتفاق احزاب موافق ومخالف دولت غربگرا بوده وبرغليه اسراديل موضع گيري نمي كنند.عدم انجام سفر وزير ارتباطات اسرائيل بخاطر نگراني از ترور شدن توسط عوامل تروريست حكايت از فضاي نامساعد درروابط با اذربايجان نمي كند.اما قدر مسلم اين است كه انتظارات باكو از گذاشتن تعدادي ازتخم مرغهايش در سبد هاي آمريكا واسرائيل بويژه در زمينه بازگرداندن قره باغ وساير اراضي اشغالي برآورده نشده است.
بررسي وتحليل ديدگاههاي رئيس گروه دوستي پارلماني آذربايجان – اسرائيل و دو تحليلگر سياسي آذربايجان پيرامون روابط اسرائيل و رژيم صهيونيستي:
يودا آبرامف نماينده يهوديان آذربايجان درمجلس ملي اين كشورو رئيس گروه دوستي پارلماني آذربايجان –اسرائيل: 27/1/2011
تهديد آذربايجان توسط ايران به خاطر روابط آذربايجان با اسرائيل ناشي از بي سوادي سياسي دولت ايران است.ايران به ارمنستان كمك مي كند و حق دخالت در امور داخلي آذربايجان را ندارد.روابط آذربايجان با اسرائيل ناشي از اعمال سياستي متوازن از سوي دولت باكواست.واين يك موضوع داخلي براي آذربايجان محسوب مي شودوهيچ كشوري نمي تواند درامور داخلي آذربايجان دخالت كند.
آبرامف درادامه مي گويد :اگر ايران روابط اسرائيل- آذربايجان را بعنوان مشكلي مطرح ميكند بهتراست از كمك خود به ارمنستان كه اراضي يك كشور مسلمان را اشغال نموده خجالت بكشد.ارمنستان با استفاده از كمكهاي ايران تا امروز روي پاي خود ايستاده و از سياست اشغالگرانه خود عليه آذربايجان دست برنمي دارد.
آذربايجان درراستاي نيل به صلح وثبات درقفقاز به برحي گذشته تن داده است از جمله اينكه هنوز در اسرائيل سفارت خودرا دائر نكرده است.اما اين به آن معني نيست كه ما همواره به خاطر ايران گذشت كنيم.در حاليكه آبرامف برگردن ايران منت مي گذارد كه باكو براي رعايت حال تهران دراسرائيل سفارت نگشوده ،نوروز محمداف رئيس اداره روابط بين الملل وسياست خارجي نهاد رياست جمهوري آذربايجان چندي پيش عدم گشايش سفارت كشورش در فلسطين اشغالي را به دليل حمايت كشورهاي اسلامي از تماميت ارضي اذربايجان و كمك به اين كشور از طريق سازمان كنفرانس اسلامي وساير نهادهاي منطقه اي وبين المللي درراستاي بازگرداندن اراضي كشورش دانست.
وانگهي او نيك مي داند كه عدم وجود سفارت به معناي عدم وجود وگسترش مناسبات دوطرف نيست و نهادهاي ديگري كه قبلا به آنها اشاره شد اين نقش را ه خوبي مي توانند ايفائ نمايند.از همه اينها كه بگذريم شخص يودا آبرامف در توسعه مناسبات آذربايجان واسرائيل بيش از يك سفير ايفاي نقش مي كند كه به برخي موارد درپاسخ به سوالات پيشين اشاره نمودم.
اظهارات آبرامف دردرواقع نقض غرض است چراكه او با دخالت آشكار در امورداخلي ايران تهران را متهم به دخالت درامورداخلي كشورش ميكند.البته هرچند كه وي تابعيت آذربايجان را داراست ونماينده يهوديان اين كشور در مجلس ملي است اما تلاشهاي او بيش از آنكه به نفع دولت وملت آذربايجان باشد به نفع اسرائيل است.
نكته قابل تاسف اما قابل درك اين است كه اين نماينده يهودي درشرايطي كمكهاي ايران را سبب ادامه اشغال اراضي آذربايجان ازسوي ارمنستان اعلام مي كند كه درواقع اين روسيه است كه درتصرف اراضي آذربايجان به ارمنستان كمكهاي جدي وفراگير نموده و هم اكنون نيز با تمديد استقرار پايگاه نظامي خود درارمنستان تا 49 سال و حفاظت مرزهاي ارمنستان با كشورهاي همسايه اش توسط نيروهاي روسي وانتقال انرژي و سايركمكها سبب ساز ادامه اشغال اراضي آذربايجان شده است.
از سوي ديگر آبرامف به مناسبات تجاري تاجران تركيه وارمنستان با يكديگر كه سالانه بيش از 150 ميليون دلار است و از طريق مرزهاي گرجستان صورت مي گيرد اشاره نمي كند.
البته عدم اشاره وي به اين موارد به معناي عدم اطلاع او از اين مسائل نيست .اما او به مصلحت منافع خود واردوگاههائي كه به آنها وابسته است نمي داند كه از اين واقعيات پرده بردارد.
نكته مهمتر اينكه برغم اينكه اظهاراتي ازاين دست توسط عوامل وعناصر مختلف در تخريب چهره ايران در آذربايجان صورت مي گيرد متاسفانه تهران هيچ تلاشي براي روشنگري در آذربايجان مبذول نمي دارد.اين درشرايطي است افكارعمومي درآذربايجان تحت بمباران رسانه هاي صهيونيستي ،غربي ،تركيه و آذربايجان است كه اساسا نه تنها اخباري مثبت و منورالفكر درمورد ايران منعكس نمي كنند بلكه برعكس تمامي اخبار عليه ايران است.
دراوايل ماه مي سالجاري ناظم ابراهيم اف رئيس كميته دولتي همكاري با آذربايجانيهاي خارج ازكشورضمن سفر به اسرائيل با برخي مقامات اين رژيم ديدار وپيرامون مسائل مورد علاقه في مابين گفنگو نمود.از جمله درديدار با خانم نائوتي بن آمي رئيس اداره روابط خارجي دفتر نخست وزيري اسرائيل درخصوص اوضاع كنوني روابط دوطرف،بررسي راههاي توسعه هرچه بيشتر اين مناسبات وچشم اندارهاي آتي آن،گسترش همكاريهاي مشترك رسانه هاي گروهي دوكشور،مناقشه قره باغ ،سفرهاي متقابل نمايندگان رسانه هاي گروهي طرفين با تاكيد بر اولويت ديدار روزنامه نگاران وخبرنگاران رسانه هاي گروهي اسرائيل به آذربايجان بمنظور تهيه گزارشهائي از آخرين وضعيت روند صلح مناقشه قره باغ ،اوضاع آوارگان جنگي وانعكاس آن در رسانه هاي اسرائيل براي آگاهي هرچه بيشتر افكارعمومي اين منطقه ،بحث ،تبادل نظر وتوافقهائي حاصل وبر ضرورت گسترش تبادل تجارب واطلاعات ميان خبرنگاران وروزنامه نگاران دوطرف و اتحاذ مواضغ مشترك نمايندگان مجلس در مسائل مربوط مهاجران دوطرق ساكن در اراضي آذربايجان و اسرائيل تاكيد شد.
نكات برجسته نظرات الخان شاهين اوغلو رئيس مركز بررسيهاي سياسي اطلس:
ايران تلاش ميكند با انتشار مقالات مختلف و ساير اقدامات در محافل بين المللي عليه آذربايجان افكارعمومي را ساماندهي كند.به اين صورت كه با تزريق اطلاعاتي مبني براينكه اسرائيليها درمناطق جنوبي آذربايجان نزديك مرزهاي ايران عليه ايران جاسوسي مي كنند.يا اينكه اسرائيل قصد دارد درصورت حمله به ايران از اراضي آذربايجان استفاده كند وبهانه قراردادن اين ادعاها مبادرت به تزريق اخبار عليه آذربايجان ميكند.ايران درشرايطي اينگونه رفتار مي كند كه خودش روابط با ارمنستان اشغالگر اراضي آذربايجان را فراموش كرده است.آذربايجان بعنوان يك كشور مستقل با هركشوري مي تواند مناسبات خودرا برقرار كند .
ايران چشمانش را به اينكه ارمنستان دراسرائيل سفارت دارد بسته است .اين درحاليست كه آذربايجان هنوز سفارت خودرا دراسرائيل داير نكرده است.اين رفتار ايران از دوروئي اين دولت در سياست خارجي اش حكايت ميكند.ايران همواره از پيشرفت هاي آذربايجان در عرصه هاي مختلف داخلي وخارجي ناخرسند است.دولت ايران تلاش ميكنددرسياستهاي ايران يك نقطه ضعيف پيدا كند واز آن براي رسيدن به منافع واهداف خود بعنوان ابزاراستفاده نمايد.
ادعاي شاهين اوغلو مبني براينكه ايران از پيشرفتهاي آذربايجان ناخرسند است يا مغرضانه يا نا آگاهانه واز روي كم يا بي اطلاعي اوست.چراكه مستندات دودهه اخير بيانگر اين است كه ايران همواره تلاش كرده است از امكانات خوددرراستاي توسغه آذربايجان بهره برداري شود.اگر ايران علاقمند به اين پيشرقت نبود براي انتقال گاز از طريق ايران به نخجوان اقدام به سرمايه گذاري نمي كرد.اگر تمايلي به پيشرفت آذربايجان نداشت پروژه هاي احداث وانتقال برق را اجرا نمي كرد.مسيرهاي وامكانات حمل ونقلي خودرا دراختيار آذربايجان قرارنميداد.حضور ايران در عرصه زيرساختهاي صنعتي وحمل ونقلي آذربايجان درراستاي توسعه اين كشور صورت گرفته است.اكثريت قريب باتفاق اين اقدامات دردوره دولتهاي سازندگي واصلاحات جمهوري اسلامي ايران صورت گرفته وبرخي نيز كه دردولت نهم ودهم به نتيجه رسيد شروعش از دوره دولتهاي نامبرده بوده است.
البته مناسبات ايران –آذربايجان درهيچ زماني قانع كننده نبوده است كه دلايل آن را بايد در هردوكشور جستجوكرد.ضمن اينكه نقش عناصر ثالث را نيز نبايد فراموش نمود.
هرچند كه ايران مابازاي لازم را ازمناسبات خودبا ارمنستان دريافت نمي دارد وهزينه هاي زيادي براي اين روابط از جيب بيت المال پرداخت مي شود اما اين به آن معني نيست كه ادعاهائي از اين دست (مناسبات تهران –ايروان) كه با بزرگ نمائي هم صورت مي گيرد به شكل كامل بپذيريم.از آقاي الخان بايد پرسيد مگر كشورهائي كه باصطلاح موظف به حل مناقشه قره باغ هستند با ارمنستان رابطه ندارند؟مگر آنها هم كيش وخم دين وهم مسلك نيستند؟ مگر روسيه نقش اصلي را در اشغال اراضي آذربايجان ندارد ؟مگر ارامنه در فرانسه وآمريكا كه از روساي سه گانه گروه مينسك هستند لابي قوي ندارند؟ و مگرهاي بسيار كه براي پرهيز از اطاله كلام از ذكر آنهاپرهيز مي كنم.
درايران به موازات تقويت روند دموكراسي و افزايش مطالبات آذريهاي ايران و مطالبه حقوقشان با صداي بلندتر ،تهاجم ايران به آذربايجان افزايش خواهديافت.
آقاي الخان شاهين اوغلو از صداهاي بلند آذريهاي ايران براي طرح مطالباتشان مي گويد اما از اينكه چرا تاكنون هنوز تماميت ارضي كشورش تامين نشده است.اين درحاليست كه طبق نص قوانين حقوق بين الملل پس از عنصر ملت ،اراضي عامل اصلي تشكيل دهنده يك كشور وضامن استقلا ل آن است.ملت و خاك لازم وملزومند به تنهائي هيچندباهم همه چيز.فلسطينيان بيش از نيم قرن است كه با اين مشكل مواجهند وخاكشان اشغال شده است.كشورهائي كه خاكشان اشغال مي شود بايد دركنار كشورها وملتهائي كه خاكشان اشغال شده قرارگيرند. واقع شدن كشوري كه اراضي آن اشغال شده در كنار رژيمي كه سرزمين ملتي را به ناحق وبا جنايت متصرقف شده هيچ توجيهي نمي تواند داشته باشد .
اين نگاه كه روابط آذربايجان –اسرائيل موجب سردي مناسبات تهران – باكو است صحيح نيست.زيرا كه تنها آذربايجان نيست كه بنوان يك كشور مسلمان با اسرائيل رابطه دارد بلكه برخي ديگر از كشورهاي مسلمان هستند كه با اسرائيل روابط گسترده تري دارند وايران تاكنون به آنها اعتراضي نكرده است.از جمله كشورتركيه كه همسايه ايران است .تهران درزماني كه مناسبات تركيه – اسرائيل به صورت كنوني نبود و گسترده بود يكبارهم به آنكارا معترض نشد.
به اين تحليلگرسياسي بايد خاطر نشان سازم كه عدم وجود اعتماد متقابل ميان تهران –باكو و سردي مناسبات برغم سفرهاي مقامات دوكشور كه درظاهر نمايشي بيش نيست صرفا نه به دليل روابط باكو با رژيم صهيونيستي بلكه دلايل فراوان ديگري دارد كه دراين مجمل نمي گنجد به آنها بپردازم.
دولت ايران درشرايطي نسبت به روابط آذربايجان – اسرائيل نگران است كه باكو رسما اعلام كرده است درهيچ حمله احتمالي عليه ايران مشاركت نخواهدكرد.حتي بصورت رسمي دولت باكو به تهران ضمانت داده است كه نيروهاي نظامي ناتو در خاك آذربايجان مستقر نخواهندشد.
بايد باطلاع اين تحليلگر همزبانم برسانم كه اساسا اگر دولتمردي هم نگران اين باشد كه روزي آمريكا يا اسرائيل به ايران حمله نظامي كند ويكي از نقاط هجومشان هم آذربايجان باشد من هيچ نگراني از اين بايت ندارم.چراكه اطمينان دارم نه هجوم كنندگان احتمالي از خاك اين كشور استفاده خواهند كرد ونه اذربايجان چنين اجازه اي را به آنها خواهدداد.ضمن اينكه هرگونه حمله به ايران منتفي است ومن به سهم خود درسال 2004 بر عدم حمله امريكا و... تاكيد نمودم كه در آرشيوهاي خبري موجوداست.آذربايجان از هرگونه حمله به ايران از هرنقطه به دليلي تاثيرات آن براين كشور نگران است.
الخان شاهين اوغلو مي افزايد:اما به نظر مي رسد اين تعهدات هم ايران را قانع نساخته است.تهران تلاش مي كند آذربايجان دركنار اين كشور باشدواز سياستهاي ايران حمايت كند.اين انتظار ايران عملي وممكن نيست. به اين دليل كه ايران خودبا ارمنستان كه اراضي آذربايجان را اشغال نموده متحد شده است.اگر ايران قصددارد با آذربايجان متحدشودبايد درسياستهاي خود نسبت به آذربياجان صميمي باشد.بزرگترين اشتباه ايران اين است كه ابتدا با ايروان وباكو سياستي متوازن درپيش گرفت اما متعاقبا اين سياست را به نفع ارمنستان تغييرداد.اگر ايران همچون تركيه ارمنستان را يك كشور اشغالگر معرفي مي كرد دوستي مان با اين كشور خيلي قوي و محكم مي شد.
بايد به الخان شاهين اوغلو تاكيد كنم كه اولا: مناقشه قره باغ با قطع ارتباط ايران با ارمنستان حل نشدني نيست .اين روسيه است كه بايد اين مشكل را حل كند چون او خود اين مناقشه را ايجاد كرده وبراساس منافع خود حل خواهد كرد يا نخواهدكرد.استمرار اين مناقشه تنها به نفع روسيه است.اگر مابازاي لازم را ازآذربايجان دريافت نكند كمكي به حل آن نمي كند.نگاه روسيه به اين مقوله منطقه اي وجهاني است.مسكو براي جلوگيري از فروپاشي قفقاز شمالي به قفقاز جنوبي نيازمنداست.امن ترين كشوربراي روسيه كه درآنجا فعال مايشاء است ارمنستان است .
درمورد اينكه ايران ارمنستان را اشغالگر ومتجاوز معرفي نكرده بايد به اين تحليلگر آذري تاكيد كنم كه در سندي كه در4 آبانماه 1374 درباكو بامضاي روساي جمهور وقت دوكشور رسيده (هاشمي رفسنجاني- مرحوم حيدرعليف) جمهوري اسلامي ايران صراحتا ارمنستان را متجاوز واشغالگر دانسته وبا تاكيد بر حفظ تماميت ارضي آذربايجان خواستار حل وفصل سريع ،شرافتمندانه وعادلانه مناقشه شده است.
همچنين دراين مورد كه تركيه دركنار آذربايجان است مرزهايش را با ارمنستان مسدود نموده وارمنستان را اشغلگر معرفي كرده است بايد به الخان بگويم تركيه با توجه به مشكلات تاريخي كه با ارمني ها دارد وارامنه مدعي قتل عام هموطنانشان در1915 توسط تركان عثماني هستند و ادعاي ارضي درتركيه دارند با ارمنستان روابطي ندارد نه صرفا به دليل اشغال بخشي از خاك آذربايجان توسط ارمنستان.وانگهي همانگونه كه پيشتر اشاره كردم مناسبات تجاري تركيه با ارمنستان اگر از روابط تجاري ايران – ارمنستان بيشتر نباشد كمتر هم نيست.بيت دوكشور تركيه وارمنستان منهاي نودن مناسبات رسمي همه نوع روابط وهمكاري موجوداست.هواپيماها از آسمان ،كاميونها واتوبوسها هم از زمين از طريق گرجستان مرتي درآمدوشدند كه مسافر و بار به وفور درتبادل است.
ضرورت روابط آذربايجان –اسرائيل از ديد ارسون اوروجلو تحليلگر سياسي آذربايجان
اسرائيل درجهان پيشرفته ترين كشور درزمينه تكنولوژي هاي نظامي ، توليد سلاح وتجهيزات نظامي است.مي تواند به ارتش آذربايجان كمكهاي ارزنده اي نمايد.چون اسرائيل همچون سازمان پيمان آتلانتيك شمالي ناتو تعهدي براي عدم فروش سلاح ندارد. اسرائيل درحال حار به صنايع نظامي وتوليد سلاح درآذربايجان كمك مي كند.
موضوع مهم ديگر مبادله اطلاعات ميان سازمان اطلاعاتي اسرائيل موساد و نهادهاي ذيربط مشابه (وزارت امنيت ملي آذربايجان ) است.اين همكاري به نيازهاي آذربايجان پاسخ مي دهد.در خاورميانه لبنان منبع تروريسم ارمني است.اگر كسي ادعاكند كه موساد در لبنان ضعيف است من تعجب خواهم كرد.دراين همكاري اطلاعاتي آذربايجان يا بايد با پرداخت پول اطلاعات موردنيازش را خريداري كنديا با اسرائيل وارد همكاري متقبل شود ونيازهاي اطلاعاتي آنها را تامين نمايد.اين هم امري عادي است.
آنچه كه آذربايجان درمناسبات با اسرائيل بايد مورد ملاحظه وتامل قراردهد موضوع ايران وتركيه است.
ايران به اين همكاريها حساسيت نشان مي دهد اما اگر اين همكاري منافع ملي آذربايجان را تامين مي كند نبايد به حساسيت ايران توجهي كند.
توجه به تركيه درشرايطي كه اين كشور با اسرائيل داراي تضادهائي شده است مهم است.نبايد روابط آذربايجان- اسرائيل درحدي باشد كه برمناسبات آذربايجان –تركيه درسايه افكند.سال (2009) ليبرمن وزير خارجه اسرائيل در جريان سفر به باكو سخنان واتهامات بي اساس و دور از مسئوليت عليه تركيه مطرح كرد اما باكو درقبال آن سكوت كرد.درصورتيكه نبايد اينگونه مي شد.
نكته قابل تامل در ديدگاههاي فوق اين است كه جملگي بصورت تمام عيار مناسبات آذربايجان با اسراديل را به نفع كشورشان دانسته و اساسا از هيچ زياني سخن نگفته اند.ديدگاهها اين تحليلگران بگونه اي است كه خواننده تصور ميكند يك اسرائيلي صهيونيست آنها را يان كرده است نه اتباع آذربايجان!
ترجمه ،تلخيص وتحليل مقاله اي تحت عنوان:
روابط اسرائيل – آذربايجان درمرحله اي نوين
برگرفته ازمنابع آذري به نقل ازروزنامه اورشليم پست چاپ اسرائيل6/2/2009
اهم نكات مندرج درمقاله مذكور:
درشرايطي كه رژيم ملايان ايران(جمهوري اسلامي ايران ) براي توليد سلاح هسته اي تلاش مي كند وبراي منطقه خليج فارس واسرائيل مشكلات امنيتي ايجاد مي كنند.دعوت دولت آذربايجان از شيمون پرز بمنظور ديدار رسمي ازاين كشور كه همسايه شمالي ايران است حكايت از مناسبات استراتژيك آذربايجان – اسرائيل مي كند.
