۱۷.۳.۹۰

راهبرد حزب عدالت جمهوری آذربایجان در خصوص حل بحران قره‌باغ

راهبرد حزب عدالت جمهوری آذربایجان در خصوص حل بحران قره‌باغ
دکتر افشار سلیماني

ايراس: پس از گذشت قريب به بيست سال از آغاز مناقشة قره‌باغ و به‌رغم پي‌گيري اين موضوع از سوي نهادها و كشورهاي مختلف از جمله گروه مينسك سازمان امنيت و همكاري اروپا و طرح آن در نشست‌هاي مختلف منطقه‌اي و بين‌المللي، هنوز اين بحران راه‌حل خود را نيافته است. طي چند ماه اخير نيز بار ديگر موضوع نحوة حل و فصل اين مناقشه در نشست وزراي خارجه سازمان امنيت و همكاري اروپا مورد بحث قرار گرفت و بيانيه‌اي نيز از سوي وزراي خارجة اين سازمان صرفاً در مورد تبادل اسرا و اجساد توسط ارمنستان و آذربايجان به امضاء رسيد. متعاقب آن، اخيراً در آستراخان با ميانجي‌گيري روسيه نشست سه‌جانبة سران روسيه، ارمنستان و آذربايجان برگزار شد و طي آن با صدور بيانيه‌اي بر ضرورت حل و فصل هر چه سريع‌تر اين مناقشه از طريق صلح‌آميز تأكيد شد. در نشست سران سازمان امنيت و همكاري اروپا در قزاقستان نيز مناقشة قره‌باغ به صورت كمرنگ مطرح شد و به‌رغم اينكه طرفين اين بحران و از جمله مدويديف، رئيس‌جمهور روسيه مجدداً بر حل اين بحران تأكيد كردند، اما اين سخنان نيز به سان تصريحات قبلي در حد اظهارات ديپلماتيك محدود مانده است. با اين ملاحظه، به نظر مي‌رسد كه هنوز هيچ اجماعي بر سر يك راهبرد مشخص براي حل اين مناقشه از سوي طرفين اين مناقشه و كشورهاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي دخيل در آن، شكل نگرفته و رويكرد‌هاي مختلفي در اين زمينه وجود دارد. افزون بر اين، مداقه در چگونگي رويكرد طيف‌هاي داخلي در ارمنستان و آذربايجان نيز گواه آن است كه آنها نيز در خصوص چگونگي حل مناقشة قره‌باغ ديدگاه‌هاي يك‌ساني ندارند.


الیاس اسماعیل رهبر حزب عدالت و نماینده مجلس ملی آذربایجان اخیرا با خبر نگار خبرگزاری آپا در جمهوری آذربایجان پیرامون علل عدم حل مناقشه قره‌باغ و چشم انداز آتی آن و استراتژی حزب عدالت در رابطه با حل مناقشه مذکور مصاحبه ای انجام داده است.با توجه به اهمیت موضوع و طرح برخی موضوعات جدید از سوی وی بر آن شدم که این مصاحبه را ترجمه و با افزودن ملاحظاتی که به ذهن بنده خطور می نماید و تحلیلی مختصر جهت ملاحظه کاربران محترم سایت وزین ایراس ارائه نمایم تا مورد نقد، بررسی و استفاده قرار گیرد. مشروح این مصاحبه ذیلا تقدیم می‌گردد:


اقای اسماعیل‌‌وف لطفا اگر ممکن است در مورد دلایلی که سبب شده شما پیشنهاد خودداری آذربایجان از حل مناقشه قره‌باغ توسط گروه مینسک سازمان امنیت وهمکاری اروپا و حل این مناقشه از طریق سه کشور ایران، روسیه وترکیه را ارائه نمائید توضیح بدهید؟
این موضوع تازه ای نیست.از ابتدا استراتژی حزب عدالت مبتنی بر همین پیشنهاد بوده است.سالهاست که ما با سپرده شدن موضوع حل مناقشه قره‌باغ به گروه میسنک مخالفیم و همواره بر عدم وجود مکانیسمی از سوی این گروه برای حل مناقشه تاکید کرده ایم.همچنین برمشکل بودن حل این مناقشه و عدم سود‌مندی باکو با توجه به کم و کیف مناسبات آذربایجان با روسیه وایران اشاره نموده ایم. سابقه چند سال گذشته فعالیت‌های گروه مینسک، ادعای مارا مبنی بر عدم حل مناقشه توسط این گروه به اثبات می‌رساند. دلیل اینکه مجددا پیشنها مان را مطرح کردیم روندهای جدید مربوط به تحولات حل مناقشه قره‌باغ است. معتقدیم که این استراتژی یکی از بهترین واریانتهائی است که هم تامین کننده و حافظ منافع ملی آذربایجان است و هم سبب ایجاد وتداوم صلح وثبات در منطقه.