اسرائيل تلاش ميكند با كشورهاي مسلمان استقلال يافته از شوروي سابق روابط خودرا بصورت عميق برقرار وتوسعه دهد .ازاين منظر روابط اسرائيل با آذربايجان يك نمونه است.اسرائيل همچنين با قزاقستان نيز درصدد داشتن چنين مناسباتي است.
زمانيكه ليبرمن وزير روابط استراتژيك بود (2006-2008)از آذربايجان ديدار كرده بود.ليبرمن در آن زمان مناسبات نزديك با كشورهاي اروپاي شرقي ،ثقثاز وآسياي مركزي را پي گيري مي كرد.او توجه خاصي به روابط با آذربايجان نشان مي داد.چراكه آذربايجان در منطقه اي استرتتژيك ودر ساحل غربي درياي خزر واقع شده است.
علاوه بر صدور نفت توسط آذربايجان به اسرائيل كه 20%نيازهاي اسرائيل را شامل مي شود.آذربايجان گاز خودرا نيز از طريق تركيه به حيفا دراسرائيل منتقل خواهدنمود.صادرات آذربايجان به اسراديل بالغ بر 5/3ميليارد شذه است.
اسرائيل علاوه بر همكاري تنگاتنگ درزمينه هاي كشاورزي ،بهداشت وصدور تكنولوژيهاي برتر در زمينه نظامي نيز همكاري گسترده اي با آذربايجان دارد.
سفرشالوم سيمحون وزير كشاورزي اسرائيل به باكو در سال 2010وتوافق در زمينه هاي مختلف كشاورزي نمونه اي از توجه طرفين به نوع همكاريهاست.
پيشتردر 18 ماه مي 2009 نمايندگان 20 شركت مهم آذربايحان ومسئوليني از وزارت توسعه اقتصادي اين كشور ديداري رسمي از اسرائيل بعمل آورده بودند.دراين ديدار ميان موسسه صادرات اسرائيل و بنياد تشويق صادرات وسرمايه گذاري آذربايجان توافق نامه اي امضائ شده بود.
در نمايشگاه بين المللي كشاورزي آغري تك 2000 معاون وزير كشاورزي آذربايجان وشركتهاي آذري شركت نموده بودند.مطبوعات اسرائيلي چندي پيش نوشته بودند آذربايجان ميليونها دلار سلاح وتجهيزات نظامي از اسرائيل خريداري خواهدكرد.اين هم دليلي ديگر بر وجود مناسبات استراتژيك ميان اسرائيل وآدربايجان است.
توسعه روابط اسرائيل –آذربايجان نبايد تحت تاثير روسيه وايران قرارگيرد و درراستاي سياست غربگرائي دولت آذربايجان بايد ادامه يابد. سفر شيمون پرز به باكو تهران را آزرده خاطر مي كند.
مناسبات اسرائيل با كشورهاي مسلمان جدا شده از شوروي سابق به اين دليل حائز اهميت است كه اوضاع اين كشورها در خاورميانه تاثيرگذاراست. به دليل همسايگي ومسلمان بودن آنها منطقه درياي خزربراي افراطي گري وتكثير سلاحهاي هسته اي زمينه ايجاد كرده است.از سوي ديگر منابع هيدروكربني موجود در اين دريا مناسبات اسرائيل با اين كشورها را ضروري ساخته است.
در 21 ماه 2009 سرلشكر فيروز آبادي رئيس ستاد كل نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران آذربايجان را تهديد كرد وگفت:سفر شيمون پرز به باكوگامي اشتباه وغير دوستانه در مناسبات تهران- باكو محسوب مي شود.
نگارنده صهيونيست اين مقاله ضمن تلاش براي بزرگ نمائي مناسبات اسرائيل وآذربايجان قصد القاي اين مطلب را دارد كه آذربايجان همسايه شمالي ايران هيچ گونه واهمه اي از ايران ندارد وبرغم ناخرسندي تهران آمادگي خودرا براي ميزباني ازشيمون پرز اعلام نموده است.وي با چنين رويكردي مي خواهد نشان دهد كه تهران از اينكه بر آذربايجان تاثير گذار باشد عاجز است.نحوه نگارش مقاله به گونه اي است كه به نظر مي رسد سفارش دهندگان مقاله قصد تحريك ايران را نيز داشته اند تا ايران را به واكنشهائي واداشته وبهره برداري لازم را از واكنش ايران بنمايند.
مقاله توضيح نمي دهد كه چگونه روابط رژيم صهيونيستي وآذربايجان استراتژيك است كه هنوز اين رژيم موفق به راه اندازي سفارت خود درباكو نشده است.
اشتباه ديگر نگارنده دراين است كه دولتها را عامل اساسي تصميم گيري در روابط خارجي كشورشان مي داند و فاكتور ملتها را فراموش كرده است.بويژه آنكه در شرايط كنوني شاهديم كه ملتهاي خاورميانه چگونه عزم خويش را براي برانداختن رژيم هاي سلطه وابسته به قدرتها جزم نموده است.
نگارنده حتي توضيح نمي دهد اين مناسبات استراتژيك دركدامين سطوح قراردارد؟ اتحاد استراتژيك ،شريك استراتژيك يا اتفاق استراتژيك.نگاهي به كم وكيف مناسبات اسرائيل غاصب وآذربايجان نشان مي دهد كه اين روابط در هيچ سطحي از مناسبات استراتژيك قرارندارد.و ملتهاي دوكشور از جهات مختلف با يكديگر فاصله دارند وصرفا عواملي چند سبب برقراري اين روابط شده است كه در پاسخ به ساير سوالات به آنها اشاره شده است.
نگاه آرمانگرايانه و افراطي مولف مقاله كه ديدگاههاي رژيم صهيونيستي را منعكس ميكند عاري از مبناي واقع بينانه ومنطقي است . برقراري روابط شكننده با چند كشور كوچك مسلمان كه خودنيز داراي بحرانهاي هويت ،مشروعيت ومشاركت نيز هستند پايان يك قصه پرماجراي شصت ساله مملو از بي عدالتيها و تضادها نمي تواند باشد.
گاه شمار روابط آذربايجان – اسرائيل
1987سفر وزير كشاورزي اسرائيل به شوروري سابق و درمسيربازگشت به جمهوري سوسياليستي شوروي سابق
1989 تاسي انجمن دوستي اسرائيل – آذربايجان
1990 شروع ترك آذربايجان توسط بسياري از خانواده هاي يهودي به دنبال كشتار مردم آذربايجان توسط ارتش سرخ شوروي به دستور ميخائيل گورباچف
ژوئن 1992 برگزاري نشست انجمن دوستي اسرائيل – آذربايجان در شهر حيفا .(دراين اجلاس از رژيم صهيونيتس خواسته شد در مبارزه آذربايجان عليه ارمنستان اشغاگر از آذربايجان حمايت كند)
سپتامبر 1992 اولين ديدار مقامات آذري از اسرائيل
آوريل 1992 برقراري روابط اسرائيل - آذربايجان بصورت دوفاكتو
1992 تاسيس انجمن بين المللي يهوديان باستان و فرهنگ يهود درآذربايجان
فوريه 1993 افتتاح سفارت اسرائيل در باكو
اوت 1995 ورود هيئت اطلاعاتي اسرائيل به باكو
1997 سفر بنيامين نتانياهو نخست وزير رژيم صهيونيستي به باكو
2000 سفر معاون وزير كشاورزي آذربايجان به اسرائيل درراس يك هيئتي دولتي وخصوصي بمنظور شركت در نمايشگاه بين المللي آغري تك
2002آغاز به فعاليت مجتمع تجاري آذري – اسرائيلي در باكو
آوريل 2004 تاسيس جمعيت دوستي جوانان آذربايجان – اسرائيل
مارس 2004 برگزاري جشنواره فيلم هاي اسرائيلي در باكو و اكران سه فيلم ساخته مافيسير كارگردان اسرائيلي با نامهاي ،اضطراب در كريسمس،ديدگاههاي يك مرد غربي و حادثه درشهر باكو
مارس 2006 تاسيس مجمع بين المللي اسرائيل – آذربايجان كه پيشنهاد اوليه آن از سوي يوسف شاگال نماينده پارلمان اسرائيل ورئيس گروه دوستي پارلماني اسرائيل – آذربايجان صورت گرفت و توسط آبرامف نماينده پارلمان آذربايجان ورئيس گروه دوستي پارلماني آذربايجان – اسرائيل پي گيري وبه سرانجام رسيد.
2007ديدار اويگدور ليرمن وزير روابط استراژيك اين رژيم به باكو
2007 شروع همكاري جمعيت مگان ديويد آدوم اسرائيل با جمعيت هلال احمر آذربايجان براساس انعقادقرارداد
2008 شروع آموزش جمعيت مگان ديويد آدوم به آذربايجانيها در زمينه كمك رساني
2008 امضاي قرارداد فروش سلاح از سوي اسرائيل به آذربايجان به مبلغ يكصد ميليون دلار
2008 مذاكره آذربايجان با شركت اسرائيلي سيلور آروو درمورد خريد هوا1يماي بدون خلبان هرمي 450
آگوست 2008ديدار ديويد آلن هاريسين رئيس اجرائي كميسيون آمريكائيان يهودي كه از 1990 بر اين تشكيلات بانفوذ رياستمي كند (درتركيب هئيت ديويد الن هاريسين ، ياكوو آبرامف رهبر مركز فرهنگي يهوديان قفقاز ساكن كانادا وامريكا و ساموئل كلگير رئيس خش كميته يهوديان شوروي سابق مقيم آمريكانيز حضور داشته اند.كميه مذكور درسال 1906 تاسيس شده و هدف آن ايجاد اتحاد ميان يهوديان وبرقراري روابط تنگاتنگ بين آنهاست )
6 مي 2009 ديدار آويگدور ليبرمن وزير امورخارجه اين رژيم با الهام عليف رئيس جمهور آذربايجان در پراگ
18 مي 2009 سفر يك هيئت اقتصادي ،فني متشكل از مديران 20شركت و مسئوليني تز وزارت توسعه اقصادي آذربايجان به اسرائيل وانعقاد توافق نامه ميان موسسه صادرات اسرائيل و بنياد تشويق صادرات و سرمايه گذاري آذربايجان
ژوئن2009سفر شيمون پرز رئيس اين رژيم به باكو
2009 سفر شالوم سيمحون وزير كشاورزي اسرائيل به باكو
2009 سفر اويگدور ليبرمن وزير خارجه رژيم صهيونيستي به آذربايجان
ليبرمن درجريان اين سفر درديار با مقامات آذري برحل مناقشه قره باغ درچارچوب گروه مينسك،احترام به تماميت ارضي آذربايجان وحل همه مجادلات سياسي براساس توافق هاي بين المللي تاكيد نمودو روابط اسرائيل با آذربايجان مسلمان را نمونه والگوئي براي ساير كشورهاي مسلمان معرفي كرد.
ليبرمن همچنين به افزايش تعداد يهوديان آذربايجان اشاره نمود و از دولت آذربايجان براي فراهم نمودن زمينه هاي اين افزايش تشكر نمودو گفت : در آذربايجان ميراث فرهنگي ،ارزشهاي حقيقي دنياي معاصر ،تساهل وتسامح و ملي گرائي به نحو شايسته اي در هم آميخته اندو اين بي نهايت مدل موفقي است وشايستگي تعميم به دنياي اسلام را دارد.
2009 سفر واحد عليف مشاور نظامي وامنيتي رئيس جمهور آذربايجان به اسرائيل وددار ومذاكره با وزير دفاع و رئيس سازمان موساد وامضاي توافقنامه امنيتي با رژيم صهيونيتس
4 فوريه 2009 خانم لاه عباس اوا نماينده مجلس ملي وعضو گروه دوستي پارلماني آذربايجان – اسرائيل دراعتراض به جنايات رژيم صهيونيستي در نوار غزه . كشتن 1300 نفر وزخمي كردن 5500 نفر از مردم بيگناه فلسطين در27 دسامبر 2008 ، از عضويت در گروه دوستي پارلماني امتناع نمودوگفت:به يهوديان احترام قائل هستم اما كشتار مردم بيگناه و غير نظامي فلسطين توسط ارتش اسرائيل به هيچ وجه پذيرفته شدني نيست.او افزود:هيچ كس حق ندارد حق زندگي از كودكان را بگيرد.اين يكي از شديد ترين واكنش ها از سوي يك نماينده پارلمان آذربايجان است .اتخاذ اينگون مواضع در آذربايجان از سوي نمايندگان پارلمان و مقامات دولتي مسبوق به سابقه نيست!
آگوست 2009ديدار مجدد جمعيت مگان ديويدآدوم از آذربايجان درراستاي گسترش همكاريها
18 آوريل 2011ديدار گروهي از نمايندگان پارلمان اسرائيل به رهبري مغاون پارلمان اين كشور از آذربايجان و انحام ملاقاتها ومذاكرات با برخي از مقامات عاليرتبه اجرائي وپارلماني اين كشور
5 ماه 2011 سفر ناظم ابراهيم اف رئيس كميته دولتي ارتباط وهمكاري با آذربايجانيهاي مفيم خارج از كشور به اسرائيل و ديدار وگفتگو با نائومي بن آمي رئيس اداره روابط خارجي نخست وزيررژيم صهيونيستي وتوافق در زمينه گسترش همكاريها درزمينه رسانه هاي گروهي فانجام سفرهاي متقابل روزنامه نگاران وخبرنگاران دوطرف بمنظور تنوير افكارعمومي دوطرف از اوضاع مهاجرين و انعكاس واقعياتمناقه قره باغ دراسرائيل.دراين ديدار همچنين براتخاذ مواضع مشترك نمايندگان مجالس دو طرف در خصوص مهاجرين تاكيد شد.
16ماه مي 2011 سفر معاون وزير ارتباطات وفناوري اطلاعات اسرائيل به باكو (اين ديدار پس عدم اجازه موساد به وزير ارتباطات اين رژيم به دليل احتمال ترور وي براي سفر به باكو بعوان جايگزين اين سفر صورت گرفت.)
3ام ژوئن2011سقر غنيره پاشايوا نماينده مجلس ملي به شهر حيفا دراسرائيل بمنشور شركت در كنفرانس بين المللي زنان وديدار با رئيس پارلمان اسرائيل
نتيجه گيري مختصر:
آذربايجان از همكاري خودبا اسرائيل چه مي خواهد؟
-استفاده از لابي يهودي آمريكا در جهت تاثير گذاري بر آمريكا و حل مناقشه قره باغ
- استفاده از توامنديهاي تكنولوژيكي اسرائيل درزمينه هاي ارتباطات ،بهداشت وامورپزشكي وديگر موضوعات موردنياز
- مشاركت اسرائيل در تامين امنيت خط لوله نفت باكو-تفليس –جيحان و محتملا خط لوله گازباكو- تفليس -ارزروم
-تقويت بنيه نظامي آذربايجان با استفاده از امكانات اسرائيل
-استفاده از پتانسيل سرويس هاس امنيتي اسرائيل در جهت شناسائي عوامل ارمني تروريست مستقر در لبنان و ديگر عواملي كه درپي وارد نمودن ضربه هاي امنيتي به آذربايجان هستند.
-مهار روابط تهران-ايروان
- استفاده از اسرائيل درراستاي تاثر گذاري بر رفتار روسيه
-اخذامتياز در درياي خزر
-ممانعت از تاثير ايران از جهات ديني ومهار اسلام سياسي
-جلوگيري از تاثيرات رسانه اي وسياسي ايران در آذربايجان
-مهار نگراني هاي ناشي از تاريخ گذشته
اسرائيل از روابط با آذربايجان چه مي خواهد؟
-ارائه نمونه والگوئي از داشتن روابط با يك كشور مسلمان بمنظور تاثيرگذاري در ساير كشورهاي مسلمان و افزايش تعداد كشورهاي مسلمان كه اين رژيم را مورد شناسائي قرارمي دهند.
-افزايش شكاف درميان كشورهاي مسلمان در قفقاز ،خاورميانه وخليج فارس
-كنترل ومهار ايران درراستاي كاهش نفوذ ايران در آذربايحان و تضغيف ايران بمنظور كاهش سطح ارتباط وهمكاري ايران با حماس ،حزب الله و سوريه
-تاثير بر رفتار روسيه
-تامين بخشي از نيازهاي نفتي وگازي
- تاثير گذاري بر تركيه با توجه به بروز سردي در مناسبات اسرائيل – تركيه (دراين شرايط اسرائيل بيش از گذشته به آذربايجان احساي نياز ميكند.چراكه با يكي از زگترين وبا نفوذترين كشور هاي مسلمان دچهر چالش گرديده و اين اتفاق مي تواند در ميان ساير كشورهاي اسلامي به زيان اسرائيل تمام شود)
-تاثير گذاري بر روسيه جهت بهره برداري در رابطه با جالشهايش درخاورميانه و ايران
-اتحاد وتقويت جمعيتهاي يهودي درمنطقه و اتصال آن به شبكه هاي يهودي جهاني درراستاي افزايش نفوذ صهيونيسم.
جمهوري اسلامي ايران چه بايد بكند؟
- اعتماد سازي را سرلوحه سياست خارجي خود در سطوح كلان وخرد قراردهد و در رابطه با آذربايجان اعتماد افكارعمومي اين كشور را به سوي خود جلب نمايد.
- با دولت آذربايجان مذاكرات شفاف وسازنده انجام دهد دوكشور دوستانه وبرادارنه انتظارات از يكديگر را مطرح نمايند.نگرانيها ي يكديگررا رفع كنند.همكاريها را بر بنيان منافع مشترك قراردهند وبه مرور اختلافهارا مرتفع سازند.
توجه :درتهيه مطالب فوق از سايتهاي مختلف فارسي و آذري بويژه از سايتهاي خبرگزاري ترند ،يني مساوات ،تابناك ،مركز مطالعات ايران معاصر بهره برداري شده است.
آذريها و يهوديها از زمانهاي گذشته در دوره اي كه هيچيك داراي دولتي نبوده اند با يكديگر مرادوه داشته و بعضا در كنار هم زندگي كرده اند .اين موضوعي انساني وعاطفي است كه در يك روند تاريخي بروز وظهور داشته است .درواقع منهاي تاثير تاريخي اين ملتها برهم از حيث زيست اجتماعي ساير مواردي كه امروز شاهد آن هستيم خيلي تحت تاثير اين گذشته نبوده وبا ورود ساير مولفه هاي فرهنگي ،سياسي ،اقتصادي ،امنيتي و... نظاره گر تفكرات ورفتارهاي افراطي بويژه از سوي يهودياني كه تحت تاثير نظريه هاي تئودور هرتزل قرارگرفتند و سرزمين فلسطينان را اشغال نمودند هستيم.
آنچه كه امروز با آن مواجهيم درواقع تحت تاثير همان سياستهاي سلطه طلبانه اسرائيل صورت مي گيرد و هرگونه مناسبات اين كشور با ساير كشورها بويژه با كشورهاي اسلامي درراستاي تثبيت همين افراطي گري تنظيم وبه مورد اجرا درمي آيد.
فروپاشي شوروي هم فرصتي براي هرتزليستها فراهم نمود تا انديشه ها وبرنامه هاي صهيونيستي خودرا با بهره گيري از انرژيهاي هاي رها رشده از منطقه شوروي سابق و بلوك شرق سابق در چارچوب نظام دوقطبي دوره جنگ سرد بيش از پيش جامه عمل بپوشاند.
بمنظور درك بيشتر مناسبات آذريها ويهوديها ابتدا لازم مي دانم پيرامون گذشته اين مناسبات در دوره شوروي سابق مطالبي را مطرح نمايم.سپس به ساير سوالات سايت ديپلماسي ايراني در رابطه با مناسبات جمهوري آذربايجان و رژيم صهيونيستي اسرائيل درحد بضاعت پاسخ دهم.
يهوديان ساكن در جمهورى هاى شوروى سابق به جهت حمايت هاى آشكار و پنهان آمريكا از مهاجرت آنها به اسرائيل و فعاليت شديد آژانس يهود ( سخونت ) در ايجاد زمينه هاى مهاجرت يهوديان به اسرائيل توانسته بودند نظر مثبت سران رژيم كمونيستى شوروى سابق را جلب كنند . از سال 1988 اولين گروه از يهوديان ساكن در شوروى كه خواستار مهاجرت به اسرائيل بودند ، در قالب گروههاى منظم توسط آژانس سخونت به اسرائيل منتقل شدند .
در خصوص يهوديان ساكن در آذربايجان بايد گفت ، اين يهوديان جزء اولين يهوديان ساكن در كل شوروى سابق بودند كه توانستند مجوز فعاليت دينى و تأسيس مدرسه مخصوص يهوديان را در سال 1987 در شوروى به دست آورند . اين روند با سفر رسمى وزير كشاورزى وقت اسرائيل به شوروى و ديدار با مقامات بلند پايه آن و سفرش به باكو تسريع يافت . در اسفند سال 1368 ( 1989) انجمن دوستى اسرائيل و آذربايجان تشكيل شد كه اين امر با روى كار آمدن ميخائيل گورباچف در 11 مارس 1985 به عنوان آخرين رهبر شوروى سابق همراه بود . وى جهت انجام اصلاحات بنيادين در ساختار سياسى و اقتصادى شوروى در كنگره بيست و هفتم حزب كمونيست شوروى در فوريه 1986 طرحهاى اصلاحات سياسى و اقتصادى خود موسوم به گلاسنوست ( فضاى باز سياسى ) و پرستوريكا ( ساختاربندى مجدد اقتصادى ) را عنوان كرد . در حالى كه اين اصلاحات و اقدامات اتخاذ شده عملا موجبات فروپاشى ابرقدرت شرق را فراهم آورد .
گلاسنوست هدفى جز اعمال فشار بر محافظه كاران درون حزب كمونيست شوروى كه مخالف هر گونه اصلاحات و آزادىهاى مدنى بود ، نداشت و بر طبق همين اصلاحات يك سرى آزادىهاى اجتماعى و مذهبى به مردم شوروى داده شد كه پيش از اين جرم بود و مردم شوروى در قالب همين اصلاحات توانستند با مذاهب مختلف مسيحى ، مسلمان و يهودى برخى امور مذهبى خود را با آزادى نسبى انجام دهند .
در آذربايجان ، جامعه يهوديان به سه دسته تقسيم مىشوند : الف . يهوديان كوهستان ( سفارادين ) ، ب . يهوديان اشكنازى و ج . يهوديان گرجستانى ؛ كه قديمىترين گروه يهوديان كوهستان هستند كه طبق ادعاى مورخان يهودى ، قدمت آنان به 15 قرن پيش مىرسد.
براى نخستين بار با توسعه صنايع نفت باكو در آغاز قرن نوزدهم و بعد از اشغال آذربايجان توسط امپراطورى روسيه ، يهوديان اشكنازى در اين منطقه حضور يافتند . بخش عمدهاى از افرادى كه به اين منطقه آمده بودند از يهوديان لائيكى بودند كه با يهوديان آذربايجان مشكلى نداشتند و بيشتر به خاطر سرمايه گذارى در صنايع نفت منطقه در اين كشور حضور داشتند. در اواسط قرن نوزدهم رشد روزافزون صنعت نفت باكو نقش مهمى در اسكان بسيارى از مليتهاى گوناگون از جمله يهوديان در اين منطقه داشت و همين امر موجب تربيت افراد تحصيل كرده در ميان يهوديان شد ، چرا كه با شكوفايى اقتصادى در اين دوره بستر لازم براى پيشرفت افراد در ساير زمينهها فراهم آمد كه بيشتر روشنفكران يهود در آن دوره را مهندسان ، معلمان ، پزشكان و حقوقدانان تشكيل مىدادند .
نبود تفكرات ضد يهودى و ضد سامى در ميان مردم مسلمان منطقه كه بنا به گفته خاخام ماير بروك ، رئيس جامعهى يهوديان آذربايجان : « آذربايجان تنها كشور بعد از اسرائيل است كه در آن فعاليتهاى ضد يهودى وجود ندارد و يهوديان آزادانه به فعاليتهاى دينی خود مشغولند » و همچنين وجود ساختار اجتماعى متفاوتى كه در بين سه گروه از يهوديان ساكن در آذربايجان وجود دارد ، از خصوصيات بارز جامعه يهوديان آذربايجان است كه شايد در ساير جوامع يهودى كشورهاى مشترك المنافع ديده نشود.
حتى در بين سالهاى 1937 تا 1938 و همچنين در سال 1952 كه تفكرات و اقدامات ضد يهودى در اتحاد جماهير شوروى رو به تزايد نهاد ، افرادى كه از ترس اين اعمال در رعب و وحشت به سر مىبردند در آذربايجان تنها اخبار اين حوادث را مىشنيدند ، چرا كه هيچ گونه نمونهى بارزى از خشونت عليه جامعه يهوديان آذربايجان ديده نشده است.
يهوديانى كه بيشتر در آذربايجان پراكنده هستند و تحت عنوان يهود پراكنده از آنها ياد مى شود ، از يهوديان كوهستان هستند كه ساليان متمادى در كنار ساير مليتهاى ساكن در آذربايجان زندگى كردهاند و با اينكه ارتباط آنان با اين اقوام تنگاتنگ بوده ، اما زبان ، آداب و رسوم و همچنين عادتها و روش زندگى خود را تا حدودى حفظ كردهاند .
روستاى كراسنايا اسلوبودا ( قرمزى قصبه سى ) از توابع شهر قبا يكى از شهرهاى شمالى آذربايجان تنها مكانيست كه پس از فروپاشى شوروى ، يهوديان به آنجا مهاجرت كرده و در آنجا به شكل متراكم ، تشكيل زندگى دادند ( حدود 8000 نفر ) . برخي از كارشناسان معتقدند كه اين اتفاق همزمان با زندگى جديد يهوديان پراكنده در آذربايجان رخ داده است.
پس از حوادث ژانويه سال 1990 و به دنبال ناآرامىهاى سياسى در آذربايجان و تبديل شدن مناقشه آذربايجان و ارمنستان به ايجاد درگيرىهاى خونين ميان دو كشور و ورود نيروهاى نظامى روسيه به باكو بسيارى از خانوادههاى يهودى ، آذربايجان را ترك كردند .
از زمان به قدرت رسيدن حيدر على اف در سال 1993 ، در حالى كه اوضاع كشور رو به آرامى مىنهاد و بين نيرويهاى نظامى ارمنستان و آذربايجان آتش بس برقرار شد(قراردادآتش بس بيشكك1994) ، مهاجرت به اسرائيل نيز تا حد زيادى كاهش يافت .
كمترين مهاجرت در سالهاى 1996 تا 1997 اتفاق افتاد . در سال 1998 مهاجرتهايى به خارج صورت گرفت ، اما باز در سالهاى 1999 تا 2000 ميزان مهاجرت به اسرائيل به اندازه سال 1997 كاهش يافت.
تعيين ميزان دقيق تعداد یهودیان آذربايجان براساس آمار رسمى به دليل رخدادهاى تاريخى و مهاجرتهاى انجام گرفته بسيار دشوار است ، اما در حال حاضر بر طبق آمار منتشره حدود 26000 يهودى در اين كشور زندگى مىكنند كه به ترتيب زير دستهبندى شدهاند :
1. يهوديان كوهستان كه بيش از 11000 نفر از آنان در باكو ، بيش از 6000 نفر از آنان در قبا و 3600 نفر در ساير نقاط آذربايجان زندگى مىكنند . طبق بررسىهاى تاريخى انجام گرفته و اسناد منتشره خواستگاه اصلى يهوديان كوهستانى ، ايران بوده و اين يهوديان در قرون گذشته از مناطق شمالى ايران به منطقه فعلى مهاجرت كردهاند و به زبان تات كه يك گويش فارسى آميخته به عبرى است ، صحبت مىكنند .
2. يهوديان اشكنازى كه 4300 نفر آنها در باكو و 3300 نفر در ساير مناطق آذربايجان زندگى مىكنند .
3. يهوديان گرجستانى كه جمعا حدود 700 نفر مىباشند ، بيشتر در باكو و قبا زندگى مىكنند
عدهاى معتقدند با توجه به ناآرامىهاى موجود در سرزمينهاى اشغالى به دليل افزايش عملياتهاى استشهادى مبارزان فلسطينى و جهادى ، ميزان مهاجرت به اين كشور طى سالهال اخير با كاهش قابل ملاحظهاى روبهرو شده است .
در سالهاي دهه 1950 ديويد بن گورين، اولين رئيس جمهور رژيم صهيونيستي در پي ايجاد يك اتحاد خاورميانه اي شامل كشورهاي غيرعربي بود. اين استراتژي كه (( اتحاد پيراموني)) ( Peripheral Aliance ) ناميده مي شد بر اين اصل استوار بود كه سياست خارجي اسرائيل بايد متكي بر كشورهاي پيرامون و غير عرب باشد زيرا اسرائيل به دليل اينكه در محاصره كشورهاي عرب متخاصم قرار دارد امكان توسعه روابط سياسي و اقتصادي را با همسايگان ندارد. اين طرح كشورهايي مثل ايران ، تركيه و اتيوپي را شامل مي شد.با پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1978 ميلادي اين تلاش به شكست انجاميد.از آن به بعد اسرائيل تلاش كرد روابط خود را با هر كشور مسلمان (( ميانه رو )) گسترش دهد تا هم چهره ضد اسلامي اسرائيل از بين برود و هم اين برداشت كه تمام كشورهاي مسلمان عليه اسرائيل متحد شده اند كمرنگ شود.به دنبال سقوط اتحاد جماهير شوروي سابق و ظهور جمهوريهاي جديد در قفقاز و آسياي مركزي، رژيم صهيونيستي تلاش گسترده اي براي نفوذ اقتصادي و سياسي در اين منطقه – كه اكثريت آنرا مسلمانان تشكيل مي دادند – آغاز كرد. هدف اصلي اين تلاشها از ديد اسرائيل پيش گيري از تهديد بنيادگرايي اسلامي و مانع تراشي در برابر گسترش نفوذ عربي و ايراني در جمهوريهاي جديد بود.اسرائيل تلاش مي كرد تا تهديد بنياد گرايي اسلامي را جايگزين خطر كمونيسم كند. دولت اسرائيل در آغاز ديپلماسي و تجارت را بر استفاده از نفوذ داخلي يهوديان در جمهوريهاي جديد آسياي مركزي اولويت داد. بدين ترتيب اسرائيل در پايان سال 1992 كشورهاي آذربايجان، قزاقستان، قرقيزستان و تاجيكستان را به رسميت شناخت و در سال 1993 با تركمنستان روابط ديپلماتيك برقرار كرد. در ژوئن 1992 جامعه دوستي آذربايجان – اسرائيل اجلاسي در حيفا بر پا كرد و درآن خواستار حمايت اسرائيل از دولت آذربايجان در مبارزه اش عليه ارمنستان شد. در سپتامبر همان سال آژانس يهود يك اردوگاه تابستاني براي كودكان قزاقستان و قرقيزستان سازمان داد. در طرف مقابل نيز مقامات سياسي اين كشورها با توجه به نفوذ رژيم صهيونيستي در سياست خارجي و اقتصادي آمريكا، برقراري روابط با اسرائيل را كليد توسعه روابط خويش با آمريكا و بهره گيري از كمكهاي سياسي و اقتصادي آمريكا در عرصه هاي مختلف منطقه اي و جهاني مي دانند.
اكثراسرائيليها اعتقاد دارند كه مهاجرين قفقاز نتوانستند خود را با جامعه اسرائيلي يكپارچه سازند . عذر اين تقصير برگردن استنباط هاي جامعه اي است كه از روي حسادت آداب و سنن خود را حفظ مي كند ، بر تحصيل ارزش نمي نهد ، زبان عبري را نمي آموزد و با كودكان خود طبق قوانيني رفتار مي كند كه در اتحاد جماهير شوروي سابق حاكم بود . آنها را به گونه اي نگه مي دارند كه در مدرسه به موفقيت نرسند ، از ارتش رانده شوند ،نتواند به استخدام در آيند تا به عنوان يك بزهكار نگريسته شوند . بر طبق نظريه دولت ، يهوديان بايد قادر باشند تا بتوانند ، نه فقط در اسرائيل بلكه در هر كجا زندگي كنند . گرچه اسرائيل به عنوان سرزمين مادري تمامي يهوديان تاسيس شد ، اما جهان بايد آنها را خارج از اسرائيل نيز بپذيرد .
از زمان سقوط شوروي ، دولت اسرائيل در پي گسترش روابط حسنه با جمهوري هاي سابق شوروي بويژه در آسياي مركزي و قفقاز بوده است. سياست استراتژيك اسرائيل در منطقه در جهت پيشبرد اهداف و منافع سياست خارجي افراطي تل آويوتنظيم شده است . يكي از اهداف اسرائيل در منطقه ممانعت از گسترش نفوذ ايران در جمهوري هاي شوروي سابق بوده است . در آن زمان براي طراحان سياست خارجي اسرائيل ضرورت داشت كه اطمينان يابند جمهوري هاي مسلمان عليه تل آويو متحد نمي شوند و به جبهه به اصطلاح مخالفان نمي پيوندند . اين مسئله بخصوص در مورد قزاقستان كه به عنوان يك قدرت هسته اي واقعي به استقلال رسيده بود بسيار جدي بود . به طور كلي وقتي كه روابط تل آويو با جمهوري هاي شوروي سابق را بررسي مي كنيم ، هدف سياست خارجي قابل شناسايي است . اين اهداف وابسته به هم بدين شرح اند :
- خودداري از تاكيد بر جهان عرب در « خاورميانه بزرگ تر » . بدين معنا كه تعريف از خاورميانه را گسترش دهيم تا اعراب ، بربرها ، ايرانيان ، اكراد ، تركها و اسرائيلها را هم شامل شود . اين يادآور سياست پيراموني ديويد بن گوريون تحت عنوان « نگاهي به ماوراي حصار عرب » است .
- تغيير و منحرف ساختن توجهات از روند صلح خاورميانه و برجسته نمودن موفقيت هاي ديگر سياست خارجي اسرائيل در جهان مسلمان . اين سياست در حال حاضر براي كاهش فشار بر موضع مذاكره اسرائيل در روند صلح پيش رفته است .
- حفظ روابط استراتژيك با آمريكا . به دنبال پايان جنگ سرد و فروپاشي اتحاد شوروي ، اسرائيل در پي حفظ روابط خاص خود با واشنگتن از طريق تغيير نقش خود از يك پست نگهباني غرب به يك « حامي » يا « مدافع » در مقابل توسعه طلبي نظامي اسلامي بود .
- كنترل و تحديد رژيم هاي متخاصم و ممانعت از گسترش سلاح هاي كشتار جمعي . در زمان فروپاشي شوروي مقادير زيادي از سيستم هاي پيشرفته تسليحاتي ، مواد درجه بندي شده تسليحاتي و تسهيلات توليدي و اطلاعاتي در سرتاسر جمهوري ها گسترده شد . اسرائيل و رهبران غربي به دنبال ممانعت از آن بودند كه اين مواد از كنترل آنها خارج شود .
- تقويت و برقراري با كشورهاي مسلمان ميانه رو . در آن زمان اسرائيل تنها به توافقهاي صلحي با تركيه و مصر دست يافته بود . روابط با تركيه هنوز چندين سال عقب تر از شكوفايي آن در شكل فعلي بود و توافق هاي كمپ ديويد همچنان به شكل صلح سردي باقي مانده بود . پيمان هاي منعقده با سازمان آزاديبخش فلسطين و اردن هنوز به طور تقريبي دو و سه سال به ترتيب عقب بودند .
- گسترش بازارهاي درجه سه براي فروش تسليحات . اقتصاد اسرائيل تا حد زيادي وابسته به فروش هاي نظامي خارجي نسل دوم به منظور تامين سوبسيد هزينه هاي تحقيق و توسعه حفظ مزيت هاي كيفي تكنولوژي بر دشمنانش است . علاوه بر آن در اقتصادي كه به شدت مبتني بر صنعت امنيتي است ، صدور تسليحات بر ارزش دارايي هاي دولت مي افزايد .
- تضمين حمايت از جوامع يهودي بومي . به عنوان كشوري كه براساس هويت مذهبي شكل گرفته است ، بر رهبري اسرائيل لازم است تا از جامعه يهود در سرتاسر جهان دفاع و حمايت نمايد . اين همچنين شامل مكان هاي تاريخي يهودي و نهادهاي فرهنگي است .- اسرائيل مي خواهد تا يهوديان خارج از كشور را در جايي مناسب نگاه دارد تا در صورت لزوم بتوانند به ا سرائيل كمك كنند
روابط رسمي اسرائيل با جمهوري آذربايجان و روند گسترش آن ازابتدا تاكنون
اسرائیل از آوریل ۱۹۹۲ میلادی با جمهوری آذربایجان بصورت دوفاکتو روابط دیپلماتیک برقرار کرد .
اولين ديدار رسمي مقامات آذربايجان از اسرائيل در سپتامبر 1992 صورت گرفت. اسرائيل در فوريه 1993 در باكو سفارت باز كرد.در اوت 1995 يك هيات اطلاعاتي اسرائيل وارد باكو شد. اين ديدار به عنوان ماموريتي محرمانه براي آموزش ماموران امنيتي جمهوري آذربايجان توصيف شد.
حضور بنيادها و نهادهاي صهيونيستي در جمهوري آذربايجان بواسطه پارامترهاي متعددي از جمله: اهميت ژئوپلتيكي منطقه قفقاز، جمعيت مسلمان اين جمهوري ، همجواري آن با درياي خزر و وجود منابع نفت و گاز داراي اهميت مي باشد.يكي از نمودها و ابعاد جدي حضور بنيادها و تشكلهاي غير دولتي و مستقل در جمهوري آذربايجان كمك مالي رسمي و غير رسمي آنها جهت ايجاد و شكل گيري خبرگزاريها، نشريات، روزنامه ها و بطور كلي مطبوعات وابسته به آنها بود تا از اين تريبونها اقدام به انتشار اخبار و مطالب مورد نظر گردانندگان اصلي و پشت پرده اين بنيادها در عرصه افكار عمومي مردم اين جمهوري و ساير ساكنين منطقه نمايند.
از جمله اين بنيادها و نهادهاي فعال صهيونيستي مي توان به موارد ذيل اشاره نمود:
1- بنياد جورج سوروس
2- بنياد كمك ملي به دمكراسي
3- انستيتو صلح و دمكراسي آمريكا
4- موسسه رسانه هاي قفقاز
رژيم اسرائيل برخي پروژه هاي اقتصادي در جمهوري آذربايجان رادر دست دارد كه از اين طريق به سودهاي كلان اقتصادي و سياسي نائل مي گردد. به عنوان نمونه شركت اسرائيلي سونول ( Sunol ) كه در حال حاضر فعاليت بسياري نيز در صنايع نفت عراق براي تامين سوخت ارتش آمريكا دارد از پرنفوذترين شركتهاي استخراج نفت در آذربايجان است.
انجام پروژه هاي اقتصادي محور روابط اسرائيل با آذربايجان مي باشد. گفته مي شودرژيم صهيونيستي پروژه بزرگ آبياري قطره اي تحت عنوان (( آيزنبرگ )) را در آذربايجان اجرا نموده يا درحال اجراست.
به نظر مىرسد بهبود اوضاع اقتصادى و سياسى در آذربايجان و وجود زمينه هاي فعاليت سازمانهاى يهود در اين كشور از عمده دلايل عدم مهاجرت به اسرائيل بوده است . ايجاد مراكز فرهنگى خيريه و آموزشى يهود توسط دولت اسرائيل و يهوديان آمريكا در اين جمهورى از ديگر دلايل مهم كاهش مهاجرت است . چرا كه دوران پرتلاطم آشوبهاى سياسى سالهاى اوليه استقلال آذربايجان و جنگ قرهباغ به پايان رسيده و دولت ومردم آذربايجان با گسترش مناسبات خود با جهان خارج توانستهاند تا حدود زيادي بر مشكلات خود فائق آيند . يهوديان در اين موقعيت ، جهت گسترش نفوذ خود در جامعه آذربايجان با كمك رژيم اسرائيل و آمريكا فرصت مناسبى را به دست آوردند . در چند سال اخير علاوه بر كاهش چشمگير مهاجرت يهوديان به اسرائيل ، مهاجرت معكوس صورت گرفته است.
در سال 1992 انجمن بين المللى يهود باستان و فرهنگ يهود در آذربايجان تأسيس شد . هدف اين انجمن بررسى جوامع يهودى آذربايجان بود . اين انجمن ، سمينارى مشترك با دانشگاه ملى علوم ، با موضوع .يهوديان كوهستان گذشته و حال برگزار كرد . هدف اصلى از برگزارى اين سمينار ، ايجاد هماهنگى ميان جوامع يهود جهت تقويت جايگاه يهوديان آذربايجان در اين كشور بود . در اين سمينار ، طرح ايجاد نخستين سازمان يهودى در باكو با عنوان مركز فرهنگى يهود و باشگاه جوانان آلف در آذربايجان مورد تصويب قرار گرفت . اين مركز قبل از راهاندازى رسمى سفارت اسرائيل در آذربايجان وظيفه سفارت را ايفاء مي نمود.