چرا تصور میکنید که اگر آذربایجان از گروه مینسک امتناع نماید و حل بحران را از طریق کشورهای روسیه، ایران وترکیه پی گیری کند این روش به حل مناقشه قره‌باغ کمک می‌کند؟ آیا جلب ترکیه به گروه مینسک با توجه باینکه این کشور عضو سازمان امنیت وهمکاری اروپا ست، برای آذربایجان سودمند نیست و سبب تسریع در حل مناقشه نمی‌شود؟
برغم اینکه ترکیه تنها دولتیست که در تمامی زمینه‌ها، منافع آذربایجان را منافع خود میداند و از آذربایجان حمایت میکند.نمی توان گفت که عضویت ترکیه درگروه مینسک به معنی حل بحران به نفع آذربایجان است.چرا که اساسا حل بحران تسط گروه مینسک غیر ممکن است. گروه مینسک بمنظور سرگرم کردن آذربایجان و فرسایشی نمودن روند حل بحران و خرید زمان، با هدف واگذاری اراضی اشغالی آذربایجان به ارمنستان تشکیل شده است.تصمیمات این گروه ارزش حقوقی نداشته و برای طرفین تعهد ایجاد نمی‌کند. فرض کنیم که ترکیه وارد گروه مینسک شد و این گروه تصمیماتی هم اتخاذ نمود.این به معنی آن نیست که ارمنستان فورا آن تصمیمات را اجرا خواهد کرد.اگر اجرا نکرد چه اتفاقی رخ می دهد؟ شورای امنیت سازمان ملل که یک نهاد بین المللی است و ازسازمان امنیت وهمکاری اروپا هم مهمتر و بسیار بیشتر تاثیر گذارتر است،تا کنون 4 قطعنامه در مورد حل بحران قره‌باغ صادر نموده و در این قطعنامه ها از ارمنستان خواسته است که نیروهای نظامی خودرا از مناطق اشغالی آذربا یجان خارج کند.
آیا ارمنستان به این درخواست‌ها عمل نموده است؟ البته که نه! برعکس، از دولت‌هائی که انتظار رفتار و اتخاذ مواضع عادلانه داشته ایم پشت سرهم نسل کشی مورد ادعای ارمنستان را به رسمیت شناخته‌اند.این کشورها از موضوع اسلام گرائی بعنوان یک ابزاراستفاده می‌کنند. ریشه استراتژی حزب عدالت مبتنی براین است که بصورت کلی باید از مکانیزمی که بعنوان عامل ترمز وبر علیه آذربایجان عمل می‌کند (گروه مینسک) خودداری نمود. آذربایجان تحت عنوان مذاکرات صلح، نباید فرصت فرسایشی کردن روند حل مناقشه قره‌باغ را به گروه مینسک بدهد و باید با استناد به قوانین بین المللی، سرزمینهای خودرا ازدست اشغالگران آزاد نماید و با هدف تامین حاکمیت ملی خود بر علیه تروریستهای جدائی طلب ارمنی عملیات نظامی را آغاز نماید. چراکه هدف حل این بحران صرفا حفظ تمامیت ارضی آذربایجان نیست، بلکه حل آن یک بدهی بزرگ معنوی در راستای ایفای مسئو لیت ملی و عاملی برای موجود یت دولت آذربایجان است.
تصور میکنم که آذربایجان در مبارزه نظامی علیه تروریست‌های جدائی‌طلب و اشغا‌لگر ارمنی، بمنظور آزادی‌سازی سرزمین‌های خود باید روشی را اتخاذ کند که مشکلی از سوی همسایگان خود مخصوصا از سوی روسیه، ایران وترکیه ایجاد نشود و در این راستا باید تماس‌های سیاسی خودرا با این کشورها افزایش و موضع قابل در کی با آنها اتخاذ نماید. تمام دنیا زمانی که متوجه شد ومشاهده نمود که آذربایجان عزم خودرا برای آزاد سازی اراضی اشغالی خود جزم کرده است، در این هنگام در فرایندمذاکرات صلح قره‌باغ تغییرات اساسی ایجاد خواهد شد.
اگر روسیه موجد بحران قره‌باغ است و بصورت آشکار از ارمنستان حمایت می‌کند، چگونه می توان با این کشور تفاهم ایجاد نمود؟
برغم اینکه بسیاری معتقدند که روسیه موجد بحران قره‌باغ است من فکر نمی‌کنم که اینچنین باشد.نه تنها در قره‌باغ،بطور کلی اگر به تاریخ مناقشات موجود در سرزمینهای شوروی سابق بنگریم،مشاهد می‌کنیم که در ریشه این در گیریها صرفا مسائلی ملی عامل تقابل بوده است وجملگی قصد فروپاشی شورو ی را داشته‌اند. تئوریسینهای این طرح هم، دول غربی بوده‌اند. حوادث سال‌های گذشته یک واقعیت را برملا کرد که در ایجاد بحران قره‌باغ و اعمال سیاستهای پاکسازی قومی توسط ارمنستان سازمان‌های اطلاعاتی غرب نقش داشته اند و به همین خاطر باید غرب را بیشتر از روسیه در ایجاد بحران قفقاز و جدا کردن آن از روسیه مقصر دانست. در واقع روسیه را هم به این دلیل وارد گروه مینسک کردند که حاشیه نشین نباشد و علیه منافع غرب فعالیت نکند.باید این نکته را هم در نظر داشت که پس از فروپاشی شوروی،حوادثی که در روسیه رخ داده، زمانی بوده که مقامات روسیه با غرب مناسبات گرمی‌داشته اند و آنها دربسیاری موارد به سیاستهای غرب در قبال مسکو اعتراض نمی کردند.با روی کار آمدن ولادیمیر پوتین این سیاست عوض شد.نقطه عطف روابط آذربایجان با روسیه هم در دوره زمامداری پوتین منعقد شد. این مسائل را گفتم برای اینکه بگویم حقیقت همان نیست که در نوشته های تجریدی سیاستمداران و تحلیل گران سیاسی بیان می‌شود. در مسائل ژئو پولیتیک جنگ اطلاعاتی از جایگاهی مهم برخوردار است و در این زمان طرفها خیلی بیشتر توجه خودرا به منافع خود وشکل دهی افکار عمومی براساس آن معطوف می‌دارند.