باشگاه جوانان آلف در كنار برنامههاى فرهنگى و آموزشى خود ، كمكهاى لازم را به آژانس يهودى سخونت جهت مهاجرت يهوديان به اسرائيل مىنمايد . در واقع يكى از بازوهاى فعال آژانس سخونت در ميان جوانان يهودى است كه در برنامه اين باشگاه ، كلاسهاى آموزش زبان عبرى و مسائل دينى از اولويتهاى فعاليت اين باشگاه مىباشد .
اندكى پيش از تأسيس اين باشگاه ، مجمعى با نام « آذربايجان - اسرائيل » ايجاد شد كه روابط فرهنگى دستور كار آن بود . اين مجمع فعاليت خود را با انتشار روزنامهاى با نام اختصارى « اذ - ايس » ( كه تداعى كننده كلمه عزير است ) آغاز كرد .
يكى از اهداف فعاليت مدارس ايشواى يهوديان در آذربايجان ، برگزارى كلاسهاى آموزش دينى بين يهوديان است . عدم آگاهى يهوديان آذربايجان از قوانين مذهبى يهود و عدم پايبندى آنها به احكام مذهبى يهود ، باعث توسعه اين مراكز شده است . وظيفه اصلى اين مدارس يعنى « ايشيواها » تربيت نسل جديد طلبههاى مذهبى براى كنيسههاى باكو است كه براى تكميل آموزشهاى خود به اسرائيل اعزام مىشوند .
روزنامه نيويورك تايمز در تاريخ 29 ژوئيه 2000 گزارشى از گسترش مدارس يهودى در جمهورى آذربايجان منتشر كرد . به نوشته اين روزنامه « يهوديان جمهورى آذربايجان چندان مذهبى نيستند و نمىدانند چگونه به فرايض دينى خود عمل كنند » . اين روزنامه همچنين افزود ؛ « خاخامهاى اسرائيلى با حمايت يهوديان ثروتمند آمريكا در حال تغيير اين وضعيت هستند . آنها با تأسيس مدارس و دانشگاه نظير كالج يهوديان باكو و تأمين اعتبار مالى اين مؤسسات به يهوديان زبان عبرى و خواند تورات و همچنين چگونگى انجام فرايض دينى يهوديت را مىآموزند » . به نوشته اين روزنامه آمريكايى « دانش اموزان اين مدارس برخلاف پدران و مادران و اجداد خود كه تنها از نظر قومى و فرهنگى يهودى هستند ، از بعد دينى نيز يهودى مىشوند . »
در جمهورى آذربايجان در شرايطى كه تنها حدود 26 هزار يهودى در جمهورى آذربايجان زندگى مىكنند تأسيس مدارس ، دانشگاهها ، ارتباطات گسترده با احزاب دينى ، سياسى و تشكيل انجمنها ، باشگاههاى مختلف و صرف هزينههاى گزاف نمىتواندصرفا انگيزههاى دينى داشته باشد و محتملا اهدافى غير از حمايت از جامعه يهوديان آذربايجان را پيگيرى مىكنند .
هدف اسرائيل از گسترش دامنهى مناسبات خود با آذربايجان جداى از مسئله يهوديان اين كشور ،حضور در صنايع نفت اين جمهورى است . روزنامه اتريشى ناخريشتن در شماره 28 آگوست 1997 در اين خصوص مىنويسد : « درياى خزر با داشتن ذخاير عظيم نفتى كه تا 200 ميليارد بشكه برآورد مىشود ، دومين منطقه مهم نفتى پس از خليج فارس است » . كاسپارو اينبرگر ، وزير دفاع سابق آمريكا در اين خصوص مىگويد : « نفوذ در منطقهى درياى خزر براى آمريكا و غرب از گسترش سازمان پيمان آتلانتيك شمالى « ناتو » به شرق مهمتر است » .
حضور قوى رژيم صهيونيستى در اين منطقه موجب تثبيت موقعيت اسرائيل براى رسيدن به اهدافش در منطقه خواهد شد .چنان كه آركادى ميلمان ، سفير سابق اسرائيل در باكو در يك اظهارنظر توهينآميز ، مردم مسلمان آذربايجان را برده خوانده بود كه موجب بهت و تعجب افكار عمومى آذربايجان شد ، اما سفير تا پايان مأموريت خود به فعاليتاش ادامه داد !
دلایل اهمیت آذربایجان برای اسرائیل چیست؟
با توجه به موقعيت ژئو پوليتيك ،ژئواستراتژيك و ژئو اكونوميك جمهمري آذربايجان ،اين كشور براي اسرائيل از جهات مختلف حائز اهميت است و به صور گوناگون از عنصر يهوديان در راستاي منافع وتثبيت موقعيت خود استفاده مي كند كه مي توان موارد را ذيل را برشمرد:
1. بهرهبرداري از يهوديان آذربايجان به عنوان جامعهاي كه ميتوان به وسيله آنها در نهادهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي آذربايجان نفوذ كرد. يهوديان به عنوان حافظان منافع اسرائيل در آن كشور فعاليت ميكنند. روزنامه يني آذربايجان وابسته به اركان حاكميت، چاپ باكو مورخ 2 ارديبهشت 1383 در خبري با عنوان "مراسم يادبود شش ميليون يهودي كشته شده در جنگ جهاني دوم" اعلام كرد مراسمي توسط مركز فرهنگي سفارت اسرائيل با حضور مقامات رسمي و روساي جوامع يهودي آذربايجان و خارج از آن با سخنراني سفير اسرائيل برگزار شد كه دراين مراسم "هدايت اوروج اف" مشاور مسائل ملي رئيسجمهور آذربايجان سخنراني كرد(وي اينك رئيس كميته دولتي امورديني جمهوري آذربايجان است) او متن پيام الهام علي اف، رئيس جمهور آذربايجان، به ملت يهود را قرائت كرد. پس از آن،به ياد يهوديان كشته شده شمع روشن كردند. اين موضوع نمونهاي از شگردهاي يهوديان و اسرائيليها براي مظلومنمايي است.
2. بزرگنمايي تهديد ايران و اسلامگرايي، استفاده از تهديدات مشترك دو جانبه و چند جانبه و توسل به ترفندهاي سياسي و تبليغاتي.
3. نفوذ فرهنگي به كشور مسلمان و شيعه آذربايجان، به كارگيري ابزارها و شيوههاي فرهنگي از جمله برگزاري فستيوال فيلم اسرائيل در باكو و همچنين برپايي نمايشگاههاي كتاب براي كودكان و بزرگسالان به مناسبتهاي مختلف. برگزاري تورهاي بازديد از اسرائيل توسط آژانس "سخونت" و وابسته فرهنگي اسرائيل در باكو با هزينه سفارت اسرائيل براي آشنايي جوانان مسلمان آذري با صنعت، پيشرفت و توسعه دموكراتيك جامعه اسرائيل و انتقال تجربيات به آذريها. تاسيس جمعيت دوستي جوانان آذربايجان و اسرائيل در تاريخ 5 ارديبهشت 1383 با حضور نمايندگان سازمانهاي بينالمللي يهودي سخونت و كارمندان سفارت اسرائيل در آذربايجان با هدف توسعه ارزشهاي تاريخي، ملي و معنوي ميان ملتهاي آذربايجان و اسرائيل
4. توسعه نفوذ سياسي به كشورهاي قفقاز، بهرهگيري از اختلافات داخلي جمهوريهاي سابق شوروي مانند اختلاف ارمنستان و آذربايجان يا اختلافات داخلي گرجستان با جداييطلبان آبخازيا و... به مثابه ابزاري براي توسعه نفوذ در اين كشورها.
5. جذب نخبگان اقتصادي و سياسي اين جوامع، در اين زمينه ميتوان به كمكها و مساعدتهاي مالي رژيم صهيونيستي، چه به صورت مستقيم چه غيرمستقيم، به برخي احزاب و روزنامهنگاران آذربايجان اشاره كرد. وظيفه اين جرايد و احزاب نزديككردن نظر مقامات كشور و افكار عمومي مردم آذربايجان به اسرائيل است. در اين زمينه، روزنامه يني مساوات چاپ باكو به نقل از ديويد استابس، نماينده صندوق جورج سوروس ميلياردر يهودي امريكايي تبار گفت: "اين صندوق مبلغ 150 هزار دلار به مطبوعات آزاد آذربايجان كمك خواهد كرد." اين امر آشكارا دست يهوديان و صهيونيسم را در نفوذ به آذربايجان نشان ميدهد.
6. بهرهبرداري از عوامل و عناصر آمريكا و ديگر كشورهاي همسو اسرائيل براي تحكيم موقعيت خود در آذربايجان علاوه بر ابزارهايي كه خود راسا اقدام به استفاده از آن ميكند، با توسل به امكانات و توانمنديهاي امريكا ، از آنها نيز بهره ميبرد. اسرائيل با واسطه گري براي لغو مصوبه 907 كنگره آمريكا (كه تاكنون ميسر نشده )موجب شده تا اذربايجان با چشم دوختن به كمكهاي يهوديان آمريكا در توسعه روابط آمريكا با آذربايجان، همكاريهاي بيشتري با اسرائيل كنند. از سوي ديگر، اسرائيل براي حفظ امنيت سرمايههاي خود در آذربايجان و عدم ايجاد حساسيت در داخل آذربايجان و كشورهاي همسايه سعي كرده تا برخي از فعاليتها و كالاهاي صادراتياش را با پوشش و علامت شركتهاي اير كشورها به آذربايجان و كشورهاي آسياي ميانه صادر كند.
7. حضور در مرزهاي شمالي ايران، يكي از مهمترين اهداف اسرائيل در روابط با جمهوري آذربايجان حضور در مرزهاي شمالي ايران است.
به گفته ايفريم عنبر دلايل نزديكي اسرائيل و آذربايجان عبارتند از : ترس از ايران ، ترس از اسلام راديكال ، بدگماني نسبت به روسيه ، دوستي با تركيه وتمايل به بخشي از غرب محسوب شدن .
برخي مصداقهاي فعاليت فرهنگي اسرائيل در آذربايجان
در خصوص روابط فرهنگي اسرائيل در آذربايجان، مسائل متنوع و مختلفي وجود دارد كه اسرائيليها با استفاده از آنها سعي در توسعه نفوذ خود در ميان نخبگان و جوانان آذري دارند. تشكيل انجمن دوستي جوانان آذربايجاني و اسرائيلي در تاريخ 29 آوريل 2004 در باكو با عضويت اوليه چهل نفر از جوانان و تحصيلكردگان مسلمان آذري يكي از اين ابزارهاست. روسلان صادق اف، رئيس انجمن برنامهريزي، هدف اين انجمن را گسترش ارتباطات جوانان مسلمان آذربايجان با جوانان يهودي ساكن در آذربايجان و جوانان اسرائيلي در ارتباط با علم نوين و نيز تاريخ گذشته و روابط فرهنگي و دوستي دو جانبه بيان كرد. وي ابراز اميدواري كرد كه اين انجمن در مدت كوتاهي بتواند به اهداف خود نائل شود و با ساير سازمانهاي يهودي مرتبط در جهان نيز ارتباط برقرار كند. برگزاري نمايشگاه و كنسرتهاي موسيقي اسرائيل و برنامهريزي تبادل دانشجو ميان دانشگاههاي دو كشور از جمله اقدامات آنهاست. اسرائيليها با درك بافت فرهنگي،مذهبي و اجتماعي جامعه آذربايجان، در برخورد با اين كشور معتقدند كه مساله روابط فرهنگي براي اين كشور از اهميت بالايي برخوردار است. زيرا اگر اسرائيل در طراحي مناسبات خود با آذربايجان مقوله فرهنگي را كم رنگ قرار دهد، در بلندمدت زمينههاي فعاليت خود را از دست خواهد داد. بنابراين، اسرائيل از ابتداي ورود به آذربايجان كوشيده است حضور خود را در قالب فرهنگي بيشتر نمود دهد. اين كشور با ارسال دارو و كمكهاي پزشكي به مجروحان جنگي آذربايجان، ارائه كمكهاي بلاعوض به آوارگان قرهباغ،كمك به ساخت بيمارستان و مراكز فرهنگي، آموزش زبان انگليسي و رايانه و موزيك سعي در ايجاد نزديكي به قشر تحصيل كرده اين كشور كرده است.
اولين فستيوال فيلم اسرائيل در آذربايجان با همكاري "آژانس سخونت" در باكو مورخ 11 مارس 2004 با ارائه فيلمهاي كارگردان اسرائيلي، مافيسير، از جمله شركت سه فيلم: اضطراب در كريسمس، ديدگاههاي يك مرد غربي و حادثه در شهر باكو، به اكران گذاشته شد. در اين خصوص، "ايتان نانه" سفير وقت اسرائيل در باكو گفت: اين فرصتي بود كه علاقهمندان سينما در آذربايجان با آثار كارگردانان اسرائيلي آشنا شوند. در اين ميان "اكتاي ميرقاسم اف" يكي از كارگردانان خانه سينماي آذربايجان اعلام كرد كه برگزاري اين فستيوال زمينههاي توسعه فرهنگي ميان دو كشور را گسترش ميدهد و در نتيجه، دوستي بين مردم آذربايجان و اسرائيل افزونتر خواهد شد. همه اينها بيانگر اين واقعيت است كه رژيم صهيونيستي اقدامات فرهنگي درآذربايجان را بعنوان يكي ازاولويتها مدنظر دارد.
برخي مصداقهاي فعاليتهاي اطلاعاتي اسرائيل در آذربايجان
فعاليتهاي اطلاعاتي اسرائيل در آذربايجان در دو زمينه انجام ميگيرد:
الف) تلاش سرويسهاي اطلاعاتي اسرائيل براي توسعه و بسط ارتباط با روزنامهنگاران و سران احزاب موافق و مخالف دولت .
اسرائيل در برخورد با مسائل داخلي آذربايجان علاوه بر اعلام حمايت از حاكميت آذربايجان سعي دارد در روابط خود با احزاب مخالف، يك رويه ميانه و مثبتي داشته باشد تا در آينده در صورت روي كار آمدن اين احزاب، قدرت و منافع اسرائيل در آذربايجان حفظ شود. كه البته احزاب كنوني شانس بسيار اندكي براي نيل به قدرت سياسي دراين كشور دارند.
اوج توسعه روابط اسرائيل با آذربايجان در زمان جبهه خلق به رهبري ايلچي بيك بود. در اين دوره اسرائيل سفارت خود را در اين كشور به سطح سفير ارتقا داد.
در سال 2000 جورج سوروس، يهودي ميليونر امريكايي و رئيس بنياد سوروس، به باكو سفر كرد. در اين سفر وي ضمن ديدار با حيدر علي اف، رئيس جمهور وقت آذربايجان، و ساير مقامات بلندپايه آذري ملاقاتهايي با سران احزاب مخالف داشت كه از جمله ميتوان علي كريم لي رئيس حزب جبهه خلق ، اعتبار محمداف رئيس حزب استقلال ملي ، عيسي قنبراف رئيس حزب مساوات و... را نام برد. شعبه اين بنياد در باكو به رياست ديويد استابس مساعدتها و كمكهايي به روزنامهنگاران و احزاب سياسي موافق و مخالف دولت در آذربايجان ميكرد.
يكي از موضوعات فعاليت سرويسهاي اطلاعاتي اسرائيل در آذربايجان در خصوص برقراري امنيت خط لوله نفت باكو- تفليس - جيحان است. بخش عمده تامين امنيت اين خط لوله برعهده شركتهاي اسرائيلي گذاشته شد. در اين زمينه، سرويس اطلاعاتي اسرائيل (موساد) و سرويس اطلاعاتي آذربايجان قراردادهاي دو جانبه در خصوص آموزش افسران آذري در اسرائيل امضا كردند.
روزنامه اوراسيا چاپ باكو نيز در 26 آوريل 1998 در گزارشي تحليلي درمورد فعاليتهاي اسرائيل نوشت: "افسران موساد در آذربايجان همكاريهاي مشتركي را به انجام ميرسانند."
ب) برخي اخبار و نوشتهها حاكي از آن است كه اسرائيل به موازات فعاليتهاي عمراني و كشاورزي در طرحي با نام موشاو در آذربايجان، وتحت پوشش اين فعاليتها اقدام به فعاليتهاي اطلاعاتي در مناطق جنوبي آذربايجان نزديك به مرز ايران ميكند.گفته مي شود اين رژيم با ايجاد مزارع كشاورزي و مكانيزه در كنار مرز ايران مانند شهرهاي لنكران، ماسالي و در مناطق شرور و بابك در جمهوري نخجوان اقدام به نصب دستگاههاي شنود كرده است كه امكان شنود خطوط تلفن همراه ايران و ارتباطات بيسيمي يگانهاي نظامي را براي اين كشور ميسر ميكند.دولت باكو هيچ وقت اين ادعاها را تائيد نكرده است.
تسلط اسرائيل بر يكي از مهمترين و حساسترين سيستمهاي ارتباطي آذربايجان يعني اپراتوار دوم تلفن همراه اين كشور كه توسط شركت اسرائيلي باكسل اداره ميشود، زمينه فعاليت اين رژيم را آسانتر كرده است. البته جمهوري آذربايجان با درك حساسيتهاي جمهوري اسلامي ايران، هر گونه فعاليت امنيتي اسرائيل عليه ايران را درك كرده و آن را جنگ رواني از طرف محافل ايراني عليه جمهوري آذربايجان قلمداد كرده است. البته رژیم صهیونیستی، تاکنون از صدور فن آوری های ارتباطی و همچنین سرمایه گذاری در بخش صنعت و اشتغالزایی به جمهوری آذربایجان خودداری کرده و در عين حال با لابی ارمنی برای تقویت جدایی طلبان قره باغ، همکاری های گسترده ای داشته است.
گسترش همكاري اسرائيل با بخش ارتباطات جمهوری آذربایجان
گسترش نفوذ صهیونیست ها در نظام جمهوری آذربایجان، تنها به اینجا پایان نمی یابد. رژیم صهیونیستی برای اجرای اهداف توسعه طلبانه امنیتی و جاسوسی در منطقه، به دنبال گسترش مناسبات با جمهوری آذربایجان، به ویژه در عرصه ارتباطات و مخابرات است.
به گزارش منابع محلی از باکو، «ادن بارتال» و «التماس محمداف»، معاونان وزیران ارتباطات و فن آوری اطلاعات جمهوری آذربایجان و اسرائیل، اخيرا در باکو بر گسترش همکاری ها در عرصه مخابرات و ارتباطات، تأکید کردند.
«ادن بارتال»، معاون وزیر ارتباطات و فن آوری اطلاعات رژیم صهیونیستی در این دیدار، از ایجاد شرایط از سوی باکو برای حضور تل آویو در عرصه ارتباطات و مخابرات جمهوری آذربایجان، تشکر کرد
همكاري نظامي آذربايجان با اسرائيل
-تا به امروز اسرائيل دراين نوع همكاري با كشورهايي كه با آنها روابط رسمي ندارد بسيار موفق بوده است .
- از تجربياتي كه اسرائيل بدست آورده است ، اغلب گفتگو با رهبران نظامي و سرويس هاي امنيتي را آسان تر و سودمند تر از گفتگو با هيات هاي سياسي يافته است .روابط ارتش با ارتش يا روابط نظامي معمولاً به صورت مخفيانه و عاري از ملاحظات سياسي اداره مي شود و عوامل غير عيني اين روابط را توجيه مي نمايند . علاوه بر اين تل آويو به دليل برتري هاي نظامي كه قادر به ضربه زدن به هر نقطه دنيا با فن آوري هاي بزرگ و پيچيده مي باشد اعتبار بسياري بدست آورده است .
- از اين رو همكاري نظامي و امنيتي اسرائيل ، ابزار سياست خارجي است كه با آن كشور هاي غير قابل كنترل رابه نوعي به سوي خود جذب مي كند . از آن جا كه رهبران اسرائيلي ، مسائل امنيت ملي (و تهديدها ) را به عنوان تهديدي مطلق و بالقوه براي ماهيت اسرائيل تفسير مي كنند ، دولت هاي اسرائيلي جذب و جلب ارتشها و سرويس هاي امنيتي در سرتاسر جهان را بسيار سودمند يافته اند .
- همكاري هاي نظامي و امنيتي نه تنها ايجاد كننده منابع عظيم اطلاعاتي در مورد ارتش هاي ملی ، تهديدات بالقوه و تواناييهاي احتمالي است ، بلكه براي توسعه بازارهاي آتي براي سخت افزارهاي نظامي اسرائيل نيز بسيار سودمنداست . در برخي مراحل دولت هاي اسرائيلي مي توانند خواهان افزايش دخالت و جذب مردم و حتي به رسميت شناخته شدن آنها شوند .
-اسرائيل در اتحاد شوروي سابق روابط نظامي ، امنيتي و اطلاعاتي را توسعه داده است . در آسياي مركزي ، شريك و همتاي مشتاقي چون ازبكستان پيدا كردهاست و در قفقاز نزديكترين روابط نظامي و امنيتي را با آذربايجان توسعه داده است .
- نائه ، سفير اسرائيل مي گويد : « همسايگان خطرناك و تاريخ و پيشينه سركوب ، اسرائيل و آذربايجان را متحدين طبيعي كرده است كشورهايي كه دوستان زيادي ندارند تمايل به پيدا كردن يكديگر دارند . »
- ثابت شده است كه در جنگ ناگورنو قره باغ ، اسرائيل به آذربايجان تسليحات مي فروخته است . درصورت صحت اين اخبار مشخص مي شود كه تسليحات ارائه شده كارساز نبوده است.هرچند كه در اشعال اراضي اذربايجان روسيه نقش اساسي را دارد و در دوره حاكميت جبهه خلق سياستهاي اين دولت سبب ازدست رفتن بخشي از اراضي آذربايجان شد.
- روزنامه Turkish Daily News در دسامبر 1998 در مصاحبه با صفر ابي يف نوشت : « اسرائيل از نزديك بر مسائل امنيتي و دفاعي قفقاز نظارت دارد . » هنگامي كه از وي سوال شد كه آيا آذربايجان به دنبال برقراري روابط نظامي بيشتر با اسرائيل است . او بدون ارائه پاسخي صريح گفت: « تمامي كشورها به طور طبيعي و معمول به دنبال برقراري روابط عادي با ديگران هستند . »
- ابي يف در مصاحبه با روزنامه Turkish Daily News به « تحركات مشترك » با ارتش هاي گرجستان ، تركيه و اسرائيل اشاره كرد اما از ارائه جزئيات بيشتر خودداري نمود .
- اين قابل درك است كه كسي كه مسئول دفاع از آذربايجان در مقابل تهديدات خارجي است ، ظاهراً براي هدف « مقابله با تهديدات مشترك و حمايت از خط لوله باكو - جيحان » ترجيح مي دهد در خصوص موضوعات بالقوه حساس نظير همكاري مستقيم آذربايجان با ارتش اسرائيل بحثي نكند .
- عليرغم عدم تمايل ارتش آذري براي بحث درباره همكاري با اسرائيل ، چنين تلاش هاي همكاري از طريق منابع ديگري ثبت گرديده است . آژانس خبري جمهوري اسلامي گزارش داده است كه « يك هيات نمايندگي اطلاعاتي اسرائيل در اوت 1995 به عنوان يك ماموريت مخفي براي تعليم افراد امنيتي آذربايجان به باكو آمدند . »
-چند سال بعد يعني در 1999 فاش شد كه كارشناسان امنيتي تركيه و اسرائيل براي تعليم « واحدهاي حفاظت شخصي » علي اف به آذربايجان دعوت شده بودند .
- چنين همكاري در زمينه امنيت هوايي هم ديده شده است . هواپيماي توپولف رياست جمهوري علي اف در محل بت شمش توسط صنايع هواپيماسازي اسرائيلي نوسازي شد.
- همچنين گزارش گرديد كه يك شركت امنيتي اسرائيلي به نام خدمات امنيتي ماگال براي بهبود امنيت فيزيكي در فرودگاه باكو قرارداد بسته است . ماگال در حمايت زير بنايي و فن آوري امنيتي موانع فيزيكي از جمله رويارويي و ممانعت از مهاجم ، متخصص است و قراردادهاي متعددي براي بالا بردن سطح كيفي پارامتري هاي امنيتي در تعدادي از فرودگاه هاي بين المللي را به خود اختصاص داده است .
- برخي منابع ادعا كرده اند كه قراردادهاي ماگال شامل تعهداتي براي تامين خدمات امنيتي براي خط لوله باكو - جيحان است ، هر چند كه صحت اين گزارش ها را نمي توان به طور مستقل تاييد كرد . اين گزارش ها اظهار مي كنند كه موفقيت هاي ماگال در منطقه نمايانگر و حاكي از آن است كه چگونه ديگر تجارت هاي امنيتي اسرائيل كه از موشكافي هاي عام
دور مانده ، وارد بازار آذربايجان شده است . اما گزارش هاي سالانه ماگال ، آذربايجان را به عنوان يك منبع درآمد براي همكاري ثبت كرده اند .
حساسيت مساله همكاريهاي نظامي بين آذربايجان و اسرائيل به دليل عدم انعقاد صلح ميان ارمنستان و آذربايجان و احتمال افشاي همكاري نظامي اسرائيل با دولت آذربايجان، ميتواند به روابط اين رژيم با كشورهاي اروپايي به خصوص فرانسه لطمه وارد كند (فرانسه بزرگترين حامي ارمنستان از نظر سياسي بعد از روسيه است). هم چنين اين امر ممكن است موجب تقابل لابي يهود و ارامنه در آمريكا شود. به همين علت اسرائيل سعي دارد روابط نظامي خود با باكو را به صورت پنهاني و بدون بازتاب در رسانهها ادامه دهد. البته به نظر نمي رسد همكاريهاي نظامي اسرائيل با آذربايجان آنگونه باشد كه توان نظامي آذربايجان را تا ميزاني كه توازن درقفقاز را برهم زند افزايش دهد.
در سال 2008 اسرائيل قرارداد فروش سلاح به جمهوري آذربايجان را به ارزش صد ميليون دلار امضا كرد. اين در حالي است كه اسرائيل در طول چندين سال اخير به ارزش صدها ميليون دلار اسلحه به آذربايجان فروخته است. اين قرار دادها بيشتر شامل موشك انداز، تجهيزات شركت اسرائيلي "سولتام" و دو نوع توپ توليد صنايع نظامي و تجهيزات بيسيم و رادار و ساير وسايل ارتباطي ميشود.در سال 2008 برخي مطبوعات باكو به نقل از منابع نظامي جمهوري آذربايجان نوشتند: اين كشور علاقه بيشتري به دريافت هواپيماهاي بدون خلبان "هرون" ساخت اسرائيل دارد و در نظر دارد طي چند سال آينده، ارتش را به اين نوع هواپيما مجهز كند. بنابر اين گزارش، گروهي از افسران ارتش جمهوري آذربايجان اخيرا از اسرائيل ديدار كردند و با هواپيماهاي نظامي و سيستمهاي ضد هوايي توليد اسرائيل آشنا شدند. اين گروه هم چنين در بازديد از شركتهاي نظامي اسرائيل با مشخصات فني و چگونگي بهرهبرداري از هواپيماي بدون خلبان "هرون" آشنا شدند.
هفته نامه آينه به نقل از منابع مذكور نوشته بود: اكنون ارتش جمهوري آذربايجان تعدادي هواپيماي بدون خلبان توليد اسرائيل در اختيار دارد و در نظر است در سالهاي آينده، تعداد اين نوع هواپيماها افزايش يابد و نوع پيشرفتهتري خريداري شود.
اين نشريه يادآور شد جمهوري آذربايجان در سال جاري ميلادي (2008) با شركت "سيلور آروو" اسرائيل درباره دريافت هواپيماي بدون خلبان "هرمس - 450" مذاكراتي داشته و اين مذاكرات در ماه آوريل سال جاري به پايان رسيده است.
روزنامه ينيمساوات هم با استناد به گزارش مندرج در سايت خبري روس زبان "ايزوروس" كه مركز آن در اسرائيل است، آورده است: هياتي از مقامات عالي رتبه جمهوري آذربايجان سفر پنهاني به اسرائيل داشتند. در چارچوب اين سفر، از پايگاههاي صنايع نظامي اسرائيل بازديد كردند و با مقامات امنيتي - نظامي نيز ديدار و مذاكراتي داشتند. ينيمساوات در ادامه اين مطلب نوشته است: دولت آذربايجان در روابط خود با اسرائيل به مرحله جدي گام نهاده و آماده است در اين مرحله روابط امنيتي - نظامي خود را با اسرائيل برقرار كند.
روابط اقتصادي
- نامه سفير اسرائيل همچنين خطوطي موازي را ميان اقتصاد هاي تل آويو و باكو رسم كرده است . او در گفتگو با Jewish Telegraphic Agency گفت كشور اسرائيل « الگوي توسعه اي براي ارائه » به آذربايجان دارد .
- به عقيده نائه ، تل آويو با توجه به توان نسبي اقتصادي آن در « صنايع سبك ، فن آوري پيشرفته و كشاورزي » مي تواند به آذربايجان در تنوع بخشيدن به اقتصاد خود كمك كند .
- بايد توجه داشت كه بخصوص براي تسريع درسرمايه گذاري و توسعه اقتصادي بخصوص صنعت پتروشيمي ، « اسرائيل بزرگ ترين كشوري است كه به فاصله سه ساعت پرواز از
- مجمع تجاري آذري - اسرائيلي كه به عنوان يك پروژه انجمن دوستي اسرائيل - آذربايجان در سال 2002 آغاز به كار كرد . «براي ارتقاي روابط بيشتر و گسترده تر ميان آذربايجان و اسرائيل ، از طريق تامين و تهيه اطلاعات و تماس ها با بازرگانان در دو كشور ، ايجاد شد .
- تجارت هاي مختلف از صنايع متفاوت ، از جمله ساختماني ، توريسم و جهانگردي ، هوانوردي و فن آوري كامپيوتر در اين مجمع فعاليت داشتند . اين مجمع همچنين برنامه دارد تا ماموريت تجاري به اسرائيل انجام دهد و از همتايان اسرائيلي دعوت كند تا از آنجا ديدن نموده و به كشف فرصت هاي اقتصادي در اين جمهوري سابق شوروي بپردازند .
- به گفته الگا دالبرت ، يك ديپلمات اسرائيلي سفارت در باكو ، مجمع تجاري به اين دليل آغاز شد كه سفارت اسرائيل قادرنبود تا جوابگوي تعداد تقاضاهاي رسيده از سوي تجار و سرمايه گذاراني باشد كه علاقمند تجارت در آذربايجان هستند . »
او اضافه كرد در حال حاضر توجه به آذربايجان افزايش يافته است و سفارت نميتواند جوابگوي آن باشد .
-ادوارد چرنين ، رئيس انجمن دوستي آذربايجان - اسرائيل گفته است : « دو كشور چيزهاي زيادي دارند تا به هم ارائه كنند . »چرنين اشاره كرده است كه « آذربايجان داراي منابع طبيعي غني و اسرائيل داراي فن آوري پيشرفته است . »
-در حال حاضر اسرائيل دومين وارد كننده بزرگ نفت از آذربايجان است و همچنين وارد كننده كالاهاي ديگر نيز نظير ماهي درياي خزر مي باشد .
- در حال حاضر يهوديان آذري كه به اسرائيل مهاجرت كرده بودند ، شروع به بازگشت به اين جمهوري سابق شوروي كردند تا در تجارت و سرمايه گذاري آينده آذربايجان نقش داشته باشند .
- در حالي كه ميزان سرمايه گذاري از سوي يهوديان شوروي سابق به آن سطحي كه انتظار مي رفت نرسيده است اما ميزان تقاضاي لازم براي توجيه پروازهاي مستقيم هفتگي تل آويو - باكو را موجب شده است .
عدم تخريب چهره صهيونيستها در جمهوري آذربايجا
رژيم صهيونيستي به موازات ترويج تفكرات صهيونيستي در جمهوري آذربايجان، تبليغ آيين يهود به ويژه در ميان جوانان و آوارگان جنگ قرهباغ در پوشش فعاليتهاي خيريه، تلاش زيادي نيز كرده است كه مانع هرگونه انتقاد از يهوديت به ويژه صهيونيستها در جمهوري آذربايجان شود. صهيونيستها با استفاده از ابزارهاي خود كوشيدهاند صداهاي مخالف يا منتقد را در جمهوري آذربايجان خاموش يا معتدل كنند. اين اقدام موازي با هدف مظلوم نمايي قوم يهود است. اين گونه اقدامات صهيونيستها در اقصي نقاط جهان نيز انجام ميشود. براي نمونه در فرانسه و آلمان نيز انتقاد از صهيونيستها به راحتي صورت نميگيرد. دستور تعطيلي شبكه المنار لبنان و شبكه سحر - 2 ايران در فرانسه در سال 2005 به علت پخش يك سريال افشاگرانه در مورد جنايات رژيم صهيونيستي، در راستاي همين قانون صورت گرفت. در جمهوريهاي قفقاز از جمله ارمنستان و آذربايجان رژيم صهيونيستي با حساسيت بيشتري سعي دارد مانع هر جريان منتقد يا مخالفت صهيونيسم شود. براي نمونه، در اوايل سال 2005 آرمن آوتيسيان، رهبر اتحاديه آريايي - ارمني ارمنستان كه اظهارات افشاگرانهاي در مورد تحركات رژيم صهيونيستي در ارمنستان داشت، دستگير شد. دستگيري وي پس از آن انجام شد كه وزارت امور خارجه آمريكا در گزارش سالانه خود با عنوان يهودي ستيزي در جهان از يهودي ستيزي در ارمنستان ابراز نگراني كرد. در سال 2004 چاپ آذري كتاب نبرد من نوشته آدولف هيتلر در جمهوري آذربايجان به يك موضوع جنجالي از سوي يهوديها تبديل شد.نيروهاي امنيتي جمهوري آذربايجان در اواخر سال 2004 با يورش به محل نشريه خورال، عوض زينالي، مترجم و ناشر كتاب نبرد من را دستگير كردند و آنها را در اداره جنايات سازمان يافته جمهوري آذربايجان تحت بازجويي قرار دادند. عوض زينالي اين اقدام را ناشي از فشار سفارت رژيم صهيونيستي در باكو و جامعه يهوديان جمهوري آذربايجان دانست. در پي چاپ اين كتاب در جمهوري آذربايجان، سفارت رژيم صهيونيستي از دولت باكو خواست كه هر چه سريعتر نسخههاي اين كتاب را جمعآوري كند.
در كتاب نبرد من، اگر چه ديدگاههاي نژاد پرستانه توسط هيتلر مطرح شده است، هيتلر در اين كتاب با استناد به برخي از فجايع تاريخي كه توسط يهوديان افراطي انجام شده، از آنها انتقاد كرده است. واكنش تند رژيم صهيونيستي به ترجمه آذري كتاب نبرد من، به علت نگراني صهيونيستها از فاش شدن واقعيتهاي مربوط به اقدامات صهيونيستها در جمهوري آذربايجان است. اساس سياست رژيم صهيونيستي اين است كه مانع انتشار هرگونه مطالب ضد صهيونيستي در هر جاي دنيا شود. فشارهايي كه در فرانسه به روژه گارودي، نويسنده معروف فرانسوي، به علت افشاي دروغ بودن ادعاي صهيونيستها در مورد كشتار شش ميليون يهودي در جنگ جهاني دوم وارد شد، اين موضوع را تاييد ميكند. فشارها براي جمعآوري ترجمه كتاب آذري نبرد من نيز در اين راستا قابل ارزيابي است
با اينكه هيچ تاريخ و فرهنگ مشتركي بين مسلمانان جمهوري آذربايجان و صهيونيستها وجود ندارد، ولي رژيم صهيونيستي از طريق ايجاد انجمنها در اين جمهوري ميخواهد به دروغ چنين وانمود كند كه بين جمهوري آذربايجان و رژيم صهيونيستي تاريخ و فرهنگ مشترك وجود دارد
رژيم صهيونيستي به شدت در تلاش است تا جامعه نخبگان، روزنامهنگاران و فعالان سياسي جمهوري آذربايجان را جذب و هدايت كند. در اجراي اين طرح صندوق مربوط به جورج سوروس ميلياردر صهيونيستي تا كنون هزاران دلار هزينه كرده است
در جمهوري آذربايجان همواره مراسمي براي بزرگداشت كشته شدگان يهودي در جنگ جهاني دوم برگزار ميشود .
اهداف رژيم صهيونيستي در برقراري ارتباط و حضور در آسياي مركزي و قفقاز را مي توان چنين برشمرد:
1- افزايش مشروعيت جهاني و منطقه اي خويش
2- تضعيف عامل دين در مناقشه فلسطين
3- تسهيل مهاجرت يهوديان منطقه به سرزمينهاي اشغالي
4- استفاده از پتانسيل اين كشورها در امور اقتصادي و سياسي در جهت تامين منافع خود در منطقه
5- جلوگيري از گسترش بيداري اسلامي در منطقه
6- دستيابي به سودهاي كلان اقتصادي با سرمايه گزاري در منطقه
7- استفاده از نفت و گاز منطقه براي تامين انرژي مورد نياز خود
8- جلوگيري از توسعه روابط كشورهاي اين منطقه با ايران و نفوذ اسلام سياسي در منطقه
9- جلوگيري از صدور توان هسته اي كشورهاي اين منطقه بويژه قزاقستان به كشورهاي خاوميانه
يكي از اهدافي كه به طور جدي در دستور كار رژيم صهيونيستي در ارتباط با جمهوري آذربايجان قرار گرفته است اقدام به «لابي سازي» است كه در اين فرآيند مراحل زير در حال اجراست:
1 ـ سازماندهي يهوديان داخل جمهوري آذربايجان
2 ـ متشكل كردن يهوديان آذري الاصل مهاجرت كرده به سرزمين هاي اشغالي
3 ـ ايجاد پيوند ميان آنها و به تبع آن تشكيل سازماني بزرگ تر
طي تلاش هاي يك ساله گذشته اين رژيم موفق گرديده تا يهوديان آذري مهاجر به سرزمين هاي اشغالي را در قالب «مجمع جهاني اسرائيل ـ آذربايجان» ساماندهي كرده و زمينه عملياتي يك سلسله اقدامات و برنامه هاي ديگر در آذربايجان را فراهم سازد.
اين ايده توسط « يودا آبراموف» نماينده يهودي پارلمان آذربايجان مبني بر «ايجاد همكاري ميان جمعيت هاي آذربايجاني ترك با جمعيت هاي يهودي» و با حمايت كميته دولتي امور آذربايجاني هاي دنيا مطرح گرديد. ناظم ابراهيم اف در اين رابطه ضمن اشاره به تعلق اين ايده به آبراموف در اين باره اعلام داشت: ما نسبت به پيشنهاد يودا آبراموف رئيس گروه دوستي پارلماني آذربايجان ـ اسرائيل مبني بر ايجاد همكاري ميان جمعيت هاي آذربايجاني با جمعيت هاي يهودي نيز نظر مثبتي داريم و اميدوارم اين ايده در آينده عملي شود.
اقدامات آغازين اين پروژه توسط «يوسف شاگال» نماينده كنست رئيس گروه دوستي اسرائيل ـ آذربايجان و شهروند يهودي سابق آذربايجان به عمل آمد. وي طي يك سال گذشته فقط سه بار در ارتباط با اين پروژه به آذربايجان سفر كرد. بر اساس شواهد او رايزني هاي بسياري را با دولت پارلمان و يهوديان آذربايجان در اين خصوص به عمل آورد.
نقش آفرين ديگر در اين رابطه كميته دولتي امور آذربايجاني هاي دنيا بود. اين كميته در عادي سازي و علني سازي غير حساسيت بر انگيز موضوع نقش به سزايي داشت. اين كميته همچنين پوشش سياسي قومي مناسبي براي توجيه مواضع دولت آذربايجان در قبال تاسيس مجمع بين المللي اسرائيل ـ آذربايجان بود. ورود فعال و بسيار جدي كميته دولتي امور آذربايجاني هاي دنيا به اين پروژه به نوعي پيگيري ارتباطات رسمي با يك اقليت ملي محسوب مي شود.
در تاريخ 25 اسفند 1385 ناظم ابراهيم اف رئيس كميته دولتي امور آذربايجاني هاي دنيا طي اظهاراتي كه توسط «آپا» منتشر شد براي اولين بار و به طور غير مستقيم از شركت هيئت آذري در اجلاس مذكور خبرداد. بنا به خبر آپا رئيس كميته دولتي امور آذربايجاني ها دنيا با بيان اينكه در اسرائيل نزديك به 100 هزار آذربايجاني يهودي الاصل زندگي مي كنند و جمعيتي را تاسيس نموده اند، اعلام كرد كه قرار است همايش اين جمعيت در آينده نزديك برگزار گردد. وي افزود: ما نيز قصد داريم نمايندگان كميته را جهت شركت در اين همايش عازم اسرائيل نماييم.
همانگونه كه از نحوه بيان بر مي آيد سخن از شركت نماينده مشخصي از طرف دولت آذربايجان در اين اجلاس به ميان نمي آيد. نكته قابل تامل ديگر اينكه تا تاريخ 13 فروردين 1386 نام و عنوان اين سازمان در دست تاسيس عنواني غير رسمي بود و هنوز عنوان رسمي مجمع بين المللي اسرائيل ـ آذربايجان به آن داده نشده بود. در تاريخ 20 فروردين 1386 به ناگهان و بطور رسمي اعلام مي گردد كه ناظم ابراهيم اف رئيس كميته آذربايجاني هاي دنيا در راس هيئتي راهي اسرائيل شده و با تعدادي از وزرا و شخصيت هاي رده بالاي رژيم صهيونيستي ديدار كرده و بدين ترتيب اهميت اين اقدام و موضع رسمي دولت باكو را در قبال عادي سازي رابطه با رژيم صهيونيستي به نمايش مي گذارد.