روسیه در قفقاز جنوبی حامی اصلی ارمنستان است و این یک واقعیت است؟
ارمنستان بیشتر از روسیه با آمریکا و فرانسه تماس دارد و منطقه نفوذ آنها می باشد. حتی در کنست اسرائیل برای یهودی‌ها که نسل‌کشی مقدس است صاحب عله شده‌اند. در کشوراسلامی ایران همانها بر اساس آداب ورسوم خود زندگی می‌کنند.ارامنه ملتی است که در هر جا توانائی استفاده از همه چیز را در راستای منافع خود دارد. بخاطر می‌آورید که در دوره شوروی همچون مسکو و کیف، در ایروان هم فرودگاه بین‌المللی تاسیس شده بود و ارمنی‌ها با همه کشورهای دنیا امکان رفت و آمد و تماس داشتند. همانگونه که قبلا گفتم غرب، شوروی را به دست ارامنه ساقط کرد و هم اکنون نیز از آنها استفاده میکند تا اهداف خودرا در روسیه وایران محقق نماید. اگر ارمنستان حوزه نفوذ روسیه بود، آمریکا ودول غربی تا این اندازه به ارمنی‌ها کمک وموضوع نسل کشی ارامنه را بعنوان یک ابزار علم نمی‌کردند تا به تثبیت بیشتر موقعیت ارمنستان در جهان کمک کنند و شرایط لازم را برای آنها ایجاد نماید.‌ اما در رابطه با وضعیت روابط روسیه– ارمنستان باید بگویم، امروز روسیه برای ارمنستان بیشتر مورد نیاز است تا ارمنستان برای روسیه. ارمنستان بیشتر از روسیه از استقرار پایگاه نظامی این کشور در سرزمین خود و خرید موسسات ارمنستان توسط روسیه استفاده می‌کند.

در تمامی حالات آیا معتقدید که ارمنستان به حساب روسیه امنیت خودرا تامین می‌کند؟
تنها بحث تامین امنیت نیست. ارمنستان از طریق فروش و واگذاری موسسات خود به روسیه، میلیاردها بدهی خودرا به این کشور تسویه کرد. چرا که ارمنستان امکان حضور در بازارهای جهانی را ندارد. روسیه را مجبور کرد در ارمنستان سرمایه گذاری کند. از قبل مالیاتی که از روس‌ها ( ازمحل در آمدهای موسساتی که روسیه خریداری نموده است) در یافت می‌کنند بخشی از در‌آمد بودجه کشور خودرا تامین می‌کنند. با استخدام ارمنی ها در پایگاههای نظامی روسیه در ارمنستان و همین طور موسسات مذکور، مشکل بیکاری تعداد زیادی از ارمنی‌ها حل شده است. زیر ساخت‌های جدیدی در ارمنستان به کمک روسها ایجاد گردیده، تولید سلاح و تجهیزات نظامی و آموزش نظامی نیروهای نظامی ارمنی توسط روسها صورت می گیرد و.... در یک کلام ارمنستان و ارمنی‌ها با مهارت از همه کشورها من جمله روسیه به نفع خود استفاده می‌کنند.
فی الواقع آذربایجان بیشتر از ارمنستان برای روسیه دارای اهمیت بوده و شریک سودمندی می‌تواند باشد. به همین دلیل هم، از ابتدا غربی‌ها، تلاش کردند در میان نیروهای سیاسی و مردم آذربایجان نسبت به روسیه حس نفرت ایجاد و آن را تقویت نمایند. تعمدا چنین تفکری در میان مردم ایجاد نمودند که همه مشکلات آذربایجان و بحران قره‌باغ را از روسیه بدانندو تصور کنند که روسیه است که مانع حل بحران قره‌باغ می‌شود و با این تاکتیک در تعمیق مناسبات آذربایجان– روسیه مشکل ایجاد کرده‌اند وسبب شده اند دو کشور روابط نزدیکی با یکدیگر نداشته باشند. البته این موضوع را در روسیه و آذربایجان بخوبی درک می‌کنند.