تعداد شركت كنندگان در اين اجلاس بر اساس اعلام منابع صهيونيستي بالغ بر 400 نفر بوده است كه اهم شركت كنندگان به شرح زير بوده اند:
- درتركيب هيئت 20 نفره جمهوري آذربايجان به سرپرستي ناظم ابراهيم اف رئيس كميته دولتي امور آذربايجاني هاي دنيا سيمون ايخيل اف رهبر يهوديان كوهستان آذربايجان ،يودا آبراموف طراح و پيشنهاد دهنده اصلي اين تشكيلات، ميخائيل بارگان دبير اول سفارت اسرائيل در آذربايجان و تعدادي از هنرمندان و خوانندگان آذربايجان(احتمالا يهودي ـ چرا كه اسم آنها اعلام نگرديده است) و افرادي از نهادهاي ذيل حضور داشتند:
- نمايندگان كارفرمايان يهودي آذربايجان
- كارفرمايان يهودي مسكو و سن پترزبورگ
- سفير تركيه در سرزمين هاي اشغالي
- شركت سه تن از وزراي دولت اولمرت در اين اجلاس
بدين ترتيب در تاريخ 24 فروردين 1386تشكيلاتي پا به عرصه وجود گذاشت كه به زعم رژيم صهيونيستي در فرآيند خود زمينه ساز رخدادها و ايجاد شرايط جديد و تسهيل كننده در راستاي اهداف اسرائيل خواهد بود.
آنچه مسلم است اينكه ايجاد و فعال سازي چنين تشكيلاتي براي رژيم صهيونيستي اهميت بسيار بالا و حياتي دارد. اهدافي كه در راستاي تاسيس اين تشكيلات تعقيب مي گردد به دو دسته قابل تقسيم است:
الف: اهداف رسمي و آشكار
1 ـ انجام وظايف سفارت آذربايجان در سرزمين هاي اشغالي تا زمان گشايش رسمي آن در اسرائيل
2 ـ متحد ساختن كليه آذري ـ يهودي هاي ساكن اسرائيل و ايجاد هماهنگي در فعاليت يهوديان آذربايجاني الاصل مقيم اسرائيل
3 ـ برقراري روابط رسمي با كشورهاي اسلامي غير مخالف با رژيم صهيونيستي
4 ـ ايجاد قرابت و نزديكي بيشتر ميان آذربايجاني ها و يهوديان
5 ـ حمايت از روند گسترش مناسبات ميان آذربايجان و اسرائيل
6 ـ تلاش براي برقراري روابط هر چه نزديك تر بين دو طرف در زمينه سياسي اقتصادي و فرهنگي
7 ـ تحكيم هر چه بيشتر روابط دوستي فرهنگي و كاري و تحكيم مناسبات دوستي و هم پيماني بين دو كشور
8 ـ ايفاي نقش ديپلماسي مردمي توسط اين تشكيلات با هدف(به اصطلاح) رسانيدن حقايق آذربايجان و تمام حوادث آن به جامعه اسرائيل
9 ـ گسترش و توسعه همكاري با سازمان هاي يهودي فعال در كشورهاي جهان از جمله در آمريكا
ب: اهداف غير آشكار و اعلام نشده
سازماندهي گروه نفوذ اخير يكي از اقدامات استراتژيك و دراز مدت يهود و صهيونيسم در آذربايجان است. در فرآيند اين اقدام رژيم صهيونيستي اهداف بسيار با اهميتي را دنبال مي نمايد كه از جمله آنها مي توان به محورهاي زير اشاره داشت:
1 ـ تلاش براي جايگزيني ايدئولوژي قومي ـ ملي(پان تركسيم و پان آذريسم) بجاي باورهاي ديني(شيعي) از جانب رژيم صهونيستي.
در اين رابطه تلاش رژيم صهيونيستي براي بزرگنمايي خطر ايران به عنوان عامل تهديد مشترك به عنوان تابعي از متغير فوق الذكر و اظهارات متعدد مقامات رژيم صهونيسيتي قابل تامل است.
2 ـ ممانعت از روند گسترش حوزه فكري و گستره جمعيتي اسلامي ـ شيعي در آذربايجان و منطقه قفقاز .
در اين رابطه يهوديان صهيونيست عمليات حضور در اركان تاثير گذار مثل كميته دولتي امور سازمان ها و تشكل هاي ديني آذربايجان را نيز آغاز كرده اند. طي خبري كه چندي پيش در رسانه ها و مطبوعات اين كشور منتشر گرديد گفته شد كه جهت تصميم گيري و هدايت امور كميته مذكور شورايي مركب از دو يهودي يك مسيحي ارتدكس روس و دو مسلمان(رئيس دانشگاه اسلامي باكو و معاون سني اداره مسلمانان قفقاز) تشكيل شده است.
با عنايت به حضور دو يهودي ياد شده در اين شورا مي توان حدس زد كه سياستگذاري هاي آنها در راستاي افزايش نفوذ خود و جلوگيري از ترويج اسلام سياسي خواهد بود.
3 ـ پديد آوردن نسل جديد آذري ـ اسرائيلي و به تبع آن تربيت و پروراندن گروه نخبگان ترك ـ يهودي در يك فرآيند ميان مدت با هدف در اختيارگيري مديريت كلان جامعه آذربايجان و اركان قدرت در اين كشور.
4 ـ ايجاد يك فرآيند مطالعاتي و پژوهشي در ارتباط با تاريخ موسيقي صنايع دستي و حتي ورزشي آذربايجان در قالب مجمع بين المللي اسرائيل ـ آذربايجان. اين امر نشانگر وجود اهداف دراز مدت جمعيت شناختي و روان شناختي يهوديان صهيونيست در آذربايجان است.
ساختار مجمع جهاني اسرائيل -آذربايجان
اين مجمع داراي ساختار مركبي است و در آن بخش هاي مطالعاتي و سياست گذاري مختلف تعبيه شده است. در اين مجمع شعباتي در ارتباط با مطالعات تاريخي فرهنگي اجتماعي موسيقي صنايع دستي و حتي امور ورزشي ايجاد گرديده است. مجمع مذكور در تمامي شهرهاي سرزمين هاي اشغالي داراي شعباتي خواهد بود.
گفته شده است كه به تمامي آنها حقوق داده خواهد شد بطوري كه هيچ مشكل مالي نداشته باشند. اين امر مستلزم منابع مالي و پشتيباني بسيار قوي و قدرتمندي است. اين مجمع داراي يك رئيس است كه در حال حاضر همان يوسف شاگال است. وي داراي دو معاون يهودي يكي از آذربايجان و ديگري از روسيه مي باشد.
چنانكه ملاحظه مي گردد تمامي اركان اداري و سياستگذاري اين مجمع در دست يهوديان است .البته اين امر مي تواند بيانگر نگراني يهوديان صهيونيست از نفوذ آذري هاي غيريهودي در اين تشكيلات باشد كه در جاي خود اقدامي بسيار قابل تامل است. بنظر مي رسد كه اين فرآيند يكي از عوامل نگراني تشكيلات ياد شده از نقطه نظر امنيتي ـ سياسي باشد.
بنابر اظهارات يودا آبراموف اين تشكيلات از جانب منابع زير پشتيباني مالي خواهد شد:
- كارفرمايان يهودي آذري الاصل سرزمين هاي اشغالي
- كارفرمايان يهودي موجود در آذربايجان و روسيه
- حاميان سياسي گروه اسرائيل ـ آذربايجان
- گروه دوستي پارلماني اسرائيل ـ آذربايجان متشكل از 9 نماينده پارلماني مشهور و بسيار بانفوذ در فضاي اجتماعي ـ سياسي جامعه اسرائيل هستند.
- يهوديان آذربايجاني الاصل در اروپا و آمريكا و ديگر كشورها
- كميته دولتي امور آذربايجاني هاي دنيا
اين كميته در اصل نقش پوششي قانونمند نمودن ارتباطات صهيونيست ها و سازمان ها و لابي هاي صهيونيستي با عوامل يهودي خود در آذربايجان و همينطور عادي سازي آمد و شد عوامل يهودي خود به عنوان آذربايجاني به آذربايجان را بر عهده دارد چرا كه در غير اين صورت اتهامات زيادي از جانب مسلمانان و ديگر محافل ضد يهودي و ضد صهيونيستي متوجه دولت آذربايجان مي گرديد لذا با اين كار ضريب آسيب پذيري مناسبات دولت آذربايجان با رژيم صهيونيستي كاهش يافته و اساس مقبولي براي توجيه اين مناسبات را بوجود مي آورد.
همه اين تلاشها براي آن صورت مي گيرد كه باكو براي حل مشكلات منطقه اي و بين المللي خود و جلب نظر هرچه بيشتر آمريكا براي حل اين مشكلات بويژه بحران قره باغ از لابي ارمني آمريكا بهره برداري كند بگونه اي كه الهام علي اف در سال 1999 درواشنگتن گفت : « ما اكنون در آمريكا يك لابي داريم و آن جامعه يهود است ... صرف نظر از اينكه لابي ارمنستان چقدر قدرت دارد من فكر مي كنم لابي يهود قدرتمند تر است .
اما برغم اين تلاشها هنوز لابي ارمني كمك قابل توجهي به آذربايجان علي الخصوص در حل مناقشه قره باغ نكرده است.
نتيجهاى كه در خصوص جامعه يهوديان و روابط آذربايجان و اسرائيل مىتوان به دست آورد اين است كه گسترش روابط دو كشور نشأت گرفته از نيازهاى اساسى و استراتژيكشان مىباشد . اين دو دولت به لحاظ ساختار سياسى كه از نظر روند تشكيل حكومت و بحرانهايى كه در طول تأسيس كوتاه مدت خود با آن روبهرو بودند ، موجب شده تا تنها در راستاى حفظ منافع خود عمل كنند . اين مسئله مهم وجود دارد كه اسرائيل در قالب طرح خاورميانه بزرگ آمريكا، براى تسلط بر منطقه آسياى ميانه و قفقاز حركت مىكند.
هدف اصلى آمريكا تسلط برنفت و گاز منطقه و مقابله با نفوذ اروپا در اين منطقه و فشار به ايران و معامله با روسيه است . آذربايجان به جهت داشتن ذخاير عظيم نفتى و موقعيت استراتژيك خاص خود علاوه بر اين كه توليد كننده نفت است ، مسير انتقال نفت و گاز ساير كشورها به بازارهاى جهانى هم مىباشد . اسرائيل با درك اين واقعيت و با استفاده ابزارى از جامعهى اندك يهودى ساكن در آذربايجان سعى دارد با ارائه آموزشهاى مذهبى يهود و ايجاد روحيه وطن پرستى اسرائيلى در آنها ، در همواركردن مسير نفوذ خود در منطقه از آنها استفاده نمايد . لذا ايجاد تعصبات مذهبى و گرايش به اسرائيل مقدمه اين كار است ، چرا كه يهوديان آذربايجان جزء يهوديان لائيك هستند و هيچ تعصبى نسبت به جنگ اعراب و اسرائيل و سرنوشت آن كشور ندارند . به همين دليل اسرائيل با صرف هزينهاى گزاف و با ايجاد ارتباط ميان يهوديان آذربايجان و ساير جوامع يهودى جهان به خصوص آمريكا مىكوشد تا حس ناسيوناليستى و اعتقادات مذهبى را در جوامع يهودى آذربايجان تقويت كند و از سوى ديگر با قدرت يافتن يهوديان در اين كشور ، اسرائيل بتواند همانند نفوذ يهوديان در آمريكا از نفوذ يهوديان در آذربايجان نيز بهرهمند شود . در اين خصوص جمله معروف نخست وزيرپيشين و معدوم اسرائيل ، آريل شارون در درك مطلب ما را يارى خواهد داد . در سوم اكتبر سال 2001 وى در نطق مشهورى خطاب به شيمون پرز ضمن اعلام اينكه ما آمريكا را كنترل مىكنيم ، گفته بود : « هر وقت كه ما كارى انجام مىدهيم تو به من مىگويى آمريكا ممكن است در مقابل اقدام ما اين كار را كند يا آن كار را كند . من هم مىخواهم مسئلهاى را به شما بوضوح روشن سازم : نگران فشار آمريكا بر روى اسرائيل نباش . ما مردم يهود ، كنترل آمريكا را در دست خود داريم و آمريكايىها نيز اين را مىدانند
سياستمداران آذربايجان چنين مي انديشند كه براي حفظ استقلال وتماميت ارضي كشورشان وحل بحران قره باغ و جهت بازسازى ويرانىهاى به جا مانده از جنگ قرهباغ و توسعه هرچه بيشتر اقتصاد خود نيازمند كمكهاى آمريكا هستند و اسرائيل در اين خصوص ، نقش ميانجى را بازى مىكند تا از اين طريق خود را بيشتر به اين كشور نزديك كند . هرچند كه دراين راستا پس از دودهه هيچ اقدامي به نفع آذربايجان صورت نگرفته است.
در حال حاضر روابط اسرائیل و آذربایجان چگونه است؟
روابط اسرائيل با آذربايجان بيش از آنچه داراي جنبه هاي آشكار اشد از جنبه هاي پنهاني بايد برخوردار باشد.دوطرف در اين شيوه توافق دارند.دربررسي اين روابط همانگونه كه در پاسخ به سوالات قبلي اشاره شد شاهد آن هستيم كه مناسبات درزمينه هاي مختلف استمراردارد ودوطرف درزمينه هاي فرهنگي ،سياسي،اقتصادي ،امنيتي ونظامي با شدت وحدتهاي متفاوت بصورتهاي شفاف و نهان همكاري دارند.وهردو درپي كسب منافع خود هستند.
اما سوال اين است كه آيا طرفين نيازهاي خودرا از اين مناسبات مرتفع ساخته اند يا خير؟
آنچه كه واقعيت دارد اين است كه آذربايجان ازاين روابط به هدف اصلي خود يعني بازگشت اراضي اشغال شده و تعميق مناسبات همه جانبه با آمريكا دست نيافته است.
اما درزمينه هاي فرهنگي واقتصادي اين همكاريها از رشد خوبي برخوردار بوده است.
اسرائیل چه نقشی در برخی حرکت های ضد ایرانی در آذربایجان دارد؟
آنچه مسلم است اسرائيل بصورت مستقيم نمي تواند نقشي در حركتهاي ضدايراني درآذربايجان داشته باشد .اما باحتمال زياد اين رژيم در پشت صحنه و با عناصر واسطه در تنظيم واجراي برنامه هاي خود عليه ايران ايفاي نقش مي كند.
- آیا مقابله با نفوذ ایران می تواند به عنوان یکی از دلایل توجه اسرائیل به جمهوري آذربایجان تلقی شود؟
با نگرش به رويكرد سياست خارجي ايران به رژيم اسرائيل و با درنظر داشت موارد واگرائي هاي ايران وآذربايجان درعرصه سياستهاي خارجي وداخلي از يكسو و مشكلات موجود ايران در مناسبات با غرب بوسژه آمريكا و با تعداد نسبتا زيادي از كشورهاي مسلمان درخاورميانه وخليج فارس عملا اتحادي نانوشته ميان اين كشورها عليه ايران در عرصه هاي نرم افزاري وسخت افزاري پديد آمده است.
در اين ميان كشور آذربايجان كه نگران ترويج ورشد اسلام سياسي و تاثيرات مستقيم وغير مستقيم ايران دراين فرايند است با اسرائيلي كه نگران توسعه نظامي وهسته اي ايران است به اهداف مشتركي مي رسند وبراساس محل تلاقي اين اهداف مي توانند همكاريهائي را براي مهار ايران انجام دهند .بويژه آنكه مي دانند آمريكا نيز پشتيبان آنها خواهدبود.
با اين نگاه در پاسخ به سوال شما مي توانم اينگونه بگويم كه اسرائيل از همه امكانات وابزارهاي خود در سطح جهان ،منطقه وكشورهاي هم مرز با ايران براي مقابله با نفوذ ايران استفاده خواهدكرد.اينكه آذربايجان تا چه حدودي با اين كشور همكاري كند جاي سوال است.بنظر من اين همكاريها نمي تواند گسترده باشد چراكه آذربايجان مي داند كه ايران همسايه اين كشوربا مرزهاي طولاني است ووابستگيهائي در زمينه هاي اقتصادي به ايران داردو از منظر مسائل امنيتي نيز به اين موضوع توجه مي كند.
براي نمونه مي توان به سندي كه اخيرا منتشر شد واز موضوع همكاريهاي اطلاعاتي آذربايجان –اسرائيل پرده برداشت مي توان اشاره كرد:
اسناد افشا شده ویکیلیکس نشان میدهد که اسرائیل حداقل چهار سال است که از خاک آذربایجان علیه ایران تجسس میکرده است.
به گزارش روزنامه القدس العربی به نقل از هاآراتص، اسرائیل در شماره روز چهارشنبه 13 آوریل 2011خود گزارش داد، در نامهای که سفارت امریکا در باکو، پایتخت آذربایجان در ماه ژانویه 2009 به واشنگتن فرستاده، آمده است که بر اساس گفتگوهای دیپلماتهای سفارت امریکا در باکو با دیپلماتهای اسرائیلی، اسرائیلیها بر اساس توافقنامهای از خاک آذربایجان علیه ایران جاسوسی میکنند.
بر اساس این نامه، اسرائیل و آذربایجان یک توافقنامه چند صد میلیون دلاری امضا کردهاند که هدف از آن حفظ آذربایجان به عنوان یک همپیمان برای اسرائیل است. تل آویو تاکید دارد که آذربایجان که از مرز طولانی با ایران برخوردار است و میتواند برای اهداف جاسوسیاش بسیار مفید باشد.
ویکیلیکس همچنین تاکید میکند، بر اساس نامهای که از باکو به واشنگتن فرستاده شده، هدف اصلی اسرائیل از گسترش این روابط با آذربایجان حفظ همپیمانی این کشور علیه ایران با هدف دستیابی به اطلاعات امنیتی و سری و همچنین در اختیار گرفتن بازار تسلیحاتی این کشور است.
سفارت امریکا در باکو همچنین نامه دیگری را به واشنگتن فرستاده که در آن قید شده است که آذربایجان پس از آن که روسیه، کشورهای اروپایی و ایالات متحده از پاسخ گفتن به خواستههای آن سرباز زدند دست کمک به سوی اسرائیل دراز کرد. بر اساس این نامه روابط اسرائیل و آذربایجان بر اساس وجود تهدید یک دشمن مشترک یعنی ایران تعریف شده است.
در این نامه همچنین افشا شده است که دولت آذربایجان در خلال جنگ اسرائیل علیه غزه انجام هر گونه تظاهراتی را در برابر سفارت اسرائیل در باکو ممنوع اعلام کرد در حالی که اجازه داد در برابر سفارت ایران در باکو تظاهرات برگزار شود.
هاآرتص تاکید میکند که همکاریهای دو کشور علیه ایران از دو سال پیش یعنی از زمانی که اخباری منتشر میشود مبنی بر این که حزب الله قصد حمله به سفارت اسرائیل در باکو در انتقام از ترور عماد مغنیه دارد، تا این اندازه گسترش مییابد.
باكو نسبت به سند منتشر شده در ویکی لیکس مبنی بر استفاده رژیم صهیونیستی از خاک جمهوری آذربایجان برای جاسوسی علیه ایران ، واكنشي نشان نداد كه از ديد تحليلگران اين سكوت حمل بر رضايت وصحت ادعاگرديد.
، اسناد افشاء شده توسط ویکیلیکس نشان میدهد که رژیم صهیونیستی حداقل چهار سال است که از خاک آذربایجان علیه ایران برای جاسوسی استفاده می کند.
در سند سفارت آمریکا در باکو که در ماه ژانویه ۲۰۰۹به واشنگتن فرستاده شده به سفر واحد علی اف مشاور نظامی و امنیتی رئیس جمهوری آذربایجان به فلسطین اشغالی به بهانه درمان و امضای توافقنامه امنیتی بااسراییل در این سفر اشاره شده است .
در این سند آمده است اسرائیلی ها بر اساس این توافقنامه از خاک آذربایجان علیه ایران جاسوسی میکنند.
در این سند همچنین به همکاریهای نظامی دو طرف از جمله خریدهای تسلیحاتی جمهوری آذربایجان از رژیم صهیونیستی اشاره شده است.
در این سند همچنین آمده است دولت باکو در زمان جنگ 22 روزه غزه هرگونه تظاهراتی را در برابر سفارت رژیم اسرائیل در باکو ممنوع اعلام کرد ه بود اما برای تظاهرات در برابر سفارت ایران در باکو اجازه داده بود .
آیا لغو سفر وزیر ارتباطات اسرائیل به باکو به دلیل حرکت های ضد اسرائیلی در آذربایجان و احتمال ترور او می تواند نشانه ای از فضای نامساعد در روابط اسرائیل آذربایجان باشد؟
آنچه كه رسما از سوي اسرائيل اعلام شد اين بود كه سازمان اطلاعاتي اين رژيم (موساد) اعلام كرد احتمال ترور وزير اسرائيلي در آذربايجان وجوددارد لذا موافق انجام اين ديدار نيست.اما طرف آذري اين موضوع را كه درآذربايجان احتمال اقدامات تروريستي مي رودرا قبول ندارد .اين درحاليست كه آمريكا نيز از احتمال اينگونه اقدامات در آذربايجان سخن مي گويد.
قراربود مديران 11 شركت مهم اسرائيلي در زمينه ارتباطات درتركيب هيئت موشه كاهلونون وزير ارتباطات اسرائيل به باكو سفر نمايند و درجريان سفر اولين فوروم مخابراتي فيمابين را برگزار نمايند.
موساد اعلام كرد با توجه كشته شدن بن لادن و ترور عماد مغنيه محتمل است به تلافي كشته شدن اين دو از سوي عوامل القاعده وحزب الله لبنان وزير اسرائيلي درمعرض ترور قرارگيرد.
سفارت اسرائيل در باكو به سوالات خبرنگاران دراين خصوص پاسخ نداد.النور اصلانف مسولي در نهاد رياست جمهوري آذربايجان گفت: اين هدار يك تحريب محسوب مي شود.الخان پلوخوف سخنگوي وزارت امورخارجه آذربايجان از پاسخ به سوال خبرنگارن طفره رفت و آنها را به وزارت ارتباطات كشورش كه مسئول هماهنگي اين سفر بودند ارجاع داد.
مشفق امير اف مسئول مطبوعاتي وزارت ارتباطات آذربايجان هم گفت: عدم انجام سفر شايد دلايل ديگري داشته است.باور ندارم لغو سفر به دليل احتمال ترور وزير اسرائيلي صورت گرفته باشد.او اضاف كرد : به هرحال ادن بال تال معاون وزير ارتباطات اسرائيل به باكو آمد وهمه برنامه هاي سفر با حضور وي انجام گرفت.ميخائيل لاوون لوتم سفير اسرائيل درباكو هم اظهار اميدواري كرد اين ديدار تاپايان سالجاري ميلادي صورت پذيرد.
نكته فابل توجه اين است كه برغم اعلام هشدارها از سوي آمريكا واسرائيل مبني بر احتتمال ترور برخي مقامات و شخصيتهاي مهم وابسته به آنها در آذربايجان ،مقامات آذري اين ادعا را پذيرا نيستند.
در جمهوري آذربايجان آنگونه كه برخي ادعا مي كنند درحال حاضر حركت ضد اسرائيلي مشاهده نمي شود.منهاي برخي اسلام گرايان كه زمينه فعاليت محدود ي دارند وطرفداران نه چندان زياد اكثريت قريب باتفاق احزاب موافق ومخالف دولت غربگرا بوده وبرغليه اسراديل موضع گيري نمي كنند.عدم انجام سفر وزير ارتباطات اسرائيل بخاطر نگراني از ترور شدن توسط عوامل تروريست حكايت از فضاي نامساعد درروابط با اذربايجان نمي كند.اما قدر مسلم اين است كه انتظارات باكو از گذاشتن تعدادي ازتخم مرغهايش در سبد هاي آمريكا واسرائيل بويژه در زمينه بازگرداندن قره باغ وساير اراضي اشغالي برآورده نشده است.
بررسي وتحليل ديدگاههاي رئيس گروه دوستي پارلماني آذربايجان – اسرائيل و دو تحليلگر سياسي آذربايجان پيرامون روابط اسرائيل و رژيم صهيونيستي:
يودا آبرامف نماينده يهوديان آذربايجان درمجلس ملي اين كشورو رئيس گروه دوستي پارلماني آذربايجان –اسرائيل: 27/1/2011
تهديد آذربايجان توسط ايران به خاطر روابط آذربايجان با اسرائيل ناشي از بي سوادي سياسي دولت ايران است.ايران به ارمنستان كمك مي كند و حق دخالت در امور داخلي آذربايجان را ندارد.روابط آذربايجان با اسرائيل ناشي از اعمال سياستي متوازن از سوي دولت باكواست.واين يك موضوع داخلي براي آذربايجان محسوب مي شودوهيچ كشوري نمي تواند درامور داخلي آذربايجان دخالت كند.
آبرامف درادامه مي گويد :اگر ايران روابط اسرائيل- آذربايجان را بعنوان مشكلي مطرح ميكند بهتراست از كمك خود به ارمنستان كه اراضي يك كشور مسلمان را اشغال نموده خجالت بكشد.ارمنستان با استفاده از كمكهاي ايران تا امروز روي پاي خود ايستاده و از سياست اشغالگرانه خود عليه آذربايجان دست برنمي دارد.
آذربايجان درراستاي نيل به صلح وثبات درقفقاز به برحي گذشته تن داده است از جمله اينكه هنوز در اسرائيل سفارت خودرا دائر نكرده است.اما اين به آن معني نيست كه ما همواره به خاطر ايران گذشت كنيم.در حاليكه آبرامف برگردن ايران منت مي گذارد كه باكو براي رعايت حال تهران دراسرائيل سفارت نگشوده ،نوروز محمداف رئيس اداره روابط بين الملل وسياست خارجي نهاد رياست جمهوري آذربايجان چندي پيش عدم گشايش سفارت كشورش در فلسطين اشغالي را به دليل حمايت كشورهاي اسلامي از تماميت ارضي اذربايجان و كمك به اين كشور از طريق سازمان كنفرانس اسلامي وساير نهادهاي منطقه اي وبين المللي درراستاي بازگرداندن اراضي كشورش دانست.
وانگهي او نيك مي داند كه عدم وجود سفارت به معناي عدم وجود وگسترش مناسبات دوطرف نيست و نهادهاي ديگري كه قبلا به آنها اشاره شد اين نقش را ه خوبي مي توانند ايفائ نمايند.از همه اينها كه بگذريم شخص يودا آبرامف در توسعه مناسبات آذربايجان واسرائيل بيش از يك سفير ايفاي نقش مي كند كه به برخي موارد درپاسخ به سوالات پيشين اشاره نمودم.
اظهارات آبرامف دردرواقع نقض غرض است چراكه او با دخالت آشكار در امورداخلي ايران تهران را متهم به دخالت درامورداخلي كشورش ميكند.البته هرچند كه وي تابعيت آذربايجان را داراست ونماينده يهوديان اين كشور در مجلس ملي است اما تلاشهاي او بيش از آنكه به نفع دولت وملت آذربايجان باشد به نفع اسرائيل است.
نكته قابل تاسف اما قابل درك اين است كه اين نماينده يهودي درشرايطي كمكهاي ايران را سبب ادامه اشغال اراضي آذربايجان ازسوي ارمنستان اعلام مي كند كه درواقع اين روسيه است كه درتصرف اراضي آذربايجان به ارمنستان كمكهاي جدي وفراگير نموده و هم اكنون نيز با تمديد استقرار پايگاه نظامي خود درارمنستان تا 49 سال و حفاظت مرزهاي ارمنستان با كشورهاي همسايه اش توسط نيروهاي روسي وانتقال انرژي و سايركمكها سبب ساز ادامه اشغال اراضي آذربايجان شده است.
از سوي ديگر آبرامف به مناسبات تجاري تاجران تركيه وارمنستان با يكديگر كه سالانه بيش از 150 ميليون دلار است و از طريق مرزهاي گرجستان صورت مي گيرد اشاره نمي كند.
البته عدم اشاره وي به اين موارد به معناي عدم اطلاع او از اين مسائل نيست .اما او به مصلحت منافع خود واردوگاههائي كه به آنها وابسته است نمي داند كه از اين واقعيات پرده بردارد.
نكته مهمتر اينكه برغم اينكه اظهاراتي ازاين دست توسط عوامل وعناصر مختلف در تخريب چهره ايران در آذربايجان صورت مي گيرد متاسفانه تهران هيچ تلاشي براي روشنگري در آذربايجان مبذول نمي دارد.اين درشرايطي است افكارعمومي درآذربايجان تحت بمباران رسانه هاي صهيونيستي ،غربي ،تركيه و آذربايجان است كه اساسا نه تنها اخباري مثبت و منورالفكر درمورد ايران منعكس نمي كنند بلكه برعكس تمامي اخبار عليه ايران است.
دراوايل ماه مي سالجاري ناظم ابراهيم اف رئيس كميته دولتي همكاري با آذربايجانيهاي خارج ازكشورضمن سفر به اسرائيل با برخي مقامات اين رژيم ديدار وپيرامون مسائل مورد علاقه في مابين گفنگو نمود.از جمله درديدار با خانم نائوتي بن آمي رئيس اداره روابط خارجي دفتر نخست وزيري اسرائيل درخصوص اوضاع كنوني روابط دوطرف،بررسي راههاي توسعه هرچه بيشتر اين مناسبات وچشم اندارهاي آتي آن،گسترش همكاريهاي مشترك رسانه هاي گروهي دوكشور،مناقشه قره باغ ،سفرهاي متقابل نمايندگان رسانه هاي گروهي طرفين با تاكيد بر اولويت ديدار روزنامه نگاران وخبرنگاران رسانه هاي گروهي اسرائيل به آذربايجان بمنظور تهيه گزارشهائي از آخرين وضعيت روند صلح مناقشه قره باغ ،اوضاع آوارگان جنگي وانعكاس آن در رسانه هاي اسرائيل براي آگاهي هرچه بيشتر افكارعمومي اين منطقه ،بحث ،تبادل نظر وتوافقهائي حاصل وبر ضرورت گسترش تبادل تجارب واطلاعات ميان خبرنگاران وروزنامه نگاران دوطرف و اتحاذ مواضغ مشترك نمايندگان مجلس در مسائل مربوط مهاجران دوطرق ساكن در اراضي آذربايجان و اسرائيل تاكيد شد.
نكات برجسته نظرات الخان شاهين اوغلو رئيس مركز بررسيهاي سياسي اطلس:
ايران تلاش ميكند با انتشار مقالات مختلف و ساير اقدامات در محافل بين المللي عليه آذربايجان افكارعمومي را ساماندهي كند.به اين صورت كه با تزريق اطلاعاتي مبني براينكه اسرائيليها درمناطق جنوبي آذربايجان نزديك مرزهاي ايران عليه ايران جاسوسي مي كنند.يا اينكه اسرائيل قصد دارد درصورت حمله به ايران از اراضي آذربايجان استفاده كند وبهانه قراردادن اين ادعاها مبادرت به تزريق اخبار عليه آذربايجان ميكند.ايران درشرايطي اينگونه رفتار مي كند كه خودش روابط با ارمنستان اشغالگر اراضي آذربايجان را فراموش كرده است.آذربايجان بعنوان يك كشور مستقل با هركشوري مي تواند مناسبات خودرا برقرار كند .
ايران چشمانش را به اينكه ارمنستان دراسرائيل سفارت دارد بسته است .اين درحاليست كه آذربايجان هنوز سفارت خودرا دراسرائيل داير نكرده است.اين رفتار ايران از دوروئي اين دولت در سياست خارجي اش حكايت ميكند.ايران همواره از پيشرفت هاي آذربايجان در عرصه هاي مختلف داخلي وخارجي ناخرسند است.دولت ايران تلاش ميكنددرسياستهاي ايران يك نقطه ضعيف پيدا كند واز آن براي رسيدن به منافع واهداف خود بعنوان ابزاراستفاده نمايد.
ادعاي شاهين اوغلو مبني براينكه ايران از پيشرفتهاي آذربايجان ناخرسند است يا مغرضانه يا نا آگاهانه واز روي كم يا بي اطلاعي اوست.چراكه مستندات دودهه اخير بيانگر اين است كه ايران همواره تلاش كرده است از امكانات خوددرراستاي توسغه آذربايجان بهره برداري شود.اگر ايران علاقمند به اين پيشرقت نبود براي انتقال گاز از طريق ايران به نخجوان اقدام به سرمايه گذاري نمي كرد.اگر تمايلي به پيشرفت آذربايجان نداشت پروژه هاي احداث وانتقال برق را اجرا نمي كرد.مسيرهاي وامكانات حمل ونقلي خودرا دراختيار آذربايجان قرارنميداد.حضور ايران در عرصه زيرساختهاي صنعتي وحمل ونقلي آذربايجان درراستاي توسعه اين كشور صورت گرفته است.اكثريت قريب باتفاق اين اقدامات دردوره دولتهاي سازندگي واصلاحات جمهوري اسلامي ايران صورت گرفته وبرخي نيز كه دردولت نهم ودهم به نتيجه رسيد شروعش از دوره دولتهاي نامبرده بوده است.
البته مناسبات ايران –آذربايجان درهيچ زماني قانع كننده نبوده است كه دلايل آن را بايد در هردوكشور جستجوكرد.ضمن اينكه نقش عناصر ثالث را نيز نبايد فراموش نمود.
هرچند كه ايران مابازاي لازم را ازمناسبات خودبا ارمنستان دريافت نمي دارد وهزينه هاي زيادي براي اين روابط از جيب بيت المال پرداخت مي شود اما اين به آن معني نيست كه ادعاهائي از اين دست (مناسبات تهران –ايروان) كه با بزرگ نمائي هم صورت مي گيرد به شكل كامل بپذيريم.از آقاي الخان بايد پرسيد مگر كشورهائي كه باصطلاح موظف به حل مناقشه قره باغ هستند با ارمنستان رابطه ندارند؟مگر آنها هم كيش وخم دين وهم مسلك نيستند؟ مگر روسيه نقش اصلي را در اشغال اراضي آذربايجان ندارد ؟مگر ارامنه در فرانسه وآمريكا كه از روساي سه گانه گروه مينسك هستند لابي قوي ندارند؟ و مگرهاي بسيار كه براي پرهيز از اطاله كلام از ذكر آنهاپرهيز مي كنم.
درايران به موازات تقويت روند دموكراسي و افزايش مطالبات آذريهاي ايران و مطالبه حقوقشان با صداي بلندتر ،تهاجم ايران به آذربايجان افزايش خواهديافت.
آقاي الخان شاهين اوغلو از صداهاي بلند آذريهاي ايران براي طرح مطالباتشان مي گويد اما از اينكه چرا تاكنون هنوز تماميت ارضي كشورش تامين نشده است.اين درحاليست كه طبق نص قوانين حقوق بين الملل پس از عنصر ملت ،اراضي عامل اصلي تشكيل دهنده يك كشور وضامن استقلا ل آن است.ملت و خاك لازم وملزومند به تنهائي هيچندباهم همه چيز.فلسطينيان بيش از نيم قرن است كه با اين مشكل مواجهند وخاكشان اشغال شده است.كشورهائي كه خاكشان اشغال مي شود بايد دركنار كشورها وملتهائي كه خاكشان اشغال شده قرارگيرند. واقع شدن كشوري كه اراضي آن اشغال شده در كنار رژيمي كه سرزمين ملتي را به ناحق وبا جنايت متصرقف شده هيچ توجيهي نمي تواند داشته باشد .
اين نگاه كه روابط آذربايجان –اسرائيل موجب سردي مناسبات تهران – باكو است صحيح نيست.زيرا كه تنها آذربايجان نيست كه بنوان يك كشور مسلمان با اسرائيل رابطه دارد بلكه برخي ديگر از كشورهاي مسلمان هستند كه با اسرائيل روابط گسترده تري دارند وايران تاكنون به آنها اعتراضي نكرده است.از جمله كشورتركيه كه همسايه ايران است .تهران درزماني كه مناسبات تركيه – اسرائيل به صورت كنوني نبود و گسترده بود يكبارهم به آنكارا معترض نشد.
به اين تحليلگرسياسي بايد خاطر نشان سازم كه عدم وجود اعتماد متقابل ميان تهران –باكو و سردي مناسبات برغم سفرهاي مقامات دوكشور كه درظاهر نمايشي بيش نيست صرفا نه به دليل روابط باكو با رژيم صهيونيستي بلكه دلايل فراوان ديگري دارد كه دراين مجمل نمي گنجد به آنها بپردازم.
دولت ايران درشرايطي نسبت به روابط آذربايجان – اسرائيل نگران است كه باكو رسما اعلام كرده است درهيچ حمله احتمالي عليه ايران مشاركت نخواهدكرد.حتي بصورت رسمي دولت باكو به تهران ضمانت داده است كه نيروهاي نظامي ناتو در خاك آذربايجان مستقر نخواهندشد.
بايد باطلاع اين تحليلگر همزبانم برسانم كه اساسا اگر دولتمردي هم نگران اين باشد كه روزي آمريكا يا اسرائيل به ايران حمله نظامي كند ويكي از نقاط هجومشان هم آذربايجان باشد من هيچ نگراني از اين بايت ندارم.چراكه اطمينان دارم نه هجوم كنندگان احتمالي از خاك اين كشور استفاده خواهند كرد ونه اذربايجان چنين اجازه اي را به آنها خواهدداد.ضمن اينكه هرگونه حمله به ايران منتفي است ومن به سهم خود درسال 2004 بر عدم حمله امريكا و... تاكيد نمودم كه در آرشيوهاي خبري موجوداست.آذربايجان از هرگونه حمله به ايران از هرنقطه به دليلي تاثيرات آن براين كشور نگران است.
الخان شاهين اوغلو مي افزايد:اما به نظر مي رسد اين تعهدات هم ايران را قانع نساخته است.تهران تلاش مي كند آذربايجان دركنار اين كشور باشدواز سياستهاي ايران حمايت كند.اين انتظار ايران عملي وممكن نيست. به اين دليل كه ايران خودبا ارمنستان كه اراضي آذربايجان را اشغال نموده متحد شده است.اگر ايران قصددارد با آذربايجان متحدشودبايد درسياستهاي خود نسبت به آذربياجان صميمي باشد.بزرگترين اشتباه ايران اين است كه ابتدا با ايروان وباكو سياستي متوازن درپيش گرفت اما متعاقبا اين سياست را به نفع ارمنستان تغييرداد.اگر ايران همچون تركيه ارمنستان را يك كشور اشغالگر معرفي مي كرد دوستي مان با اين كشور خيلي قوي و محكم مي شد.
بايد به الخان شاهين اوغلو تاكيد كنم كه اولا: مناقشه قره باغ با قطع ارتباط ايران با ارمنستان حل نشدني نيست .اين روسيه است كه بايد اين مشكل را حل كند چون او خود اين مناقشه را ايجاد كرده وبراساس منافع خود حل خواهد كرد يا نخواهدكرد.استمرار اين مناقشه تنها به نفع روسيه است.اگر مابازاي لازم را ازآذربايجان دريافت نكند كمكي به حل آن نمي كند.نگاه روسيه به اين مقوله منطقه اي وجهاني است.مسكو براي جلوگيري از فروپاشي قفقاز شمالي به قفقاز جنوبي نيازمنداست.امن ترين كشوربراي روسيه كه درآنجا فعال مايشاء است ارمنستان است .
درمورد اينكه ايران ارمنستان را اشغالگر ومتجاوز معرفي نكرده بايد به اين تحليلگر آذري تاكيد كنم كه در سندي كه در4 آبانماه 1374 درباكو بامضاي روساي جمهور وقت دوكشور رسيده (هاشمي رفسنجاني- مرحوم حيدرعليف) جمهوري اسلامي ايران صراحتا ارمنستان را متجاوز واشغالگر دانسته وبا تاكيد بر حفظ تماميت ارضي آذربايجان خواستار حل وفصل سريع ،شرافتمندانه وعادلانه مناقشه شده است.
همچنين دراين مورد كه تركيه دركنار آذربايجان است مرزهايش را با ارمنستان مسدود نموده وارمنستان را اشغلگر معرفي كرده است بايد به الخان بگويم تركيه با توجه به مشكلات تاريخي كه با ارمني ها دارد وارامنه مدعي قتل عام هموطنانشان در1915 توسط تركان عثماني هستند و ادعاي ارضي درتركيه دارند با ارمنستان روابطي ندارد نه صرفا به دليل اشغال بخشي از خاك آذربايجان توسط ارمنستان.وانگهي همانگونه كه پيشتر اشاره كردم مناسبات تجاري تركيه با ارمنستان اگر از روابط تجاري ايران – ارمنستان بيشتر نباشد كمتر هم نيست.بيت دوكشور تركيه وارمنستان منهاي نودن مناسبات رسمي همه نوع روابط وهمكاري موجوداست.هواپيماها از آسمان ،كاميونها واتوبوسها هم از زمين از طريق گرجستان مرتي درآمدوشدند كه مسافر و بار به وفور درتبادل است.
ضرورت روابط آذربايجان –اسرائيل از ديد ارسون اوروجلو تحليلگر سياسي آذربايجان
اسرائيل درجهان پيشرفته ترين كشور درزمينه تكنولوژي هاي نظامي ، توليد سلاح وتجهيزات نظامي است.مي تواند به ارتش آذربايجان كمكهاي ارزنده اي نمايد.چون اسرائيل همچون سازمان پيمان آتلانتيك شمالي ناتو تعهدي براي عدم فروش سلاح ندارد. اسرائيل درحال حار به صنايع نظامي وتوليد سلاح درآذربايجان كمك مي كند.