برخی معتقدند اگر امروز آذربایجان برای آزاد سازی سرزمینهای اشغالی خود دست به عملیات نظامی بزند، روسیه برای حمایت از ارمنستان وارد عمل خواهد شد. حوادث گرجستان نشان داد که روسیه با کشورهایی که می خواهد آنها را تحت نفوذ خود داشته باشد (آنهارا حیاط خلوت خود حساب می‌کند) در صورتیکه براساس دیکته مسکو عمل نکنند تند و خشن برخورد می‌کند؟
روسیه در برخی مسائل برای تامین منافع خود از ارمنستان استفاده کرده و خواهد نمود. اما من باور نمی‌کنم که اگر آذربایجان عملیات نظامی را علیه ارمنستان آغاز کند. روسیه آشکارا در این قضیه دخالت نماید. اگر روسیه چنین اقدامی انجام دهد علاوه بر گرجستان کل قفقاز جنوبی را از دست خواهد داد. علیرغم اینکه روسیه از توان نظامی هسته‌ای هم برخوردار است بیست سال است که در قفقاز شمالی (‌چچن، اینگوش، داغستان‌) می‌جنگد، ولی تا کنون بحران آنجا را نتوانسته حل کند. در یک نبرد با گرجستان که شبیه یکی از جمهوریهای خودمختار کوچک روسیه است ظرف چند روز،‌ روسیه تعداد قابل توجهی از نیروهای نظامی خودرا از دست داد و 5 فروند هواپیمای نظامی خودرا که ارزش آنها بالغ بر 150 میلیون دلار می‌شد از دست داد. این در حالی بود که در گرجستان فرا‌خوان ملی برای مبارزه با روسیه صورت نگرفته بود و یکسری جوانان بی‌تجربه با نیروهای روسیه روبروشدند. آذربایجان به لحاظ اقتصادی و نظامی چند برابر از گرجستان قدرتمند‌تر است.

اکثریت معتقدند که روسیه در گرجستان آمریکا را برد آیا شما می گوئید که روسیه به آمریکا باخت؟
آری روسیه در گرجستان باخت. روسیه برای دسترسی و ورود به دریای سیاه با عجله وارد آبخازیا شد. اما با شناسائی آبخازیا واوستیای جنوبی در واقع گرجستان را از دست داد. به این موضوع درروسیه هم برخی تحلیل‌گران و مقامات سیاسی اعتراف می‌کنند. حوادث گرجستان در اصل به تحریک دولت جورج بوش (پسر‌) در آمریکا صورت گرفت. هدف آمریکا هم این بود که میخائیل ساکاش‌ویلی را به درگیری با روسیه تحریک وگرجستان را به دشمن روسیه تبدیل کند و به این هدف هم نائل گردید. حالا به جای ساکاش‌ویلی هر شخصی، در آینده زمامداری گرجستان را برعهده بگیرد، نسبت به ادامه دشمنی با روسیه محکوم خواهد بود. برای اینکه سرزمین‌های اشغالی خود را باید از دست روسیه رها سازد. ازحوادثی که در قفقاز جنوبی رخ می‌دهد مشاهده می‌کنیم که پس از گرجستان این بار بازی بر روی آذربایجان انجام می‌شود.

یعنی تصور می‌کنید که آذربایجان هم برای جنگی تحریک می‌شود؟
خیر. این بار سناریو به نحو دیگری تنظیم شده است. در برابر توان نظامی آذربایجان و تقویت آن ممانعت و مشکلاتی ایجاد می‌کنند. اگر توجه کرده باشید غرب از همه اهرم‌ها استفاده می‌کند تا آذربایجان وارد جنگ با ارمنستان نشود، زیرا شروع جنگ توسط آذربایجان سبب خواهد شد تا طرح‌های غرب در قفقاز جنوبی نقش بر آب شود و پرداختن به مسئله ایران را به موضوعی ثانوی مبدل و آن را به تعویق افکند. به همین دلیل برای اینکه آذربایجان از اقدام نظامی پرهیز کند، فشارهای زیادی به این کشور وارد می‌شود. ما به دفعات اعلام کرده ایم که دراین شرایط پیچیده، رئیس جمهور آذربایجان را باید محافظت کرد. بخاطر اینکه برغم همه سختی‌ها و مشکلات موجود فشارها را تحمل میکند و عقب نشینی نمی‌کند و جدیت وقاطعیت در مواضع و اقدامات خود نشان می‌دهد (در رابطه با قره‌باغ و اراضی اشغالی آذربایجان). دراین وضعیت کنونی این رفتار از سوی رئیس جمهور اقدام بسیار واجبی می باشد.

تشدید مواضع ضد‌غربی و ضد آمریکائی را در ماه‌های اخیر در آذربایجان چگونه ارزیابی می‌کنید؟
با اعتراضات و انتقادها باید بصورت طبیعی برخورد نمود. چرا که اولا: غرب حافظ منافع خود است. ثانیا:متاسفانه در نظام بین المللی کنونی قوانین بین الملل از تاثیر لازم برخوردار نیستتند. قانون زور حکمرانی می‌کند و همین مسئله در مورد بحران قره‌باغ و روابط با ارمنستان اشغالگر، بیشتر از سایر موضوعات آشکارتر بنظر می رسد.ما هم باید از همین امر به این نتیجه برسیم که باید قوی باشیم تا بتوانیم از منافع کشورمان دفاع نموده و آن را به درستی تامین کنیم. بخاطر همین باید در کشور چنان فضائی ایجاد کنیم که اتباع آذربایجان به این فکر نکنند که از کشورشان بروند، بلکه باید به این بیندیشد که از همه چیز گذشتن درراه وطن را درک نماید وتوسعه و تحکیم دولت خودرا توسعه خود بدانند. لیکن من طرفدار نگاه حداکثری به مسائل نیستم و باز بینی روابط اقتصادی و دیپلماتیک با آمریکا را در شرایط فعلی معطوف به هدف نمی‌بینم.

نگاه غرب به سرگردگی آمریکا را به موضوع برگزاری انتخابات دموکراتیک پارلمانی در آذربایجان (‌که در ماه نوامبر سال جاری برگزار خواهد شد) چگونه می بینید؟
غرب را همواره منافعش به تفکر وا داشته، نه دموکراسی. اکنون هم اینگونه است. در کدامیک از کشورهائی که آمریکا با آنها دوستی می‌کند، مانند عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی، عمان و... دموکراسی وجود دارد؟ این واقعیت خیلی حقا یق را برای ما روشن نمی‌سازد؟ برای آذربایجان نه بخاطر اینکه آمریکا برایش دموکراسی می‌خواهد، بلکه برای ملت خودمان، آینده کشورمان، دموکراسی لازم است. رسیدن به آن هم از متن مردم باید صورت گیرد. تضادها،عوامل آسیب زننده و فرو پاشنده و قهر را در کشور باید به کناری نهاده و از طریق تعالی قانون و تا‌مین برابری همه دربرابر قانون در این راستا تلاش شود. باید به آنجا برسیم که تبعه آذربایجان هر جا که باشد نسبت به آذربایجانی بودنش و دولتش افتخار کند.

جناب آقای الیاس اسماعیل‌‌وف، در حال حاضر تعداد زیادی از کار‌شناسان سیاسی‌، سیاست‌های دولت رجب طیب اردوغان را در خصوص عضویت این کشور در اتحادیه اروپا و برقراری روابط با ارمنستان شکست خورده تلقی می‌کنند. بنظر شما این وضعیت در روابط ترکیه با آذربایجان چه تاثیراتی می تواند داشته باشد؟
سیاست‌مدار باید در راستای تحقق منافع کشور خود و خواسته‌ها و آمال رای دهندگان خود، گامهای خودرا بردارد. در ترکیه برای عضویت این کشور در اتحادیه اروپا تمایل زیادی وجود دارد، این هدف (همگرائی با اروپائی‌ها‌) هم از زمان آتاترک (مصطفی کمال پاشا بنیاگذار جمهوری ترکیه) مد نظر بوده و در واقع از همان زمان اقدامات شروع شده است. اردوغان هم از زمان رسیدن به قدرت، گامهای خود را دراین مسیر برداشته است. من تصور نمی‌کنم که شخص اردوغان و بطور کلی ترکیه در این روند چیزی را ازدست داده‌اند. برعکس ترکیه بارفتارهای اخیر خود چهره واقعی غرب را به جهانیان نشان داد و مشخص شد که غرب نسبت به ترکیه محتاط بوده و تقویت ترکیه را نمی خواهد. اگر می خواست راه را برای عضویت این کشور در اتحادیه اروپا می گشود و هر روز یک مسئله را برای جلوگیری از ورود ترکیه به اتحادیه اروپا، بهانه قرار نمی‌داد.
اما غرب به هر شیوه‌ای و توسل به هر وسیله‌ای تلاش می‌کند که جلوی پیشرفت ترکیه را بگیرد. این هم بی دلیل نیست. در این مسئله عوامل دینی، ملی و تاریخی نقش بزرگی ایفا می‌کنند. ترکیه یک کشور مسلمان پیشرفته در جهان است و از شانس تبدیل شدن به سخنگو و لوکوموتیو جهان اسلام شدن برخورداراست. این موضوع هم، غرب و برخی از کشورهای اسلامی را ناخرسند و نگران می‌کند. به همین دلیل تلاش می‌کنند ترکیه را تضعیف کنند و در این راستا هم موضوع به اصطلاح نسل کشی ارامنه را به ابزار فشاری برعلیه ترکیه تبدیل کرده‌اند. در حالیکه بزرگترین نسل کشی‌ها را آمریکا در ژاپن، فرانسه در الجزایر و شوروی در سرزمین‌های خود انجام داده است.
در رابطه با یادداشت‌تفاهم‌های مربوط به روابط ترکیه با ارمنستان (در مورد برقرای روابط دیپلماتیک و باز گشائی مرزهای دو کشور در سوئیس بامضای وزرای خارجه دو کشور رسید اما به دلیل تاثیر تصویب شناسائی نسل کشی ارامنه در کمیته روابط خارجی کنگره آمریکا و پی‌گیریهای طرف ارمنی، آنکارا اعلام کرد این اسناد جهت تصویب به پارلمان ترکیه تقدیم نخواهد شد)، در شرایط موجود سیاسی ترکیه در منطقه با پیشنهاد صلح موضع گیری کرد، ولی برخی نیروها تلاش کردند که این پروسه را در جهت تامین منافع خود تحریف کنند.این روند طنابی بود که به پای ترکیه پیچاندند وترکیه توانست با صبر خود آن را پاره کند. ترکیه نشان داد که اگر باز شدن مرزهای کشورش با ارمنستان منافع این کشور است.اما قره‌باغ، دارائی و ناموس ترکیه است نه ابزاری برای مذاکره. من فکر می‌کنم که از این پس روابط ترکیه با آذربایجان بیش از گذشته تعمیق خواهد یافت.