موضوع مهم ديگر مبادله اطلاعات ميان سازمان اطلاعاتي اسرائيل موساد و نهادهاي ذيربط مشابه (وزارت امنيت ملي آذربايجان ) است.اين همكاري به نيازهاي آذربايجان پاسخ مي دهد.در خاورميانه لبنان منبع تروريسم ارمني است.اگر كسي ادعاكند كه موساد در لبنان ضعيف است من تعجب خواهم كرد.دراين همكاري اطلاعاتي آذربايجان يا بايد با پرداخت پول اطلاعات موردنيازش را خريداري كنديا با اسرائيل وارد همكاري متقبل شود ونيازهاي اطلاعاتي آنها را تامين نمايد.اين هم امري عادي است.
آنچه كه آذربايجان درمناسبات با اسرائيل بايد مورد ملاحظه وتامل قراردهد موضوع ايران وتركيه است.
ايران به اين همكاريها حساسيت نشان مي دهد اما اگر اين همكاري منافع ملي آذربايجان را تامين مي كند نبايد به حساسيت ايران توجهي كند.
توجه به تركيه درشرايطي كه اين كشور با اسرائيل داراي تضادهائي شده است مهم است.نبايد روابط آذربايجان- اسرائيل درحدي باشد كه برمناسبات آذربايجان –تركيه درسايه افكند.سال (2009) ليبرمن وزير خارجه اسرائيل در جريان سفر به باكو سخنان واتهامات بي اساس و دور از مسئوليت عليه تركيه مطرح كرد اما باكو درقبال آن سكوت كرد.درصورتيكه نبايد اينگونه مي شد.
نكته قابل تامل در ديدگاههاي فوق اين است كه جملگي بصورت تمام عيار مناسبات آذربايجان با اسراديل را به نفع كشورشان دانسته و اساسا از هيچ زياني سخن نگفته اند.ديدگاهها اين تحليلگران بگونه اي است كه خواننده تصور ميكند يك اسرائيلي صهيونيست آنها را يان كرده است نه اتباع آذربايجان!
ترجمه ،تلخيص وتحليل مقاله اي تحت عنوان:
روابط اسرائيل – آذربايجان درمرحله اي نوين
برگرفته ازمنابع آذري به نقل ازروزنامه اورشليم پست چاپ اسرائيل6/2/2009
اهم نكات مندرج درمقاله مذكور:
درشرايطي كه رژيم ملايان ايران(جمهوري اسلامي ايران ) براي توليد سلاح هسته اي تلاش مي كند وبراي منطقه خليج فارس واسرائيل مشكلات امنيتي ايجاد مي كنند.دعوت دولت آذربايجان از شيمون پرز بمنظور ديدار رسمي ازاين كشور كه همسايه شمالي ايران است حكايت از مناسبات استراتژيك آذربايجان – اسرائيل مي كند.
اسرائيل تلاش ميكند با كشورهاي مسلمان استقلال يافته از شوروي سابق روابط خودرا بصورت عميق برقرار وتوسعه دهد .ازاين منظر روابط اسرائيل با آذربايجان يك نمونه است.اسرائيل همچنين با قزاقستان نيز درصدد داشتن چنين مناسباتي است.
زمانيكه ليبرمن وزير روابط استراتژيك بود (2006-2008)از آذربايجان ديدار كرده بود.ليبرمن در آن زمان مناسبات نزديك با كشورهاي اروپاي شرقي ،ثقثاز وآسياي مركزي را پي گيري مي كرد.او توجه خاصي به روابط با آذربايجان نشان مي داد.چراكه آذربايجان در منطقه اي استرتتژيك ودر ساحل غربي درياي خزر واقع شده است.
علاوه بر صدور نفت توسط آذربايجان به اسرائيل كه 20%نيازهاي اسرائيل را شامل مي شود.آذربايجان گاز خودرا نيز از طريق تركيه به حيفا دراسرائيل منتقل خواهدنمود.صادرات آذربايجان به اسراديل بالغ بر 5/3ميليارد شذه است.
اسرائيل علاوه بر همكاري تنگاتنگ درزمينه هاي كشاورزي ،بهداشت وصدور تكنولوژيهاي برتر در زمينه نظامي نيز همكاري گسترده اي با آذربايجان دارد.
سفرشالوم سيمحون وزير كشاورزي اسرائيل به باكو در سال 2010وتوافق در زمينه هاي مختلف كشاورزي نمونه اي از توجه طرفين به نوع همكاريهاست.
پيشتردر 18 ماه مي 2009 نمايندگان 20 شركت مهم آذربايحان ومسئوليني از وزارت توسعه اقتصادي اين كشور ديداري رسمي از اسرائيل بعمل آورده بودند.دراين ديدار ميان موسسه صادرات اسرائيل و بنياد تشويق صادرات وسرمايه گذاري آذربايجان توافق نامه اي امضائ شده بود.
در نمايشگاه بين المللي كشاورزي آغري تك 2000 معاون وزير كشاورزي آذربايجان وشركتهاي آذري شركت نموده بودند.مطبوعات اسرائيلي چندي پيش نوشته بودند آذربايجان ميليونها دلار سلاح وتجهيزات نظامي از اسرائيل خريداري خواهدكرد.اين هم دليلي ديگر بر وجود مناسبات استراتژيك ميان اسرائيل وآدربايجان است.
توسعه روابط اسرائيل –آذربايجان نبايد تحت تاثير روسيه وايران قرارگيرد و درراستاي سياست غربگرائي دولت آذربايجان بايد ادامه يابد. سفر شيمون پرز به باكو تهران را آزرده خاطر مي كند.
مناسبات اسرائيل با كشورهاي مسلمان جدا شده از شوروي سابق به اين دليل حائز اهميت است كه اوضاع اين كشورها در خاورميانه تاثيرگذاراست. به دليل همسايگي ومسلمان بودن آنها منطقه درياي خزربراي افراطي گري وتكثير سلاحهاي هسته اي زمينه ايجاد كرده است.از سوي ديگر منابع هيدروكربني موجود در اين دريا مناسبات اسرائيل با اين كشورها را ضروري ساخته است.
در 21 ماه 2009 سرلشكر فيروز آبادي رئيس ستاد كل نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران آذربايجان را تهديد كرد وگفت:سفر شيمون پرز به باكوگامي اشتباه وغير دوستانه در مناسبات تهران- باكو محسوب مي شود.
نگارنده صهيونيست اين مقاله ضمن تلاش براي بزرگ نمائي مناسبات اسرائيل وآذربايجان قصد القاي اين مطلب را دارد كه آذربايجان همسايه شمالي ايران هيچ گونه واهمه اي از ايران ندارد وبرغم ناخرسندي تهران آمادگي خودرا براي ميزباني ازشيمون پرز اعلام نموده است.وي با چنين رويكردي مي خواهد نشان دهد كه تهران از اينكه بر آذربايجان تاثير گذار باشد عاجز است.نحوه نگارش مقاله به گونه اي است كه به نظر مي رسد سفارش دهندگان مقاله قصد تحريك ايران را نيز داشته اند تا ايران را به واكنشهائي واداشته وبهره برداري لازم را از واكنش ايران بنمايند.
مقاله توضيح نمي دهد كه چگونه روابط رژيم صهيونيستي وآذربايجان استراتژيك است كه هنوز اين رژيم موفق به راه اندازي سفارت خود درباكو نشده است.
اشتباه ديگر نگارنده دراين است كه دولتها را عامل اساسي تصميم گيري در روابط خارجي كشورشان مي داند و فاكتور ملتها را فراموش كرده است.بويژه آنكه در شرايط كنوني شاهديم كه ملتهاي خاورميانه چگونه عزم خويش را براي برانداختن رژيم هاي سلطه وابسته به قدرتها جزم نموده است.
نگارنده حتي توضيح نمي دهد اين مناسبات استراتژيك دركدامين سطوح قراردارد؟ اتحاد استراتژيك ،شريك استراتژيك يا اتفاق استراتژيك.نگاهي به كم وكيف مناسبات اسرائيل غاصب وآذربايجان نشان مي دهد كه اين روابط در هيچ سطحي از مناسبات استراتژيك قرارندارد.و ملتهاي دوكشور از جهات مختلف با يكديگر فاصله دارند وصرفا عواملي چند سبب برقراري اين روابط شده است كه در پاسخ به ساير سوالات به آنها اشاره شده است.
نگاه آرمانگرايانه و افراطي مولف مقاله كه ديدگاههاي رژيم صهيونيستي را منعكس ميكند عاري از مبناي واقع بينانه ومنطقي است . برقراري روابط شكننده با چند كشور كوچك مسلمان كه خودنيز داراي بحرانهاي هويت ،مشروعيت ومشاركت نيز هستند پايان يك قصه پرماجراي شصت ساله مملو از بي عدالتيها و تضادها نمي تواند باشد.
گاه شمار روابط آذربايجان – اسرائيل
1987سفر وزير كشاورزي اسرائيل به شوروري سابق و درمسيربازگشت به جمهوري سوسياليستي شوروي سابق
1989 تاسي انجمن دوستي اسرائيل – آذربايجان
1990 شروع ترك آذربايجان توسط بسياري از خانواده هاي يهودي به دنبال كشتار مردم آذربايجان توسط ارتش سرخ شوروي به دستور ميخائيل گورباچف
ژوئن 1992 برگزاري نشست انجمن دوستي اسرائيل – آذربايجان در شهر حيفا .(دراين اجلاس از رژيم صهيونيتس خواسته شد در مبارزه آذربايجان عليه ارمنستان اشغاگر از آذربايجان حمايت كند)
سپتامبر 1992 اولين ديدار مقامات آذري از اسرائيل
آوريل 1992 برقراري روابط اسرائيل - آذربايجان بصورت دوفاكتو
1992 تاسيس انجمن بين المللي يهوديان باستان و فرهنگ يهود درآذربايجان
فوريه 1993 افتتاح سفارت اسرائيل در باكو
اوت 1995 ورود هيئت اطلاعاتي اسرائيل به باكو
1997 سفر بنيامين نتانياهو نخست وزير رژيم صهيونيستي به باكو
2000 سفر معاون وزير كشاورزي آذربايجان به اسرائيل درراس يك هيئتي دولتي وخصوصي بمنظور شركت در نمايشگاه بين المللي آغري تك
2002آغاز به فعاليت مجتمع تجاري آذري – اسرائيلي در باكو
آوريل 2004 تاسيس جمعيت دوستي جوانان آذربايجان – اسرائيل
مارس 2004 برگزاري جشنواره فيلم هاي اسرائيلي در باكو و اكران سه فيلم ساخته مافيسير كارگردان اسرائيلي با نامهاي ،اضطراب در كريسمس،ديدگاههاي يك مرد غربي و حادثه درشهر باكو
مارس 2006 تاسيس مجمع بين المللي اسرائيل – آذربايجان كه پيشنهاد اوليه آن از سوي يوسف شاگال نماينده پارلمان اسرائيل ورئيس گروه دوستي پارلماني اسرائيل – آذربايجان صورت گرفت و توسط آبرامف نماينده پارلمان آذربايجان ورئيس گروه دوستي پارلماني آذربايجان – اسرائيل پي گيري وبه سرانجام رسيد.
2007ديدار اويگدور ليرمن وزير روابط استراژيك اين رژيم به باكو
2007 شروع همكاري جمعيت مگان ديويد آدوم اسرائيل با جمعيت هلال احمر آذربايجان براساس انعقادقرارداد
2008 شروع آموزش جمعيت مگان ديويد آدوم به آذربايجانيها در زمينه كمك رساني
2008 امضاي قرارداد فروش سلاح از سوي اسرائيل به آذربايجان به مبلغ يكصد ميليون دلار
2008 مذاكره آذربايجان با شركت اسرائيلي سيلور آروو درمورد خريد هوا1يماي بدون خلبان هرمي 450
آگوست 2008ديدار ديويد آلن هاريسين رئيس اجرائي كميسيون آمريكائيان يهودي كه از 1990 بر اين تشكيلات بانفوذ رياستمي كند (درتركيب هئيت ديويد الن هاريسين ، ياكوو آبرامف رهبر مركز فرهنگي يهوديان قفقاز ساكن كانادا وامريكا و ساموئل كلگير رئيس خش كميته يهوديان شوروي سابق مقيم آمريكانيز حضور داشته اند.كميه مذكور درسال 1906 تاسيس شده و هدف آن ايجاد اتحاد ميان يهوديان وبرقراري روابط تنگاتنگ بين آنهاست )
6 مي 2009 ديدار آويگدور ليبرمن وزير امورخارجه اين رژيم با الهام عليف رئيس جمهور آذربايجان در پراگ
18 مي 2009 سفر يك هيئت اقتصادي ،فني متشكل از مديران 20شركت و مسئوليني تز وزارت توسعه اقصادي آذربايجان به اسرائيل وانعقاد توافق نامه ميان موسسه صادرات اسرائيل و بنياد تشويق صادرات و سرمايه گذاري آذربايجان
ژوئن2009سفر شيمون پرز رئيس اين رژيم به باكو
2009 سفر شالوم سيمحون وزير كشاورزي اسرائيل به باكو
2009 سفر اويگدور ليبرمن وزير خارجه رژيم صهيونيستي به آذربايجان
ليبرمن درجريان اين سفر درديار با مقامات آذري برحل مناقشه قره باغ درچارچوب گروه مينسك،احترام به تماميت ارضي آذربايجان وحل همه مجادلات سياسي براساس توافق هاي بين المللي تاكيد نمودو روابط اسرائيل با آذربايجان مسلمان را نمونه والگوئي براي ساير كشورهاي مسلمان معرفي كرد.
ليبرمن همچنين به افزايش تعداد يهوديان آذربايجان اشاره نمود و از دولت آذربايجان براي فراهم نمودن زمينه هاي اين افزايش تشكر نمودو گفت : در آذربايجان ميراث فرهنگي ،ارزشهاي حقيقي دنياي معاصر ،تساهل وتسامح و ملي گرائي به نحو شايسته اي در هم آميخته اندو اين بي نهايت مدل موفقي است وشايستگي تعميم به دنياي اسلام را دارد.
2009 سفر واحد عليف مشاور نظامي وامنيتي رئيس جمهور آذربايجان به اسرائيل وددار ومذاكره با وزير دفاع و رئيس سازمان موساد وامضاي توافقنامه امنيتي با رژيم صهيونيتس
4 فوريه 2009 خانم لاه عباس اوا نماينده مجلس ملي وعضو گروه دوستي پارلماني آذربايجان – اسرائيل دراعتراض به جنايات رژيم صهيونيستي در نوار غزه . كشتن 1300 نفر وزخمي كردن 5500 نفر از مردم بيگناه فلسطين در27 دسامبر 2008 ، از عضويت در گروه دوستي پارلماني امتناع نمودوگفت:به يهوديان احترام قائل هستم اما كشتار مردم بيگناه و غير نظامي فلسطين توسط ارتش اسرائيل به هيچ وجه پذيرفته شدني نيست.او افزود:هيچ كس حق ندارد حق زندگي از كودكان را بگيرد.اين يكي از شديد ترين واكنش ها از سوي يك نماينده پارلمان آذربايجان است .اتخاذ اينگون مواضع در آذربايجان از سوي نمايندگان پارلمان و مقامات دولتي مسبوق به سابقه نيست!
آگوست 2009ديدار مجدد جمعيت مگان ديويدآدوم از آذربايجان درراستاي گسترش همكاريها
18 آوريل 2011ديدار گروهي از نمايندگان پارلمان اسرائيل به رهبري مغاون پارلمان اين كشور از آذربايجان و انحام ملاقاتها ومذاكرات با برخي از مقامات عاليرتبه اجرائي وپارلماني اين كشور
5 ماه 2011 سفر ناظم ابراهيم اف رئيس كميته دولتي ارتباط وهمكاري با آذربايجانيهاي مفيم خارج از كشور به اسرائيل و ديدار وگفتگو با نائومي بن آمي رئيس اداره روابط خارجي نخست وزيررژيم صهيونيستي وتوافق در زمينه گسترش همكاريها درزمينه رسانه هاي گروهي فانجام سفرهاي متقابل روزنامه نگاران وخبرنگاران دوطرف بمنظور تنوير افكارعمومي دوطرف از اوضاع مهاجرين و انعكاس واقعياتمناقه قره باغ دراسرائيل.دراين ديدار همچنين براتخاذ مواضع مشترك نمايندگان مجالس دو طرف در خصوص مهاجرين تاكيد شد.
16ماه مي 2011 سفر معاون وزير ارتباطات وفناوري اطلاعات اسرائيل به باكو (اين ديدار پس عدم اجازه موساد به وزير ارتباطات اين رژيم به دليل احتمال ترور وي براي سفر به باكو بعوان جايگزين اين سفر صورت گرفت.)
3ام ژوئن2011سقر غنيره پاشايوا نماينده مجلس ملي به شهر حيفا دراسرائيل بمنشور شركت در كنفرانس بين المللي زنان وديدار با رئيس پارلمان اسرائيل
نتيجه گيري مختصر:
آذربايجان از همكاري خودبا اسرائيل چه مي خواهد؟
-استفاده از لابي يهودي آمريكا در جهت تاثير گذاري بر آمريكا و حل مناقشه قره باغ
- استفاده از توامنديهاي تكنولوژيكي اسرائيل درزمينه هاي ارتباطات ،بهداشت وامورپزشكي وديگر موضوعات موردنياز
- مشاركت اسرائيل در تامين امنيت خط لوله نفت باكو-تفليس –جيحان و محتملا خط لوله گازباكو- تفليس -ارزروم
-تقويت بنيه نظامي آذربايجان با استفاده از امكانات اسرائيل
-استفاده از پتانسيل سرويس هاس امنيتي اسرائيل در جهت شناسائي عوامل ارمني تروريست مستقر در لبنان و ديگر عواملي كه درپي وارد نمودن ضربه هاي امنيتي به آذربايجان هستند.
-مهار روابط تهران-ايروان
- استفاده از اسرائيل درراستاي تاثر گذاري بر رفتار روسيه
-اخذامتياز در درياي خزر
-ممانعت از تاثير ايران از جهات ديني ومهار اسلام سياسي
-جلوگيري از تاثيرات رسانه اي وسياسي ايران در آذربايجان
-مهار نگراني هاي ناشي از تاريخ گذشته
اسرائيل از روابط با آذربايجان چه مي خواهد؟
-ارائه نمونه والگوئي از داشتن روابط با يك كشور مسلمان بمنظور تاثيرگذاري در ساير كشورهاي مسلمان و افزايش تعداد كشورهاي مسلمان كه اين رژيم را مورد شناسائي قرارمي دهند.
-افزايش شكاف درميان كشورهاي مسلمان در قفقاز ،خاورميانه وخليج فارس
-كنترل ومهار ايران درراستاي كاهش نفوذ ايران در آذربايحان و تضغيف ايران بمنظور كاهش سطح ارتباط وهمكاري ايران با حماس ،حزب الله و سوريه
-تاثير بر رفتار روسيه
-تامين بخشي از نيازهاي نفتي وگازي
- تاثير گذاري بر تركيه با توجه به بروز سردي در مناسبات اسرائيل – تركيه (دراين شرايط اسرائيل بيش از گذشته به آذربايجان احساي نياز ميكند.چراكه با يكي از زگترين وبا نفوذترين كشور هاي مسلمان دچهر چالش گرديده و اين اتفاق مي تواند در ميان ساير كشورهاي اسلامي به زيان اسرائيل تمام شود)
-تاثير گذاري بر روسيه جهت بهره برداري در رابطه با جالشهايش درخاورميانه و ايران
-اتحاد وتقويت جمعيتهاي يهودي درمنطقه و اتصال آن به شبكه هاي يهودي جهاني درراستاي افزايش نفوذ صهيونيسم.
جمهوري اسلامي ايران چه بايد بكند؟
- اعتماد سازي را سرلوحه سياست خارجي خود در سطوح كلان وخرد قراردهد و در رابطه با آذربايجان اعتماد افكارعمومي اين كشور را به سوي خود جلب نمايد.
- با دولت آذربايجان مذاكرات شفاف وسازنده انجام دهد دوكشور دوستانه وبرادارنه انتظارات از يكديگر را مطرح نمايند.نگرانيها ي يكديگررا رفع كنند.همكاريها را بر بنيان منافع مشترك قراردهند وبه مرور اختلافهارا مرتفع سازند.
توجه :درتهيه مطالب فوق از سايتهاي مختلف فارسي و آذري بويژه از سايتهاي خبرگزاري ترند ،يني مساوات ،تابناك ،مركز مطالعات ايران معاصر بهره برداري شده است.
اشتراک در:
پستها (Atom)