در قضیه روابط ارمنستان– ترکیه، شاهد مواضع مشترک آمریکا وروسیه بودیم. به نظر شما، کدامین تغییرات ژئو‌پولیتیک در منطقه حاصل شده که ما شاهد یگانگی مواضع این دو رقیب سنتی هستیم؟
اطلاعات دقیقی ندارم. برای پاسخ به این سوال بیشتر باید از اطلاعات سرویس‌های خصوصی و کانالهای دیپلماتیک استفاده شود. من ملاحظاتم را می توانم مطرح نمایم. آنچه که مشاهده می‌شود این است که تقویت ترکیه وایران، روسیه را از اینکه این منطقه را از دست بدهد نگران ساخته است و به همین دلیل جهان مسیحیت را نگران و بصورت جدی آزرده خاطر می‌کند. وقتی که روسیه و آمریکا را موقتا به ماندن در یکجا محکوم کنیم در مقابل نیروی سوم (ترکیه وایران) ایستادگی می‌کنند.

ملاحظات
برخی از دیدگاه‌های رهبر حزب عدالت آذربایجان با واقعیات بصورت نسبی همخوانی دارد، اما مواردی نیز با واقعیات موجود منطبق نیست. همچنین در بعضی موضوعات هم به همه مولفه‌های موثر اشاره ای نشده است و پاردوکسهائی میان عناصر تحلیل ایشان مشاهده می‌شود. با عنایت به موارد فوق به برخی نکاتی که به ذهن اینجانب متبادر می‌شود بشرح ذیل اشاره می نمایم:
- با عنایت به اینکه مناقشه قره‌باغ به موضوعی بین المللی مبدل شده واختلاف منافعی میان بازیگران وجود دارد به نظر نمی‌رسد که پیشنهاد ایشان مبنی بر حل بحران توسط سه کشور ایران، روسیه و ترکیه از سوی دو کشور درگیر پذیرفته شود. ضمن اینکه افتراق مواضع و اختلاف منافع میان همین سه کشور نیز در خصوص مسائل منطقه‌ای و بین‌المللی وجود دارد که مانع از همکاری مشترک آنها در این خصوص خواهد شد.
- در ارزیابی آقای الیاس اسماعيل‌‌وف مشاهده می‌کنیم که وی از عدم تمایل روسیه و کشورهای غربی نسبت به پیشرفت ترکیه و ایران سخن گفته‌اند. اگر چنین است (که به ظن بنده هم چنین است) چگونه می‌توان تصور کرد که روسیه با ایران و ترکیه مشترکا مایل به حل بحران قره‌باغ باشد؟ روسیه و آمریکا پیشترنشان داده‌اند که مخالف حضور دو کشور ایران و ترکیه (بویژه ایران) در فرایند حل بحران قره‌باغ هستند. واشنگتن آشکارا مخالفتش را بیان کرده‌ام مسکو در عمل نشان داده که مخالف بازی ایران در این قضیه است.
- به نظر می‌رسد اساسا روسیه مخالف حل بحران قره‌باغ است و منافع خود را استمرار این بحران می‌داند. برای مسکو ارمنستان از این حیث دارای اهمیت است که می تواند از این طریق بر گرجستان و ایران نظاره کند تا مبادا علیه منافع ایرن کشور اقدامی صورت گیرد. روسیه بدلیل مشکلاتی که با گرجستان پیداکرد و بدلیل تاثیر گذاری احتمالی گرجستان بر قفقاز شمالی که نقطه حساس روسیه است و قبلا نیز این تاثیر را تجربه کرده علاقمند است از دوسو به این کشور توجه داشته باشد. روسیه با ارمنستان مرز مشترک ندارد، لذا از این حیث گرجستان برای این دو کشور از حیث امنیتی، حمل ونقلی و انتقال انرژی دارای اهمیت ویژه‌ای ست. تا زمانی که وضعیت قفقاز آن گونه که مسکو طالب آن است نشود، ادامه بحران در این منطقه به نفع روسیه است.
- علی‌رغم اینکه مسکو ادعا می‌کند دو کشور ارمنستان و آذربیاجان خودشان باید مشکل قره‌باغ را حل کنند و ولادیمیر پوتین اخیراً در نشست سران عضو کنفرانس امنیت واعتماد سازی آسیا در استانبول به این مضوع اشاره کرده بود، در عمل ما شاهد هستسم که این کشور قصد دارد این بحران را اگر هم قرار بر حل آن باشد فرسایشی نموده و نقش برجسته خود را نشان دهد. نشست‌های متناوبی سه جانبه سران روسیه، آذربایجان وارمنستان که آخرین آن در سن پترزبورگ روسیه در ماه جاری میلادی برگزار شد نمونه‌ای از ای رویکرد مسکو به حل بحران قره‌باغ است.
- منطقه قفقاز با توجه اهمیت استراتژیک آن به محل تلاقی منافع آمریکا، غرب و روسیه تبدیل شده و از این رهگذر بحران قره‌باغ به عنوان اهرمی در دست این بازیگران در جهت تامین منافع آنان در قفقاز ومناظق پیرامونی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
- اینکه رهبر حزب عدالت آذربایجان معتقد است گروه میسنک قصد حل بحران قره‌باغ را ندارد و قطعنامه‌های شورای امنیت هم به اجرا در نیامده، صحیح است. چرا که عملکرد نهادهای مذکور این ادعا را اثبات می‌کند. عدم تمایل بازیگران اصلی صحنه به اقدام نظامی آذربایجان برای آزاد سازی اراضی اشغالی خود نیز صحیح است.اما اینکه این عدم تمایل به دلیل آن است که مسئله ایران به موضوع ثانوی آنها تبدیل خواهد شد و از ایران غافل خواهند ماند،چندان قریب به صحت نیست.چرا که مسئله ایران علی‌رغم مشغولیت آمریکا و غرب در عراق و افغانستان و خاورمیانه کما کان مورد توجه بوده و همه روزه در خصوص ایران شاهد اتخاذ تصمیمات، اعلام مواضع و صدور قطعنامه‌های تحریم وتهدید و.. هستیم. (اینکه این اقدامات تا چه اندازه تاثیر‌گذار خواهد بود موضوع بحث جداگانه‌ای است)
- عدم تمایل آنها به اقدام نظامی آذربایجان علیه ارمنستان بیشتر به اختلاف منافع بازیگران مطرح در بحران قره‌باغ مربوط می‌شود. البته اخیرا آمریکا و روسیه نشان داد هاند که براساس استراتژی‌های جدید امنیتی وسیاست خارجی خود قصد دارند در مسائل مختلف اولویت را به همکاری بدهند وحتی المقدور از رقابت بپر‌هیزند و با این شیوه نگذارند که دیگران بازیگران از فضای اختلاف این دو کشور به نفع خود بهره برداری نماید.
- در این نکته تردیدی نیست که به لحظ تقرب دینی وعقیدتی و عاطف اعضای گروه مینسک با ارمنی‌ها تمایل آنها به ارمنستان باشد و بی‌طرف را رعایت نکنند.
- با توجه به اعلام مواضع اخیر روسای جمهوری آمریکا فروسیه و فرانسه در حاشیه اجلاس سران گروه 8 و گروه بیست در کانادا در خصوص ضرورت تخلیه اراضی اشغالی آذربایجان توسط ارمنستان و عدم اشاره آنها به تحویل قره‌باغ به آذربایجان و تاکیدشان بر ضرورت ارتباط زمینی قره‌باغ با ارمنستان که در چارچوب اصول موسوم به مادرید مطرح شده است. برغم استقبال باکو از این موضع‌‌گیری، بنظر نمی‌رسد این بحران در آینده نزدیک حل وفصل شود. بویژه آنکه انتخابات پارلمانی در آذربایجان در نوامبر سال جاری برگزار خواهد شد و همواره برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی در ارمنستان و آذربایجان که متناوبا در دو کشور انجام می‌شود بر فرایند حل بحران سایه افکنده است. چرا که کاندیداهای حاضر در در رقابت‌های ریاست جمهوری و پارلمان به منظور اخذ آراء بیشتر مواضع تندی در قبال موضوع قره‌باغ اتخاذ نموده‌اند و همین امر به موازات سایر عوامل در فرسایش شدن روند حل بحران تاثیر خودرا گذاشته است.
- اینکه آقای اسماعیل‌‌وف معتقد است روسیه موجد بحران قره‌باغ نیست به دلایل مختلف صحیح به نظر نمی‌رسد. نیروی نظامی روسیه در ارمنستان حضور داشته و افزایش هم یافته و در اشغال اراضی آذربایجان به لحاظ سخت‌افزاری و نرم‌افزاری نقش داشته است و اکنون نیز دارای نقش است. اشاره آقای اسماعیل‌‌وف به آموزش نیروهای نظامی ارمنستان توسط روسیه و وجود تجهیزات نظامی روسیه در این کشور دلیلی بر اثبات همین ادعاست.
- آقای اسماعیل‌‌وف معتقد است که در صورت حمله نظامی آذربایجان بمنظور آزاد سازی منطق اشغالی خود، روسیه از ارمنستان حمایت آشکار نخواهد کرد. باید گفت که روسها در اشغال اراضی آذربایجان هم، در نهان به ارمنستان کمک کردند. البته به ظن اینجانب اقدام نظامی از سوی باکو صورت نخواهد گرفت هم عوامل داخلی در آذربایجان و هم عوامل خارجی در این موضع تاثیر گذارند.
- باکو تمایل به حضور ترکیه در فرایند حل مناقشه قره‌باغ دارد، اما ارمنستان چنین تمایلی ندارد و معتقد است که ترکیه در این ماجرا بی طرف نیست واین تصور صحیح است.
- باکو به دلیل فشارهای گروه مینسک و مسائل حل نشده‌ای که با تهران دارد بو‌ یژه در موضوع دریای خزر علاقمند نیست که ایران در فرایندحل بحران قره‌باغ ورود نماید. کما کان نوعی عدم اعتماد متقابل میان دو کشور موجود است که مانع از تعمیق مناسبات فی مابین می‌شود.
- بر‌خلاف نظر رهبر حزب عدالت نمی‌توان گفت که صرفا مسائل قومی و ملی و تحریک غرب و ارمنی‌ها سبب فروپاشی شوروی شدند. به هرحال عوامل مختلفی که به نوع ساختار‌‌های سیاسی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی شوروی و تاثیرات داخلی و خارجی عملکردهای ساختارهای مذکور مربو‌ط می‌شود. که البته مسائل قومی و نقش سازمان‌های اطلاعاتی غرب و طرح‌های انها هم تاثیر‌گذار بوده است.اما باید بدانیم که اگر مشکلی نباشد و عملکردها دولت‌ها منطقی باشد و ملتها را راضی نماید، هیچ سازمان اطلاعاتی از هیچ کشوری نمی‌تواند تاثیر فراگیری که منجر به سقوط دولت‌ها و حاکمیت‌ها شود داشته باشد.
- با توجه به این دیدگاه صحیح آقای اسماعیل‌‌وف که معتقد است غرب نمی‌خواهد توان نظامی آذربایجان افزایش یابد، می‌توان به تلاش آمریکا برای ایجاد پایگاه نظامی در آذربایجان با دیده تردید نگریست. (پیشتر اینجانب تحت عنوان آیا آمریکا در آذربایجان قصد ایجاد پایگاه نظامی‌دارد؟ یادداشتی در سایت ایراس در معرض ملاحظه کاربران محترم گذاشته بودم)
با نگرش به آنچه فوقا مذکور افتاد بنظر می‌رسد:
- اقدام نظامی آذربایجان بمنظور آزاد‌سازی مناطق اشغالی خود بعید باشد.
- احتمال امتناع آذربایجان از گروه مینسک درجهت حل مناقشه قره‌باغ بسیار ضعیف است.
- احتمال تشکیل گروه کشورهای روسیه، ایران وترکیه برای حل بحران قره‌باغ بسیار بعید است.
- احتمال حل تمام عیار بحران قره‌باغ در آینده نزدیک بسیار ضعیف است.
- احتمال نقش دهی به ترکیه در گروه مینسک در راستای جذب این کشور پس از تحولاتی اخیر غزه و سردی مناسبات این کشور با رژیم صهیونیستی و سرخوردگی نسبی ترکیه از ایفای نقش در امضای بیانیه سه جانبه تهران در مورد موضوع هسته ای ایران دور از ذهن نیست. این امر با حتمال زیاد سبب خواهد شد که ترکیه در مسائل ایران مبادرت به اقدام مشابهی در آینده نکند.
با توجه به شرایط حاکم بر ایران و افزایش فشارهای بین‌المللی که سبب مشغولیت زیاد دولت با این گونه مسائل شده، بنظر می‌رسد موضوعات مربوط به دریای خزر،بحران قره‌باغ و ترتیبات امنیتی قفقاز مورد توجه تهران نیست و همین امر سبب خواهد شد تا فرصت‌ها کماکان و بیش پیش از دست ایران خارج شود. فرصت‌هائی که از دست می روند بازگشتی ندارند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

آخرین مطالب وبلاگ